معنی: صرف کردن، در هم امیختنمعانی دیگر: (زبان شناسی) هم ریشه، (ریاضی) مزدوج، (دستور زبان) صرف کردن، جفت، دوقلو، دوگانه، به هم بسته، هم یوغ (bijugate هم می گویند)، (شیمی - اسیدها و بازها) در هم آمیخته، وابسته، توام، مزدوج، (قدیمی) جفت کردن، همبسته کردن، (زیست شیمی) هم یوغ کردن (آمیختن ترکیبات به نحوی که ترکیب حاصله به آسانی مجزا کردنی باشد)
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: conjugates, conjugating, conjugated
• : تعریف: in grammar, to list systematically the inflected forms of (a verb).
- The teacher asked the class to conjugate the verb "be".
[ترجمه نرگس] معلم از کلاس خواست فعل بودن را صرف کنند
|
[ترجمه گوگل] معلم از کلاس خواست که فعل "بودن" را با هم جمع کنند [ترجمه ترگمان] معلم از کلاس خواست تا فعل را هماهنگ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1)تعریف: in grammar, to list systematically the inflected forms of a verb.
• (2)تعریف: in biology, to unite or join.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to words having the same derivation.
• : تعریف: in grammar, any one of a group or pair of conjugate words.
جمله های نمونه
1. conjugate angles
زاویه های مزدوج
2. conjugate words
واژه های هم ریشه
3. harmonic conjugate
مزدوج توافقی
4. Please conjugate the English verb "speak".
[ترجمه نرگس] فعل صحبت کردن "اسپیک" را صرف کنید، لطفا".
|
[ترجمه گوگل]لطفا فعل انگلیسی "speak" را با هم ترکیب کنید [ترجمه ترگمان]لطفا فعل انگلیسی را تکرار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Do you know how to conjugate the verb "seek"?
[ترجمه زباری] آیا میدانید که فعل speak چگونه صرف میشود؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می دانید چگونه فعل "جستجو" را به هم متصل کنید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می دانید چگونه فعل را هماهنگ کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The trend in cardiovascular mortality with external conjugate was abolished by allowing for head circumference.
[ترجمه گوگل]روند مرگ و میر قلبی عروقی با کونژوگه خارجی با اجازه دادن به دور سر لغو شد [ترجمه ترگمان]روند مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی و عروقی با مزدوج شدن خارجی با اجازه محیط، ملغی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In 91% of the records the mother's conjugate diameter was measured in centimetres: we preserved these units.
[ترجمه گوگل]در 91 درصد از رکوردها، قطر مزدوج مادر بر حسب سانتی متر اندازه گیری شد: ما این واحدها را حفظ کردیم [ترجمه ترگمان]در ۹۱ % از رکوردها، قطر مزدوج مادر در سانتی متر اندازه گیری شد: ما این واحدها را حفظ کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This paper presents two kinds of improved preconditioned conjugate gradient method for solution of large sparse symmetric ill-conditioned linear equations in 3D eddy current field analysis.
[ترجمه گوگل]این مقاله دو نوع روش گرادیان مزدوج پیششرطی بهبود یافته را برای حل معادلات خطی نامطلوب متقارن بزرگ و پراکنده در تحلیل میدان گردابی سهبعدی ارائه میکند [ترجمه ترگمان]این مقاله دو نوع روش گرادیان مزدوج اصلاح شده را برای حل معادلات خطی متقارن پراکنده ریز - مشروط در تحلیل میدان جریان گردابی ۳ بعدی ارایه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The conjugate ellipsograph is designed according to the characteristics of the main—diametral circle.
[ترجمه گوگل]بیضی نگار مزدوج با توجه به ویژگی های دایره قطری اصلی طراحی شده است [ترجمه ترگمان]The مزدوج با توجه به خصوصیات چرخه اصلی - طراحی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. N step restart conjugate gradient routine is used to speed up the convergence rate.
[ترجمه گوگل]روال گرادیان مزدوج راه اندازی مجدد مرحله N برای سرعت بخشیدن به نرخ همگرایی استفاده می شود [ترجمه ترگمان]برای تسریع سرعت هم گرایی از روتین گرادیان مزدوج استفاده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The conjugate with sodium periodate had the higher efficiency of energy transfer than that with glutaraldehyde conjugate.
