[ترجمه گوگل]این نوع غذا باعث یبوست می شود [ترجمه ترگمان]این نوع غذا constipating است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If you ate more fibre you wouldn't get constipated.
[ترجمه گوگل]اگر فیبر بیشتری بخورید یبوست نخواهید داشت [ترجمه ترگمان]اگه مقدار بیشتری مصرف کنی، یبوست پیدا نمی کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If you're constipated you may need a laxative.
[ترجمه گوگل]اگر یبوست دارید ممکن است به یک ملین نیاز داشته باشید [ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری ممکنه به یه ملین نیاز داشته باشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A person who is constipated may also be incontinent of faeces because there is leaking around the hard mass.
[ترجمه گوگل]فردی که یبوست دارد نیز ممکن است مدفوع خود را بی اختیار کند زیرا در اطراف توده سفت نشتی وجود دارد [ترجمه ترگمان]کسی که constipated است ممکن است incontinent از مدفوع باشد، زیرا در اطراف توده hard چکه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Tick advanced on his prey cowering constipated against the wall.
[ترجمه گوگل]کنه روی طعمهاش جلو رفت و در مقابل دیوار یبوست داشت [ترجمه ترگمان]باد به شکارش چسبیده به دیوار چسبیده به دیوار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I constipate very easily so I can't eat eggs.
[ترجمه علی جادری] من خیلی راحت دچار یبوست می شوم , بنابراین نمی توانم تخم مرغ بخورم .
|
[ترجمه گوگل]من خیلی راحت یبوست می کنم پس نمی توانم تخم مرغ بخورم [ترجمه ترگمان]من خیلی زود جریمه شدم تا بتونم تخم مرغ بخورم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. These foods tend to constipate you.
[ترجمه گوگل]این غذاها باعث یبوست شما می شوند [ترجمه ترگمان]این غذاها تمایل دارند که شما را کنترل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You should eat more fibre and fruit if you are constipated.
[ترجمه گوگل]اگر یبوست دارید باید فیبر و میوه بیشتری بخورید [ترجمه ترگمان]اگه یبوست داشته باشی باید مقدار بیشتری میوه و میوه بخوری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Seven patients had one or more episodes of partial or complete large bowel obstruction and four others were constipated.
[ترجمه گوگل]هفت بیمار یک یا چند قسمت انسداد جزئی یا کامل روده بزرگ و چهار بیمار دیگر یبوست داشتند [ترجمه ترگمان]هفت بیمار یک یا چند قسمت از روده (یا چند قسمت)مفصل روده یا چهار قسمت دیگر را داشتند و ۴ بیمار دیگر زخمی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He recites Rachel's name and reads out sentences constructed by a constipated computer.
[ترجمه گوگل]او نام راشل را می خواند و جملاتی را می خواند که توسط کامپیوتر یبوست ساخته شده بود [ترجمه ترگمان]او نام ریچل را می خواند و جملات ساخته شده توسط کامپیوتر constipated را می خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He used to practise heading, flicking the ball from wall to wall, as he sat there, a constipated schoolboy.
[ترجمه گوگل]او زمانی که در آنجا نشسته بود، یک دانش آموز یبوست داشت، سر زدن را تمرین می کرد، توپ را از دیوار به دیوار تکان می داد [ترجمه ترگمان]همان طور که آنجا نشسته بود، توپ را از دیوار به دیوار می زد، همان طور که آنجا نشسته بود، یک شاگرد مدرسه ای [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They have also, it must be admitted, sometimes floundered and fumbled like ten-thumbed, hammer-footed, constipated, sexless oafs.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین، باید اعتراف کرد، گاهی اوقات مانند خرخرهای ده شست، پا چکشی، یبوست دار و بدون جنسیت، دست و پا می زنند و می چرخند [ترجمه ترگمان]همچنین باید اعتراف کرد، گاهی با لکنت زبان و کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال به دنبال ده - انگشت کوچک، hammer، constipated و sexless [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
یبوست دادن (فعل)
constipate
انگلیسی به انگلیسی
• suffer from constipation (condition in which evacuation of the bowels is difficult and does not occur regularly); cause constipation