فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: conserves, conserving, conserved
حالات: conserves, conserving, conserved
• (1) تعریف: to keep safe from loss, destruction, or waste.
• مترادف: preserve, protect
• مشابه: guard, husband, keep, maintain, salvage, spare
• مترادف: preserve, protect
• مشابه: guard, husband, keep, maintain, salvage, spare
- By these efforts, we hope to conserve our supply of strategic metals.
[ترجمه امیررضا فرهید] با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم که منابع استراتژیک را حفظ کنیم|
[ترجمه گوگل] با این تلاش ها، ما امیدواریم که بتوانیم عرضه فلزات استراتژیک خود را حفظ کنیم[ترجمه ترگمان] با این تلاش ها، ما امیدواریم که تامین منابع استراتژیک را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to use wisely and sparingly so as not to waste.
• مترادف: save, spare
• متضاد: dissipate, squander, waste
• مشابه: economize, husband, ration, scrimp
• مترادف: save, spare
• متضاد: dissipate, squander, waste
• مشابه: economize, husband, ration, scrimp
- When the price of fuel went up, he began to conserve gasoline.
[ترجمه علی] وقتی قیمت سوخت بالا رفت. او بنزین را احتکار کرد|
[ترجمه گوگل] وقتی قیمت سوخت بالا رفت، شروع به صرفه جویی در بنزین کرد[ترجمه ترگمان] هنگامی که قیمت سوخت بالا رفت، او شروع به حفظ بنزین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use something wisely and sparingly so as to avoid waste.
- We're running out of drinking water, so we'll have to conserve.
[ترجمه payamli] آب در حال اتمام است ، بنابراین مجبور به صرفه جویی هستیم.|
[ترجمه گوگل] آب آشامیدنی ما در حال تمام شدن است، بنابراین باید صرفه جویی کنیم[ترجمه ترگمان] ما در حال فرار از آب آشامیدنی هستیم، بنابراین باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: conserver (n.)
مشتقات: conserver (n.)
• : تعریف: (often pl.) jam made of fruits and sugar.
• مترادف: jam
• مشابه: compote, confection, jelly, marmalade, preserve
• مترادف: jam
• مشابه: compote, confection, jelly, marmalade, preserve