container

/kənˈteɪnər//kənˈteɪnə/

معنی: ظرف
معانی دیگر: گنجانه، جعبه، قوطی، محفظه، کانتینر، محتوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something, such as a box, barrel, or can, that contains or may contain something else; receptacle.
مشابه: box, case, receptacle, vessel

(2) تعریف: the contents of a particular container.

- I added the whole container of cream to the soup.
[ترجمه yasamin] من خامه را به ظرف سوپ اضافه کردم.
|
[ترجمه mohamadda333] من همه ظرف خامه را به سوپ اضافه کردم
|
[ترجمه ملک محمد] من ظرف پر از خامه رابه سوپ اضافه کردم
|
[ترجمه نیایش] من تمام محتویات درون ظرف خامه را به سوپ اضافه کردم
|
[ترجمه محمدرضا] من تمام محتویات ظرف خامه را به سوپ اضافه کردم
|
[ترجمه گوگل] کل ظرف خامه رو به سوپ اضافه کردم
[ترجمه ترگمان] همه ظرف خامه را به سوپ اضافه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. container car
(راه آهن) واگن باری ویژه ی حمل کانتینر

2. to exhaust the air from a container
هوای محفظه ای را بیرون کشیدن

3. water takes the shape of its container
آب شکل ظرف را به خود می گیرد.

4. Can you get me a water container?
[ترجمه امیررضا TBZ] میتوانید یک ظرف آب به من بدید.
|
[ترجمه zahra] آیا می توانید یک ظرف آب به من دهید
|
[ترجمه Mlin] آیا شما می توانید به من یک ظرف آب بدهید ؟
|
[ترجمه ���] آیا میتوانید برایم ظرف آب بیاورید ؟
|
[ترجمه Aysan Aghaei] می توانید برای من یک ظرف آب بیاورید؟
|
[ترجمه fahhame] میتوانی یک بطری آب برایم بیاوری؟
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] آیا میتوانید یک ظرف آب به من بدید؟
|
[ترجمه **] میتونی یه ظرف آب به من بدی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید برای من یک ظرف آب بیاورید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه ظرف آب برام بیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dregs settled at the bottom of the container.
[ترجمه گوگل]مواد در ته ظرف نشست
[ترجمه ترگمان]dregs در پایین ظرف نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crane lifted the container off the ship.
[ترجمه پارسا میریوسفی] جرثقیل جعبه را از کشتی برداشت ( بیرون آورد )
|
[ترجمه فرامرز] جرثقیل کانتینر را از کشی برداشت
|
[ترجمه گوگل]جرثقیل کانتینر را از روی کشتی بلند کرد
[ترجمه ترگمان]جرثقیل جعبه را از کشتی بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Check the container for cracks or leaks.
[ترجمه گوگل]ظرف را از نظر ترک یا نشتی بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]ظرف را برای ترک ها یا leaks بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tractors and container lorries have completely obstructed the road.
[ترجمه گوگل]تراکتورها و کامیون های کانتینری مسیر را به طور کامل مسدود کرده اند
[ترجمه ترگمان]Tractors و lorries کانتینرها کاملا مسدود شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ask the children to guess what's in each container by dipping their hands in.
[ترجمه گوگل]از بچه ها بخواهید با فرو بردن دست هایشان حدس بزنند در هر ظرف چه چیزی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از بچه ها بخواهید حدس بزنند که با فرو بردن دست هایشان در هر ظرف چه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Store the cake in an airtight container.
[ترجمه گوگل]کیک را در یک ظرف در بسته نگهداری کنید
[ترجمه ترگمان]کیک را در یک ظرف محفوظ از هوا نگهداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Store the peppercorns in an airtight container and grind the pepper as you need it.
[ترجمه گوگل]دانه های فلفل را در ظرفی دربسته نگهداری کنید و فلفل را به میزان لازم خرد کنید
[ترجمه ترگمان]the را در یک ظرف airtight نگه دارید و فلفل را همان طور که به آن نیاز دارید آسیاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wear eye protection when opening the container, since it's so easy for contents to spurt out.
[ترجمه گوگل]هنگام باز کردن ظرف از محافظ چشم استفاده کنید، زیرا بیرون ریختن محتویات بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]هنگام باز کردن ظرف محافظ چشم بپوشید چون به راحتی نمی توان محتویات آن را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once the container is full, it stays shut until you turn it clockwise.
[ترجمه گوگل]پس از پر شدن ظرف، تا زمانی که آن را در جهت عقربه های ساعت بچرخانید، بسته می ماند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کانتینر پر است، تا وقتی که آن را در جهت عقربه های ساعت بچرخانید، بسته می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The volume of the container measures 000 cubic metres.
[ترجمه fuck u] حجم این محفظه 000 متر مکعب است.
|
[ترجمه گوگل]حجم ظرف 000 متر مکعب است
[ترجمه ترگمان]حجم این کانتینر ۱،۰۰۰ متر مکعب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظرف (اسم)
adverb, container, dish, vessel, receptacle, utensil, repository, form, vase

