معنی: تمکین کردن، خود را پست کردن، تواضع کردنمعانی دیگر: افاده کردن، (برتری خود را) به رخ کشیدن، (به طور مصنوعی و زننده) رعایت ادب کردن، لطف کردن، خود را همتراز مادون خود کردن (از روی لطف)، فروتنی کردن، منت نهادن
• (1)تعریف: to agree to descend to a level less dignified or less privileged than one's own; deign. • مشابه: deign
- The farmer's children were surprised that the great lady from the manor condescended to speak with them.
[ترجمه فرخ م.] بچه های کشاورز از اینکه بانوی بزرگ آن عمارت از صحبت کردن با آنها عارش آمده بود تعجب کردند.
|
[ترجمه جواد کیهان] بچه کشاورز ها از اینکه خانم عمارت تواضع کرد و خواری حرف زدن با آن ها را پذیرفت دچار حیرت شدند ( این واژه دو معنی اصلی دارد یک تواضع کردن و پذیرفتن کاری ک در شان ما نیست و دوم خود را خوار و حقیر کردن با انجام کاری ک در شان مانیست )
|
[ترجمه گوگل] بچههای کشاورز از اینکه بانوی بزرگ ارباب رغبت کرد تا با آنها صحبت کند تعجب کردند [ترجمه ترگمان] بچه های مزرعه دار تعجب کردند که آن بانوی بزرگ از طرف خانه با آن ها صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to act as if one were of superior rank or station, treating others as inferior; patronize. • مشابه: patronize
- Must you condescend to me, as if I were an idiot?
[ترجمه فرخ م] آیا بایدبا من مثل بچه رفتار کنی، انگار که من یه احمق هستم؟
|
[ترجمه گوگل] باید از من اقرار کنی، انگار که من یک احمق هستم؟ [ترجمه ترگمان] باید برای من تواضع کنی، انگار که من یک احمق بودم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Would you condescend to accompany me?
[ترجمه حمید سانی] لطف میکنی ( منت بذاری ) با من بیایی!
|
[ترجمه امیرمهدی صفدری] من را با همراهی خود افتخار می دهی؟
|
[ترجمه فرخ م] آیا از همراهی من عارت میآید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا میخواهی مرا همراهی کنی؟ [ترجمه ترگمان]تو برای همراهی من تواضع می کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She is so proud that she will not condescend to speak to us.
[ترجمه سعید بنیادی] او اینقدر مغروره که شان خودش را پایین نمیاره که با ما صحبت کنه
|
[ترجمه امیرمهدی صفدری] او به قدری مغرور است که حاضر به صحبت کردن با ما نیست.
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر مغرور است که حاضر نیست با ما صحبت کند [ترجمه ترگمان]او آنقدر مغرور است که حاضر نیست با ما حرف بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Take care not to condescend to your readers.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که خوانندگان خود را تحقیر نکنید [ترجمه ترگمان]مواظب باشید که به خوانندگان خود مراجعه نکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When giving a talk, be careful not to condescend to your audience.
[ترجمه گوگل]هنگام سخنرانی، مراقب باشید که مخاطب خود را تحسین نکنید [ترجمه ترگمان]وقتی صحبت می کنیم، مواظب باشید که برای your تواضع نکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Perhaps your father would condescend to help with the washing - up!
[ترجمه گوگل]شاید پدرت در شست و شو کمک کند! [ترجمه ترگمان]شاید پدرت برای شستن دست شویی فروتنی می کرد! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I do wish he wouldn't condescend to the junior staff in his department.
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که او به کارکنان جوان در بخش خود تسلیم نشود [ترجمه ترگمان]من آرزو می کنم که او برای مقامات ارشد در حوزه خودش تواضع کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I wonder if Michael will condescend to visit us?
[ترجمه Ghasem] در عجبم که آیا مایکل افتخار میده مارو ببینه؟
|
[ترجمه گوگل]نمیدانم که آیا مایکل از دیدن ما رضایت میدهد؟ [ترجمه ترگمان]نمیدونم \"مایکل\" برای دیدن ما فروتنی میکنه یا نه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Those who condescend to visit these miserable tenements can testify that neither health nor decency can be preserved in them.
[ترجمه گوگل]کسانی که از دیدن این خانههای نکبتبار رضایت میگیرند، میتوانند شهادت دهند که نه سلامتی و نه نجابت را نمیتوان در آنها حفظ کرد [ترجمه ترگمان]کسانی که از دیدن این خانه های اجاره ای فلاکت بار سود می برند می توانند شهادت دهند که نه سلامت و نه شایستگی می تواند در آن ها حفظ شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Do you think the CEO would ever condescend to have lunch with us in the cafeteria?
[ترجمه گوگل]آیا فکر میکنید مدیر عامل هیچ وقت حاضر به صرف ناهار با ما در کافه تریا شود؟ [ترجمه ترگمان]فکر می کنی مدیر عامل یه وقت برای ناهار با ما تو کافه تریا فروتنی میکنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He might condescend to attend at half-time if there wasn't a party or a bird somewhere.
[ترجمه گوگل]اگر در جایی مهمانی یا پرنده ای نبود، ممکن است حاضر شود در نیمه وقت شرکت کند [ترجمه ترگمان]او ممکن بود برای شرکت در هر زمان حاضر باشد که در آن شرکت کند، در صورتی که یک مهمانی یا پرنده ای در جایی نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The best young people's magazines do not condescend to their readers.
[ترجمه گوگل]بهترین مجلات جوانان، خوانندگان خود را تحسین نمی کنند [ترجمه ترگمان]بهترین مجلات جوانان برای خوانندگان شان صادق نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To condescend to grant or bestow ( a privilege, for example ); deign.
[ترجمه گوگل]اعطا کردن یا اعطا کردن (مثلاً یک امتیاز) نجابت [ترجمه ترگمان]- برای مثال قبول کردن یا bestow (یک امتیاز، به عنوان مثال)؛ deign [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I don't condescend to boisterous displays of it.
[ترجمه گوگل]من از نمایش های پرهیاهو آن راضی نیستم [ترجمه ترگمان]من برای خشن بودن آن فروتنی نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تمکین کردن (فعل)
obey, condescend, deign
خود را پست کردن (فعل)
condescend
تواضع کردن (فعل)
condescend
انگلیسی به انگلیسی
• voluntarily lower oneself; patronize, act in a proud manner toward others if you condescend to people, you behave in a way which shows them that you think you are superior to them; a formal use. if you condescend to do something, you agree to do it in a way that shows that you think you are superior.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To show a feeling of superiority by treating others as inferior 🙇♂️ 🔍 مترادف: Patronize ✅ مثال: He spoke to them in a condescending manner, as if they were children.
- - فخر و افتخار دادن 1. Would you condescend to accompany me? 1 - افتخار همراهی با من را میدهید؟ 2. she will not condescend to speak to us! افتخار گفتگو با ما را نمی دهد. - - فخر فروختن 3. Take care not to condescend to your readers. مراقب باش به خوانندگانت فخر نفروشی
کوچک شمردن
با رفتار و طرز صحبت و بادی لنگویج کسی را کم اهمیت جلوه دادن، رفتار مغرورانه نسبت به کسی نشان دادن
1 - اگر به صورت condescend to do something بیاید: یعنی با انجام کاری که دون شان خود می دانید موافقت کنید. 2 - اگر به صورت condescend to someone بیاید: یعنی خود را برتر نشان دادن، به گونه ای رفتار کنید که دیگران فکر کنند شما از آنها برتر هستید.