محفظه
( چیزی یا شئ که در آن چیز ها یا اشیای دیگر در آن ذخیره و نگهداری می شوند )
ظرف دردار
container ( مهندسی بسپار - مجموعه بسته بندی )
واژه مصوب: گُنجایه
تعریف: محفظه ای برای نگهداری و جابه جایی و حمل وسایل و ابزارها و انواع مواد
container ( مشترک حمل ونقل )
واژه مصوب: بارگُنج
... [مشاهده متن کامل]
تعریف: جعبۀ فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می شود و آن را به وسیلۀ قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می کنند؛ همچنین کامیونی که چنین جعبه ای را حمل کند
ظرف، مخزن
مثال: Please put the leftovers in a container and store them in the refrigerator.
لطفاً غذای باقی مانده را در یک ظرف بگذارید و در یخچال نگه دارید.
قلمدان
container 2 ( n ) ( kənˈteɪnər ) =a large metal or wooden box of a standard size in which goods are packed so that they can easily be lifted onto a ship, train, etc. , to be transported
container 1 ( n ) =a box, bottle, etc. , in which sth can be stored or transported, e. g. Food will last longer if kept in an airtight container. به معنای ظرف و کانتینر که در فارسی تلفظ میکنی۶م
هر دو به معنای جایی است که جیزی را شامل می شود یا چیزی را حمل می کند حالا چه کانتینری که تو ذهنمون میاد، یا چه هر ظرفی!
Contain : شامل چیزی بودن، حاوی چیزی بودن
Container : وسیله ای که چیزی را شامل می شود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contain / containerize
✅️ اسم ( noun ) : containment / container / containerization
✅️ صفت ( adjective ) : containerized / containerless
✅️ قید ( adverb ) : _
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : container 💎 تلفظ واژه: kon - TĀ - ner ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: محفظه، ظرف ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : caps/o
به معنای گلدان هم هست!
پوشش ( ظرف، مشما، نایلون، پلاستیک، فویل، پارچه، گونی، کیسه، قوطی، بطری، شیشه، جعبه، پاکت، کارتن، کاغذ، پوست، پوسته، تلق، بشکه، محفظه، و . . . )
نعلبکی هم معنی میده
Container
an object for holding things
box
bucket
برنامه نویسی: دربرگیرنده
حامل، حمل کننده
container ( مشترک حملونقل )
واژه مصوب: بارگُنج
تعریف: جعبۀ فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده میشود و آن را به وسیلۀ قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل میکنند؛ همچنین کامیونی که چنین جعبهای را حمل کند
بشکه
جعبه، قوتی، محفظه
Reach 4 : a box , bottle , package , etc in which something is kept
محفظه - جایگاه - جای چیزی
Each shop had huge container of colorful spices.
محموله
ظرف ویا ظروف
::حامل::
بهترین ترجمه ای است که در متن مربوط به قالب پرونده چندرسانه ای ( عموما ویدئو ) در علوم رایانه قابل استفاده است:
MKV container format
به فاسی
قالب حامل MKV
جعبه های بزرگ فلزی که برای صادرات محصولات از طریق راه های دریایی ، زمینی و هوایی مناسب هستند . کانتینر
طرف
جمله = a plastic container
معنی = یک ظرف پلاستیکی
معنی کلمه به انگلیسی = A box, bottle, package, etc, in witch sth is kept
کانکس
بشکه کانتینر که توسط قطارو کشتی و. . . حمل می شود.
a large metal box of standard size
کانتینر _ بشکه
جادان
A box bottle package etc in which something is kept
محفظه بار
هر نوع ظرفی که توش چیزی نگه دارن
a box, bottle, package, etc in which some thing is kept
جعبه - محل نگهداری چیزی
بشکه - کانتینر ( که توسط قطارو. . . حمل میشود
ظرف
جعبه فولادی
مخزن
ظرف یا بطری
پکیج یا چیزی که آکبند و بسته بندی شده باشه
جعبه ، قوطی ، کانتینر
a box , bottle , package , etc in which something is kept
در زیست شناسی. بشر
محل نگه داری چیزی
جعبه، بطری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)