تخصصی

[حسابداری] محفظه ای فلزی به شکل مکعب مستطیل با ابعاد استاندارد برای حمل کالا ؛ 20 فوتی ؛ 30 فوتی ؛ 40 فوتی
[سینما] فیلم دان
[عمران و معماری] صندوقه - صندوقه ویژه - آشغالدان - ظرف - مخزن
[کامپیوتر] محفظه ؛ ظرف
[نساجی] ظرف - جعبه
[ریاضیات] مخزن، ظرف، نگهدارنده، محفظه، مخزن، نگهدارنده

انگلیسی به انگلیسی

• receptacle, anything that can contain another substance; mobile compartment in which cargo or furniture is placed to move conveniently
a container is something such as a box or bottle that is used to hold, carry, or store things in.
container ships and lorries transport goods in very large sealed metal boxes called containers.

پیشنهاد کاربران

محفظه
( چیزی یا شئ که در آن چیز ها یا اشیای دیگر در آن ذخیره و نگهداری می شوند )
ظرف دردار
container ( مهندسی بسپار - مجموعه بسته بندی )
واژه مصوب: گُنجایه
تعریف: محفظه ای برای نگهداری و جابه جایی و حمل وسایل و ابزارها و انواع مواد
container ( مشترک حمل‏ ونقل )
واژه مصوب: بارگُنج
...
[مشاهده متن کامل]

تعریف: جعبۀ فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می‏ شود و آن را به وسیلۀ قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می ‏کنند؛ همچنین کامیونی که چنین جعبه‏ ای را حمل کند

ظرف، مخزن
مثال: Please put the leftovers in a container and store them in the refrigerator.
لطفاً غذای باقی مانده را در یک ظرف بگذارید و در یخچال نگه دارید.
قلمدان
container 2 ( n ) ( kənˈteɪnər ) =a large metal or wooden box of a standard size in which goods are packed so that they can easily be lifted onto a ship, train, etc. , to be transported
container
container 1 ( n ) =a box, bottle, etc. , in which sth can be stored or transported, e. g. Food will last longer if kept in an airtight container.
container
به معنای ظرف و کانتینر که در فارسی تلفظ میکنی۶م
هر دو به معنای جایی است که جیزی را شامل می شود یا چیزی را حمل می کند حالا چه کانتینری که تو ذهنمون میاد، یا چه هر ظرفی!
Contain : شامل چیزی بودن، حاوی چیزی بودن
Container : وسیله ای که چیزی را شامل می شود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contain / containerize
✅️ اسم ( noun ) : containment / container / containerization
✅️ صفت ( adjective ) : containerized / containerless
✅️ قید ( adverb ) : _
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : container 💎 تلفظ واژه: kon - TĀ - ner ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: محفظه، ظرف ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : caps/o
برای درک بهتر:
container
به معنای گلدان هم هست!
پوشش ( ظرف، مشما، نایلون، پلاستیک، فویل، پارچه، گونی، کیسه، قوطی، بطری، شیشه، جعبه، پاکت، کارتن، کاغذ، پوست، پوسته، تلق، بشکه، محفظه، و . . . )
نعلبکی هم معنی میده
Container
an object for holding things
box
bucket
برنامه نویسی: دربرگیرنده
حامل، حمل کننده
container ( مشترک حمل‏ونقل )
واژه مصوب: بارگُنج
تعریف: جعبۀ فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می‏شود و آن را به وسیلۀ قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می‏کنند؛ همچنین کامیونی که چنین جعبه‏ای را حمل کند
بشکه
جعبه، قوتی، محفظه
Reach 4 : a box , bottle , package , etc in which something is kept
محفظه - جایگاه - جای چیزی
Each shop had huge container of colorful spices.
محموله
ظرف ویا ظروف
::حامل::
بهترین ترجمه ای است که در متن مربوط به قالب پرونده چندرسانه ای ( عموما ویدئو ) در علوم رایانه قابل استفاده است:
MKV container format
به فاسی
قالب حامل MKV
جعبه های بزرگ فلزی که برای صادرات محصولات از طریق راه های دریایی ، زمینی و هوایی مناسب هستند . کانتینر
طرف
جمله = a plastic container
معنی = یک ظرف پلاستیکی
معنی کلمه به انگلیسی = A box, bottle, package, etc, in witch sth is kept
کانکس
بشکه کانتینر که توسط قطارو کشتی و. . . حمل می شود.
a large metal box of standard size
کانتینر _ بشکه
جادان
A box bottle package etc in which something is kept
محفظه بار
هر نوع ظرفی که توش چیزی نگه دارن
a box, bottle, package, etc in which some thing is kept
جعبه - محل نگهداری چیزی
بشکه - کانتینر ( که توسط قطارو. . . حمل میشود
ظرف
جعبه فولادی
مخزن
ظرف یا بطری
پکیج یا چیزی که آکبند و بسته بندی شده باشه
جعبه ، قوطی ، کانتینر
a box , bottle , package , etc in which something is kept

در زیست شناسی. بشر
محل نگه داری چیزی
جعبه، بطری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس