انطباقی
تطابق
در زبان انگلیسی، واژه **"compliance"** به طور کلی به معنای **پیروی، اطاعت یا تبعیت از قوانین، مقررات یا دستورات** است و کاربرد رسمی و حقوقی دارد. اما در برخی موقعیت ها و به ویژه به صورت غیررسمی یا در زبان عامیانه ( slang ) ، ممکن است بار معنایی متفاوت یا کنایه آمیز پیدا کند.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. **کنایه از اطاعت بی چون و چرا یا تسلیم شدن**
- در برخی محافل، به ویژه در بحث های مربوط به سیاست، مدیریت یا روابط قدرت، **"compliance"** ممکن است به صورت طنز یا انتقادی به معنای **تسلیم شدن بدون مقاومت, یا وا دادن** یا **پیروی کورکورانه** به کار رود.
- مثلاً وقتی کسی یا گروهی بدون هیچ اعتراض یا نقدی کاملاً از دستورات یا قوانین پیروی می کند، ممکن است گفته شود که فقط compliance می کنند ( یعنی فقط اطاعت می کنند بدون فکر یا اعتراض ) .
۲. **در محیط های کاری یا فناوری**
- گاهی در فضای شرکت ها یا فناوری، **"compliance"** به معنای دنبال کردن صرف قوانین و مقررات بدون نوآوری یا خلاقیت به کار می رود، که ممکن است به صورت طنز یا انتقادی استفاده شود.
- - -
**مثال های غیررسمی و کنایه آمیز**
- *He’s just a compliance officer, making sure everyone follows the rules without question. *
( او فقط یک مسئول پیروی است که مطمئن می شود همه بدون سؤال قوانین را رعایت کنند. )
- *The team’s approach is pure compliance—no creativity at all. *
( رویکرد تیم صرفاً تبعیت است، هیچ خلاقیتی وجود ندارد. )
در پزشکی :
Compliance with medication :خوردن سر وقت دارو
Medication compliance :به موقع خوردن دارو
( _این جا یه جورایی معنی پیروی کردن میده مثلا پیروی از اصول درمانیش که دارو رو سر وقت میخوره )
... [مشاهده متن کامل]
معنی پذیرش هم میده
وسایر معانی که پذیرش ، اطاعت ، پیروی ، موافقت ، قبول کردن ، رضایت وتسلیم شدنه و. . .
مراعات
پایبندی، رعایت، موافقت، تسلیم ( وقتی میگوییم یک فرد یا یک سازمان چیزی رو compliance میکنه یعنی ب یک سری قوانین پایبند هست، موافقت داره و در برابرشون تسلیمه )
فعل: comply
✨️دوستان دقت کنین با فعل compel به معنای "تحمیل کردن، مجبور کردن" اشتباه گرفته نشود✨️
( پزشکی ) حجم پذیری
### Root Word: **Comply****Definition:** To act in accordance with a wish, command, or rule. #### Collocations:1. **Comply with rules** 2. **Comply with regulations** 3. **Comply with standards**
... [مشاهده متن کامل]
4. **Comply with requests**
5. **Comply with laws**
#### Derivatives:
1. **Compliance** ( noun )
2. **Compliant** ( adjective )
3. **Noncompliance** ( noun )
4. **Compliantly** ( adverb )
5. **Compliancy** ( noun )
- - -
### Example Sentences ( Easy to Hard ) :
#### 1. **Comply with rules**
- **Easy:** Students must comply with school rules.
**Translation:** دانش آموزان باید با قوانین مدرسه پیروی کنند. 🏫
- **Medium:** The company failed to comply with environmental rules.
**Translation:** شرکت نتوانست با قوانین محیط زیستی پیروی کند. 🌍
- **Hard:** Despite warnings, the factory did not comply with safety rules, leading to severe consequences.
**Translation:** با وجود هشدارها، کارخانه با قوانین ایمنی پیروی نکرد و منجر به عواقب شدیدی شد. ⚠️
#### 2. **Comply with regulations**
- **Easy:** All drivers must comply with traffic regulations.
