concisely


بطورمختصر,اجمالا

جمله های نمونه

1. i expect my students to write concisely
انتظار دارم که شاگردانم واضح و مختصر بنویسند.

2. The speaker handled his subject concisely.
[ترجمه گوگل]سخنران موضوع خود را مختصر بیان کرد
[ترجمه ترگمان]سخنران به اختصار موضوع را به اختصار بیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He'd delivered his report clearly and concisely.
[ترجمه گوگل]او گزارش خود را واضح و مختصر ارائه کرده بود
[ترجمه ترگمان]او گزارش او را به طور واضح و مختص را تحویل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Information about the study is presented clearly and concisely, thus creating an ideal text for nurses new to evaluating research reports.
[ترجمه گوگل]اطلاعات در مورد مطالعه به طور واضح و مختصر ارائه می شود، بنابراین یک متن ایده آل برای پرستاران جدید در ارزیابی گزارش های تحقیقاتی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات در مورد این مطالعه به وضوح و اختصار ارائه شده است و در نتیجه یک متن ایده آل برای پرستاران جدید برای ارزیابی گزارش های تحقیقاتی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spoke clearly and concisely.
[ترجمه گوگل]واضح و مختصر صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور واضح و مختصر صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The history is summed up concisely in this book.
[ترجمه گوگل]تاریخچه به اختصار در این کتاب خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]تاریخ به اختصار در این کتاب خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is more concisely shaped than some of its predecessors, partly because the Met owns only 11 confirmed Hals paintings — albeit more than any other American museum.
[ترجمه گوگل]شکل مختصرتری نسبت به برخی از پیشینیان خود دارد، تا حدی به این دلیل که Met تنها 11 نقاشی تایید شده هالز را در اختیار دارد - البته بیشتر از هر موزه آمریکایی دیگر
[ترجمه ترگمان]این به اختصار shaped از برخی از پیشینیان خود است، تا حدودی به این دلیل که مت فقط ۱۱ نقاشی معتبر هالس را تایید کرده است - البته بیشتر از هر موزه آمریکایی دیگری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two, compiled concisely the biographical chronology again for Shi Run Zhang by using grasping new material.
[ترجمه گوگل]دوم، با استفاده از درک مطالب جدید، مجدداً گاهشماری بیوگرافیک را برای شی ران ژانگ گردآوری کرد
[ترجمه ترگمان]دو، که به اختصار ترتیب chronology biographical را با استفاده از دست آوردن مواد جدید به اختصار ترتیب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She spoke concisely, coherently and appropriately.
[ترجمه گوگل]او مختصر، منسجم و مناسب صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی قاطع و متناسب و متناسب حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Demand concisely intelligibility, word number 30 or so thanks!
[ترجمه گوگل]به طور مختصر قابل درک باشید، کلمه شماره 30 یا بیشتر متشکرم!
[ترجمه ترگمان]تقاضا به اختصار قابل فهم است، کلمه شماره ۳۰ یا به این ترتیب تشکر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this review, we concisely introduce the new experimental techniques including scanning tunneling microscopy and optical tweezer technique.
[ترجمه گوگل]در این بررسی، ما به طور خلاصه تکنیک‌های آزمایشی جدید از جمله میکروسکوپ تونلی روبشی و تکنیک موچین نوری را معرفی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در این بررسی، ما تکنیک های تجربی جدید شامل اسکن کردن میکروسکوپ tunneling و تکنیک tweezer نوری را به اختصار معرفی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Part one introduces Standby tersely and concisely.
[ترجمه گوگل]قسمت اول Standby را به طور مختصر و مختصر معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]بخش یک را به طور مختصر و مختصر به اختصار معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sentence is fastidious concisely, the sentence pattern has the change, key prominent.
[ترجمه گوگل]جمله به طور مختصر دقیق است، الگوی جمله دارای تغییر است، کلید برجسته است
[ترجمه ترگمان]جمله به اختصار fastidious است، الگوی حکم تغییر، کلید مهم و مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We also concisely described the characteristics of the conodont fauna through the boundary strata.
[ترجمه گوگل]ما همچنین به طور مختصر ویژگی های جانوران کنودونت را از طریق لایه های مرزی توصیف کردیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین به اختصار خصوصیات جانوران conodont را از طریق لایه های مرزی تشریح کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• succinctly, in a concise manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : concision / conciseness
صفت ( adjective ) : concise
قید ( adverb ) : concisely
concisely ( adv ) = briefly ( adv )
به معناهای : مختصراً، به طور مختصر، اجمالاً، به اختصار، فهرست وار، اجمالاً، در چند کلمه
The general principles behind the method used are explained clearly and concisely

بپرس