considerably

/kənˈsɪdərəbli//kənˈsɪdərəbli/

معنی: خیلی
معانی دیگر: نسبتازیاد,بسیار,بطورقابل ملاحظه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to a quite large degree or extent.
متضاد: hardly, scarcely
مشابه: greatly, significantly

- A tiger is considerably bigger than a leopard.
[ترجمه شیرین] یک ببر خیلی بزرگتر از پلنگه.
|
[ترجمه گوگل] ببر بسیار بزرگتر از پلنگ است
[ترجمه ترگمان] ببر به طور قابل توجهی بزرگ تر از پلنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His new film is considerably longer than his earlier ones.
[ترجمه علیشاهی] فیلم جدیدش به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر از فیلم های قبلی اش است.
|
[ترجمه گوگل] فیلم جدید او به طور قابل توجهی طولانی تر از فیلم های قبلی است
[ترجمه ترگمان] فیلم جدیدش به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر از فیلم قبلی اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unemployment has mounted considerably
بیکاری به طور قابل ملاحظه ای زیاد شده است.

2. your english has improved considerably
انگلیسی شما پیشرفت زیادی کرده است.

3. the economic situation has ameliorated considerably
وضع اقتصادی به طور قابل ملاحظه ای بهتر شده است.

4. the value of gold has declined considerably
ارزش طلا به طور قابل ملاحظه ای نزول کرده است.

5. in the following years, reza's fortunes improved considerably
در سال های بعد بهروزی رضا به طور قابل ملاحظه ای فزونی یافت.

6. the size of the box was augmented considerably
اندازه ی جعبه به طور قابل ملاحظه ای بزرگ تر شد.

7. mitra used to be fat but she has trimmed down considerably
میترا چاق بود ولی وزن خود را خیلی کم کرده است.

8. This forced the cost of living up considerably.
[ترجمه گوگل]این امر هزینه های زندگی را به میزان قابل توجهی افزایش داد
[ترجمه ترگمان]این کار هزینه زندگی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The castle was enlarged considerably in the fifteenth century.
[ترجمه گوگل]این قلعه در قرن پانزدهم به طور قابل توجهی بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]قلعه در قرن پانزدهم به طور قابل ملاحظه ای بزرگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The course has now been shortened considerably.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دوره به طور قابل توجهی کوتاه شده است
[ترجمه ترگمان]این جریان به طور قابل توجهی کوتاه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A loft conversion can add considerably to the value of a house.
[ترجمه گوگل]تبدیل زیر شیروانی می تواند به طور قابل توجهی به ارزش یک خانه بیافزاید
[ترجمه ترگمان]یک تبدیل زیر شیروانی می تواند به مقدار زیادی به ارزش یک خانه بیفزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The quality of the students' work varies considerably.
[ترجمه گوگل]کیفیت کار دانش آموزان به طور قابل توجهی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کیفیت کار دانش آموزان به طور قابل توجهی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The students' work varies considerably in quality.
[ترجمه گوگل]کیفیت کار دانش آموزان به طور قابل توجهی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کار دانش آموزان به طور قابل توجهی در کیفیت متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The burden of taxation has risen considerably.
[ترجمه گوگل]بار مالیات به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]بار مالیاتی به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The shop's new look has boosted its takings considerably.
[ترجمه گوگل]ظاهر جدید این فروشگاه به طور قابل توجهی استقبال آن را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]ظاهر جدید مغازه به طور قابل توجهی توجه خود را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our understanding of human genetics has advanced considerably.
[ترجمه گوگل]درک ما از ژنتیک انسانی به طور قابل توجهی پیشرفت کرده است
[ترجمه ترگمان]درک ما از ژنتیک انسان به طور قابل ملاحظه ای پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیلی (قید)
a great deal, very, many, much, extremely, far, extra, lot, crazy, ghastly, appreciably, jolly, considerably, damnably, highly, much more

انگلیسی به انگلیسی

• much, substantially, significantly

پیشنهاد کاربران

۱. به طور قابل ملاحظه ای. به طور قابل توجهی ۲. زیاد. خیلی زیاد
مثال:
The burden of taxation has risen considerably.
فشار مالیات به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرده.
به طور قابل ملاحظه ای، نسبتا زیاد. بطور چشمگیری.
increase considerably:به شکل قابل ملاحضه ای زیاد شدن
به طور قابل ملاحظه ای
به طور قابل توجهی
به مراتب
قابل توجه
به طور چشمگیر
ویژه
مخصوص
قابل توجه
عمدتاً
اساساً
چشمگیر
قابل توجه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : consider
اسم ( noun ) : consideration
صفت ( adjective ) : considerable / considerate
قید ( adverb ) : considerably / considerately
substantially
بطور قابل ملاحظه
بطور قابل توجهه ای
به طور چشمگیری
به طور چشمگیر و قابل ملاحظه ( ای )
( خیلی )
به طرز قابل ملاحضه ای
خیلی زیاد
چشمگیر
چشمگیری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس