اسم ( noun )
•  (1) تعریف: a sense of assurance, faith, or trust in a person or thing.
• مترادف: belief, faith, trust
• متضاد: apprehension, distrust, doubt, uncertainty
• مشابه: aplomb, assurance, certainty, credence, dependence, reliance, security, sureness
• مترادف: belief, faith, trust
• متضاد: apprehension, distrust, doubt, uncertainty
• مشابه: aplomb, assurance, certainty, credence, dependence, reliance, security, sureness
- My coach has confidence in my abilities.
 [ترجمه باران] استاد من به تمام استعداد های من اعتماد دارد| 
 [ترجمه علیرضا رحمتی] مربی من به توانایی های من ایمان دارد .| 
 [ترجمه آیناز] مربی من به توانایی هایم اطمینان دارد.| 
 [ترجمه آتنا داداشیان] مربی من به توانایی های من اطمینان دارد.| 
 [ترجمه .......] استاد من به توانایی هایم اطمینان دارد| 
 [ترجمه گوگل] مربی من به توانایی های من اعتماد دارد[ترجمه ترگمان] مربی من به توانایی من اعتماد داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: a sense of assurance in oneself; self-confidence.
• مترادف: self-assurance, self-confidence
• متضاد: diffidence, insecurity, self-doubt
• مترادف: self-assurance, self-confidence
• متضاد: diffidence, insecurity, self-doubt
- He does his job with great confidence.
 [ترجمه گوگل] او با اعتماد به نفس بالایی کار خود را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] او کارش را با اطمینان زیاد انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او کارش را با اطمینان زیاد انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She exudes an air of confidence.
 [ترجمه A.A] او یک حالتی از اعتماد به نفس از خودش نشان میدهد| 
 [ترجمه گوگل] او یک هوای اعتماد به نفس تراوش می کند[ترجمه ترگمان] با حالتی حاکی از اعتماد به نفس نفس نفس می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: a secret.
• مترادف: secret
• مترادف: secret
- She often shared confidences with her sister.
 [ترجمه اریک] غالبا در موضوعات محرمانه همدم خواهرش بود| 
 [ترجمه گوگل] او اغلب اعتماد به نفس خود را با خواهرش در میان می گذاشت[ترجمه ترگمان] غالبا با خواهرش شریک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (4) تعریف: reliance on another to keep a secret.
• مشابه: privacy, secrecy, trust
• مشابه: privacy, secrecy, trust
- He told me this in strict confidence.
 [ترجمه گوگل] او این را کاملاً محرمانه به من گفت
[ترجمه ترگمان] این موضوع را با اطمینان کامل به من گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این موضوع را با اطمینان کامل به من گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
