contamination

/kənˌtæməˈneɪʃn̩//kənˌtæmɪˈneɪʃn̩/

معنی: الودگی، کثافت، الایش، لوی، نا پاکی
معانی دیگر: آلودگی، آلایش، آلودگی به مواد تابشگر (radioactive)، عدم خلوص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of contaminating or condition of being contaminated.

(2) تعریف: something that contaminates; contaminant.

جمله های نمونه

1. ground-water contamination
آلودگی آبهای زیرزمینی

2. the contamination of water with chemicals
آلودگی آب به مواد شیمیایی

3. they embargo all meat shipments until the source of contamination is found
تا یافتن منبع آلودگی اصلا اجازه ی تخلیه ی محموله های گوشت را نمی دهند.

4. There is already a high level of environmental contamination.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سطح بالایی از آلودگی محیط زیست وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سطح بالایی از آلودگی محیط زیست وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. New-born babies must be isolated from possible contamination.
[ترجمه گوگل]نوزادان تازه متولد شده باید از آلودگی احتمالی جدا شوند
[ترجمه ترگمان]نوزادان متولد شده باید از آلودگی احتمالی جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Investigators have studied the possible effects of contamination.
[ترجمه گوگل]محققان اثرات احتمالی آلودگی را مطالعه کرده اند
[ترجمه ترگمان]بازرسان اثرات احتمالی آلودگی را بررسی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a danger of serious contamination from radioactive waste.
[ترجمه گوگل]خطر آلودگی جدی ناشی از زباله های رادیواکتیو وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خطر آلودگی شدید مواد رادیواکتیو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Always keep food covered to prevent contamination by flies.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از آلودگی توسط مگس، غذا را همیشه پوشیده نگه دارید
[ترجمه ترگمان]همیشه غذا را تحت پوشش قرار دهید تا از آلودگی به وسیله مگس ها جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The contamination of the sea around Capri may be just the beginning.
[ترجمه گوگل]آلودگی دریاهای اطراف کاپری ممکن است تازه شروع کار باشد
[ترجمه ترگمان]آلودگی دریا در اطراف کاپری ممکن است تنها نقطه شروع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must ensure our children against contamination by bad ideas.
[ترجمه علی جادری] ما باید از کودکان خود در برابر آلودگی افکار بد مراقبت کنیم .
|
[ترجمه گوگل]ما باید فرزندان خود را در برابر آلودگی با ایده های بد تضمین کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از کودکانمان در برابر آلودگی افکار بد اطمینان حاصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inspectors also found listeria contamination in pre-packed ham bought from Sainsbury's in Cowley.
[ترجمه گوگل]بازرسان همچنین آلودگی لیستریا را در ژامبون از پیش بسته بندی شده خریداری شده از Sainsbury's در Cowley پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]بازرسان همچنین آلودگی listeria را در گوشت قبل از بسته بندی از Sainsbury در Cowley پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wild card is the idea of contamination from deep space.
[ترجمه گوگل]کارت وحشی ایده آلودگی از اعماق فضا است
[ترجمه ترگمان]این کارت وحشی، ایده آلودگی از فضای عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of the aluminium contamination is due to aluminium sulphate added to water to remove cloudiness.
[ترجمه گوگل]بیشتر آلودگی آلومینیوم به دلیل سولفات آلومینیوم است که برای حذف کدورت به آب اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]بیشتر آلودگی آلومینیوم به خاطر آلومینیوم است که به آب اضافه می شود تا cloudiness را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To avoid contamination sterile reagents were used with new disposable pasteur pipettes for each addition and removal of washing solution.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از آلودگی، از معرف‌های استریل با پیپت‌های پاستور یکبار مصرف جدید برای هر افزودن و حذف محلول شستشو استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از آلودگی، معرف های sterile برای هر یک از اضافه کردن و حذف محلول شستشو استفاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الودگی (اسم)
filth, alloy, contamination, pollution, impurity, purulence, stain, soilage, squalor

کثافت (اسم)
filth, contamination, pollution, impurity, mire, muck, dirt, jakes, soilure

الایش (اسم)
contamination, stain

لوی (اسم)
contamination, pollution

ناپاکی (اسم)
contamination, pollution, impurity, improbity

تخصصی

[عمران و معماری] آلودگی
[کامپیوتر] ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
[بهداشت] آلودگی - آلایش
[نساجی] آلودگی - نقاط ضعیف در نخ بعلت ناخالصی الیاف
[ریاضیات] آلودگی، ناخالصی
[خاک شناسی] آلایش
[پلیمر] آلودگی
[آب و خاک] آلودگی، پلشتی

انگلیسی به انگلیسی

• pollution, something which contaminates; spreading of impurities; infection (by a disease)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contaminate
✅️ اسم ( noun ) : contamination / contaminant
✅️ صفت ( adjective ) : contaminated
✅️ قید ( adverb ) : _
contamination ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: آلایش 1
تعریف: [زمین‏شناسی] فرایندی که در طی آن ترکیب شیمیایی ماگما براثر گوارد میانبارها یا سنگ درون گیر تغییر می کند|||[فیزیک]‏ حضور ناخواستۀ مواد پرتوزا در هر جا
contamination ( noun ) = آلودگی، عفونت، چرک، ناخالصی، عدم خلوص/سرایت
examples:
1 - The water supply is being tested for contamination .
منبع آب بخاطر آلودگی در حال آزمایش است.
2 - The police immediately sealed off the crime scene to prevent contamination of evidence.
...
[مشاهده متن کامل]

پلیس بلافاصله محل جنایت را مسدود ( مهر و موم ) کرد تا از عدم خلوص شواهد ( در حین ارتکاب جرم ) جلوگیری شود.
3 - bacteria and insects are frequently agents of food contamination .
باکتری ها و حشرات اغلب عوامل آلودگی غذا هستند.

۱. ( فرآیند، عمل ) آلایندگی، آلوده کردن
۲. ( ماده ی ) آلاینده
آلودگی
ناخالصی
اثر مخرب
آلایندگی
مثال: Contamination of commercial chemicals : آلایندگی مواد شیمیایی تجاری
( صنعت ) آلودگی فیزیکی به محصولات خوردگی، براده، گرد و غبار، ذرات معلق و ورود هر جسم خارجی بدرون یک دستگاه یا محلول یا سیال
انتقال الودگی

بپرس