[ترجمه گوگل]مزدوج با پریودات سدیم بازده انتقال انرژی بالاتری نسبت به مزدوج گلوتارآلدئید داشت [ترجمه ترگمان]مزدوج شدن با سدیم periodate بازده بالاتری از انتقال انرژی نسبت به مزدوج شدن با glutaraldehyde داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When the variance was known and the conjugate prior distribution was normal, a Bayes estimation of loss-function and risk function of logarithmic normal distribution was given.
[ترجمه گوگل]هنگامی که واریانس مشخص شد و توزیع قبلی مزدوج نرمال بود، یک تخمین بیز از تابع ضرر و تابع ریسک توزیع نرمال لگاریتمی داده شد [ترجمه ترگمان]هنگامی که واریانس شناخته شده و توزیع قبلی مزدوج نرمال بود، برآورد Bayes از تابع زیان و تابع ریسک توزیع نرمال لگاریتمی به دست آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A conjugate gradient iterative procedure was used to solve the algebraic problems arising from those two approximate schemes.
[ترجمه گوگل]یک روش تکراری گرادیان مزدوج برای حل مسائل جبری ناشی از آن دو طرح تقریبی استفاده شد [ترجمه ترگمان]یک روش تکرار گرادیان مزدوج برای حل مشکلات جبری ناشی از این دو طرح تقریبی استفاده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The conjugate gradient method was applied in the prior smoothing process of the multigrid iteration procedure to improve the convergence rate.
[ترجمه گوگل]روش گرادیان مزدوج در فرآیند هموارسازی قبلی روش تکرار چندشبکه برای بهبود نرخ همگرایی اعمال شد [ترجمه ترگمان]روش گرادیان مزدوج در فرآیند هموارسازی قبلی فرآیند تکرار multigrid برای بهبود نرخ هم گرایی اعمال شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
صرف کردن (فعل)
decline, have, put on, inflect, conjugate, spend, expend
در هم امیختن (فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix
تخصصی
[عمران و معماری] مزدوج - همیوغ [زمین شناسی] مزدوج، هم یوغ (درزه ها): به یک سیستم درزه ای گویند که دسته آن مرتبط با تغییرشکلی معمولاً از نوع فشارشی می باشد. نیز، به نهشته های معدنی گویند که ممکن است در چنین درزه هایی تشکیل شوند. مقایسه شود با: مکمل(Cognate). (گسل): به گسل هایی گویند که دارای یک سن مشابه و از یک رخداد تغییرشکلی منشاء گرفته اند. [ریاضیات] تزویجی، مزدوج [آب و خاک] مزدوج، مزدوج بودن
انگلیسی به انگلیسی
• give the various inflectional forms of a verb (grammar); unite, join together (as in marriage) paired, joined in twos; (of words) sharing a common root or source (grammar)
پیشنهاد کاربران
در بیوشیمی یا شیمی به موادی گویند که با هم آزاد یا مصرف می شوند
1 - به عنوان فعل: صرف کردن یک فعل برای نشان دادن زمان، شخص، شمار، وجه یا حالت. 2 - در زیست شناسی: به هم پیوستن، به ویژه برای تولید مثل جنسی. 3 - در ریاضیات: جفت کردن اعداد یا عبارت ها به شکل خاص، مانند مزدوج های مختلط. ... [مشاهده متن کامل]
مترادف؛ Modify ( in grammar ) , inflect. Unite, join. Pair, couple. مثال؛ "In French, you need to conjugate verbs according to the subject and tense. " "Certain bacteria conjugate during reproduction to exchange genetic material. "The conjugate of a complex number changes the sign of its imaginary part. "
در زبان شناسی، "conjugate" یعنی جفت کردن فعل با زمان ها و اشخاص مثال : فعل write : - i write - he writes - i wrote - i will write - i have written پس به معنی صرف کردن میشه
The root "conjugalis" in Latin relates to marriage or union, and from it, several words have developed in English, often referring to marriage or relationships between spouses. Below are the main words derived from "conjugalis" along with their meanings in both English and Persian: ... [مشاهده متن کامل]