**Translation:** همه رانندگان باید با مقررات ترافیکی پیروی کنند. 🚗
- **Medium:** The new policy ensures that businesses comply with international trade regulations.
**Translation:** سیاست جدید اطمینان می دهد که کسب وکارها با مقررات تجارت بین المللی پیروی کنند. 🌐
- **Hard:** Failure to comply with financial regulations can result in hefty fines and legal action.
**Translation:** عدم پیروی از مقررات مالی می تواند منجر به جریمه های سنگین و اقدامات قانونی شود. 💼
#### 3. **Comply with standards**
- **Easy:** The product must comply with quality standards.
**Translation:** محصول باید با استانداردهای کیفیت پیروی کند. 🏆
- **Medium:** The construction company was asked to comply with safety standards before continuing the project.
**Translation:** از شرکت ساختمانی خواسته شد قبل از ادامه پروژه با استانداردهای ایمنی پیروی کند. 🏗️
- **Hard:** Laboratories are required to comply with stringent scientific standards to ensure accurate results.
**Translation:** آزمایشگاه ها ملزم به پیروی از استانداردهای علمی سخت گیرانه برای اطمینان از نتایج دقیق هستند. 🔬
#### 4. **Comply with requests**
- **Easy:** Please comply with the teacher’s request.
**Translation:** لطفاً با درخواست معلم پیروی کنید. 🍎
- **Medium:** The employee complied with the manager’s request to submit the report by Friday.
**Translation:** کارمند با درخواست مدیر برای ارسال گزارش تا جمعه پیروی کرد. 📅
- **Hard:** The government expects all citizens to comply with requests for information during the investigation.
**Translation:** دولت انتظار دارد همه شهروندان با درخواست های اطلاعاتی در طول تحقیق پیروی کنند. 🕵️
#### 5. **Comply with laws**
- **Easy:** Everyone must comply with the laws of the country.
**Translation:** همه باید با قوانین کشور پیروی کنند. 🇮🇷
- **Medium:** The organization was fined for failing to comply with labor laws.
**Translation:** سازمان به دلیل عدم پیروی از قوانین کار جریمه شد. ⚖️
- **Hard:** International companies must comply with the laws of every country they operate in, which can be challenging.
**Translation:** شرکت های بین المللی باید با قوانین هر کشوری که در آن فعالیت می کنند پیروی کنند، که می تواند چالش برانگیز باشد. 🌍
- - -
### Derivatives in Sentences:
#### 1. **Compliance**
- **Easy:** Compliance with the rules is essential.
**Translation:** پیروی از قوانین ضروری است. 📜
- **Hard:** The audit revealed a lack of compliance with industry standards.
**Translation:** حسابرسی نشان داد که عدم پیروی از استانداردهای صنعتی وجود دارد. 📊
#### 2. **Compliant**
- **Easy:** The new software is fully compliant with the latest regulations.
**Translation:** نرم افزار جدید کاملاً با آخرین مقررات پیروی می کند. 💻
- **Hard:** The company’s policies are designed to be compliant with global data protection laws.
**Translation:** سیاست های شرکت طوری طراحی شده اند که با قوانین جهانی حفاظت از داده ها پیروی کنند. 🔒
#### 3. **Noncompliance**
- **Easy:** Noncompliance will result in penalties.
**Translation:** عدم پیروی منجر به جریمه خواهد شد. ⚠️
- **Hard:** The report highlighted several cases of noncompliance with ethical guidelines.
**Translation:** گزارش چندین مورد عدم پیروی از دستورالعمل های اخلاقی را برجسته کرد. 📝
#### 4. **Compliantly**
- **Easy:** She nodded compliantly when asked to follow the instructions.
**Translation:** او با پیروی از دستورات، سر تکان داد. 👩🏫
- **Hard:** The team worked compliantly to meet the stringent requirements of the project.
**Translation:** تیم با پیروی از الزامات سخت گیرانه پروژه کار کرد. 🛠️
#### 5. **Compliancy**
- **Easy:** Compliancy with the rules ensures a smooth process.
**Translation:** پیروی از قوانین فرآیند را روان می کند. 🛤️
- **Hard:** The organization’s compliancy with international standards was praised during the review.