🔘 Conjugal • English meaning: Relating to marriage or the relationship between married partners. • Persian meaning: مربوط به ازدواج یا روابط میان همسران. • Example: They had a strong conjugal bond. • مثال: آن ها پیوند زناشویی محکمی داشتند. 🔘 Conjugality • English meaning: The state of being married or the condition of marriage. • Persian meaning: وضعیت یا شرایط ازدواج. • Example: The couple enjoyed the conjugality of their life together. • مثال: این زوج از زندگی زناشویی خود لذت می بردند. 🔘 Conjugal visit • English meaning: A visit between married partners, particularly when one partner is incarcerated. • Persian meaning: بازدید همسران از یکدیگر، به ویژه زمانی که یکی از آن ها در زندان باشد. • Example: He was allowed a conjugal visit after being in prison for five years. • مثال: او بعد از پنج سال در زندان اجازه پیدا کرد که یک بازدید زناشویی داشته باشد. 🔘 Conjugate • English meaning: To join together ( often used in grammar to describe the forms of verbs or in general to join or combine ) . • Persian meaning: به هم پیوستن یا ترکیب کردن ( در زبان شناسی معمولاً برای توصیف اشکال فعل ها یا به طور کلی برای پیوستن یا ترکیب به کار می رود ) . • Example: In grammar, you need to conjugate the verb correctly. • مثال: در گرامر، شما باید فعل را به درستی صرف کنید. 🔘 Conjugality • English meaning: The quality or state of being in marriage or in a conjugal relationship. • Persian meaning: کیفیت یا وضعیت بودن در ازدواج یا در یک رابطه زناشویی. • Example: The conjugality of their relationship was the foundation of their happiness. • مثال: زندگی زناشویی آن ها اساس خوشبختی شان بود. 🔘 Conjugating • English meaning: The act of combining or joining ( can be used to describe grammar or more generally in combining things ) . • Persian meaning: عمل ترکیب کردن یا پیوستن ( می تواند برای توصیف گرامر یا به طور کلی در ترکیب چیزها استفاده شود ) . • Example: Conjugating the verb in English requires understanding its tenses. • مثال: صرف کردن فعل در زبان انگلیسی نیاز به درک زمان ها دارد. 🔘 Conjugally • English meaning: In a manner relating to marriage or conjugal relations. • Persian meaning: به صورت مربوط به ازدواج یا روابط زناشویی. • Example: They lived conjugally for over thirty years. • مثال: آن ها بیش از سی سال به صورت زناشویی زندگی کردند. 🔘 Conjugated • English meaning: Joined or combined ( used in different contexts, particularly in grammar or physical science ) . • Persian meaning: ترکیب شده یا پیوسته ( در زمینه های مختلف به ویژه در گرامر یا علوم فیزیکی استفاده می شود ) . • Example: The two pieces of metal were conjugated to form a stronger structure. • مثال: دو قطعه فلزی ترکیب شدند تا یک ساختار محکم تر ایجاد کنند. جمع بندی: واژه های conjugalis ریشه هایی دارند که به ازدواج یا اتحاد اشاره دارند. این کلمات معمولاً در مفاهیمی مرتبط با روابط زناشویی یا ترکیب چیزی به کار می روند. chatgpt
ترکیبات
مهندسی عمران و معماری: conjugate beam تیر مزدوج
مکانیک ( انتقال حرارت جابه جایی )
[شیمی] مزدوج
ترکیب
در زیست: هَمیوغیدن. هَمیوغاندن.
conjugate ( زیستشناسی ) واژه مصوب: همیوغ تعریف: هریک از دو یاختۀ بههمپیوسته در فرایند همیوغی
صَرفیدن.
bind
تلفیق کردن
جفت کردن
فعل، کاربرد در زبانشناسی معنی؛ دادن شکلهای گوناگون فعل که گوناگون می شوند بر طبق کَس و شمار و زمان و وجه ترجمه؛ هانیوختن، بن اکنون؛ هانیوز با واو مجهول فعل یوختن بازسازی و بازآوری از زبان پارسی باستان است، در پارسی هم معنی ای را که گفته آمد می دهد و هم به معنی؛ به همدیگر با یوغ بستن است. ... [مشاهده متن کامل]
ریشه شناسی conjugate: از con به معنی بهمدیگر، باهمدیگر و jugare به معنی با یوغ بستن، یوختن ریشه شناسی هانیوختن؛ از پیشوندِ هان به معنی به همدیگر و ریشهٔ yaok به معنی با یوغ بستن