**Translation:** پیروی سازمان از استانداردهای بین المللی در طول بررسی مورد تحسین قرار گرفت. 🌟
Deepseek
رعایت ( عمل کردن مطابق با قوانین و دستورالعمل ها - اسم )
"We must show full compliance. "اطاعت ( اطاعت پذیری و فرمانبری در مقابل قانونی - اسم )
" Their level of compliance towards company's working method was very high. "
... [مشاهده متن کامل]
سازگاری ( انطباق یا سازش با مقررات و استاندارها - اسم )
" You can rest assure that our new tech offers 100% compliance. "
پیروی ( از قانون و اصول توافق شده )
پایبندی ( به قانون و اصول توافق شده ) ،
تبعیت ( از قانون و اصول توافق شده )
پذیرشی از جنس اطاعت
نظارت
Compliance guideline
دستورالعمل نظارت
تطبیق پذیری
1. اطاعت 2. پیروی 3. قبول. پذیرش. موافقت. رضایت. تسلیم
مثال:
they can compel compliance
آنها می توانند تسلیم {شدن} را تحمیل کنند
مقررات پذیری
اطاعت
پیروی
تسلیم ( پذیرش )
Compliance اجابت - انطباق - تقبل
بدنبال درخواست دیگری
Conformity انطباق - هم رنگ جماعت شدن
خودت میخوای
Obedience انطباق - فرمانبرداری
با اجبار مافوق
انجام هر کاری که کسی به شما می گوید یا می خواهد انجام دهید
اطاعت، فرمانبری
مثال؛
It's his compliance that amazes me.
They give orders and they expect absolute compliance.
The parents use positive reinforcement to gain their child's compliancy.
انقیاد
در مورد ریه به معنی قدرت تطابق، انعطاف پذیری و قدرت ارتجاعی می باشد.
در روانشناسی و روانپزشکی یعنی بیمار پذیرش درمان دارد.
non compliance: عدم پذیرش درمان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comply
✅️ اسم ( noun ) : compliance / compliancy
✅️ صفت ( adjective ) : compliant
✅️ قید ( adverb ) : compliantly
قانون مداری
اجرایِ، انجام
کلمه مترادف فارسی انطباق= برابری
در صورت پذیرش کلمه برابری اضافه شود
رعایت مقررات
همکاری
تحمل
انجام
بله قربان گویی
حجم پذیری ( ریه ها )
compliance پایبندی، توافق
President Joe Biden and his top aides say they are committed to reviving the deal through mutual compliance�
compliance : تبعیت. تمکین
compliant : تابع، تمکین گر
واحد تطبیق ( بانکداری )
به معنی بررسی تطبیق با رویه ها و مقررات است.
حرف شنوی، اطاعت و پیروی
( در مباحث حقوقی ) پیروی از قانون؛ رعایت قانون؛ پایبندی به قانون
compliance ( روانشناسی )
واژه مصوب: پذیرندگی1
تعریف: تن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد
انطباق
پیروی ( از قانون، توافقنامه و غیره ) ،
پایبندی،
تبعیت
Macron had pushed for a $15bn credit line for Iran in September 2019 to bring Iran back to full compliance with the JCPOA
@ALJAZEERA. com
رعایت اصول
سازگارى
همراهی
مطلوبیت
[ضریب] تسلیم پذیری
رضایت
[پزشکی] پیروی از دستور پزشک
شُل شُدگی، نرمی، سُستی، وادادگی، تبعیت، ظرفیت
The measure of how easily the lungs expand under pressure
پایبندی
تبعیت
compliance with
مطابقت با ( شرایط و . . . )
توافقی
تطبیق
موافقت
وفاداری
( نظارت بر ) حسن اجرای قرارداد
نظارت بر رعایت
ظرفیت
انطباق
انبساط ( پزشکی )
[مکانیک شکست] سُستی
تحمل
[ماتریس]نرمی
پایبندی و تبعیت، تمکین ( از کسی یا چیزی مثلا قانون یا درخواستی )
خاصیت ارتحاعی ریه
متابعت، وادادگی ( مهندسی پلیمر، مهندسی مکانیک )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)