community

/kəˈmjuːnəti//kəˈmjuːnɪti/

معنی: اجتماع، انجمن، عوام، عموم
معانی دیگر: جامعه، هامه، عامه، جمهور، گروهی از مردم دارای ویژگی مشترک، اقلیت، کشورهای همبسته، هم پیوست، همپیوند، (مالکیت) اشتراک، انبازگری، وابسته به اشتراک، مشترک، انبازین، همانندی، تشابه، وحدت، یگانی، محل اجتماع، محله، همزیگاه، محیط، هم نشینی، همزیستی، مسالمت، (بوم شناسی) رجوع شود به: biocenosis

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: communities
(1) تعریف: a well-defined area, such as a town or area of a town, where people live together under one government.
مشابه: city, district, locale, municipality, parish, town, village

- We are proud of our community and want to keep it safe.
[ترجمه Mahdi Nazari] ما به جامعه ی خود افتخار میکنیم و خواستار حفظ آن هستیم.
|
[ترجمه بهرام] به نظر می رسد ترجمه این جمله باید با توجه به معنی community در مفهوم ملموس آن در جوامع غربی صورت بگیرد. در تقسیم بندی شهری یک شهر معمولاً متشکل از شهرداری هایی است که مناطق مختلف را تحت پوشش خود دارند. در کشورهای غربی هریک از این مناطق صاحب community center مختص خود هستند که فعالیت های مختلف اجتماعی افراد ساکن آن مناطق در آنجا انجام می شود. پس community در این مفهوم بیشتر تداعی کننده محله هست تا جامعه. بنابراین، به نظر می رسد این جمله این معنی را داشته باشد که: ما به محله خود افتخار می کنیم و می خواهیم امنیت آن را حفظ کنیم
|
[ترجمه گوگل] ما به جامعه خود افتخار می کنیم و می خواهیم آن را ایمن نگه داریم
[ترجمه ترگمان] ما به جامعه مان افتخار می کنیم و می خواهیم آن را ایمن نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our community has no public swimming pool and only one park.
[ترجمه Reyhan] جامعه ی ما هیچ استخر عمومی ای ندارد و فقط یک پارک دارد .
|
[ترجمه بهرام] بر اساس استدلال بالا که عرض کردم، ترجمه این جمله به این شکل صحیح است که: محله ما استخر شنای عمومی نداره و فقط یه پارک داره.
|
[ترجمه گوگل] جامعه ما استخر عمومی ندارد و فقط یک پارک دارد
[ترجمه ترگمان] جامعه ما استخر عمومی ندارد و تنها یک پارک دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a group of people living close together or having shared interests and concerns.
مترادف: folk, group, people, society
مشابه: citizenry, fellowship, neighborhood, public

- The scientific community was excited about the new discovery.
[ترجمه گوگل] جامعه علمی در مورد کشف جدید هیجان زده بود
[ترجمه ترگمان] جامعه علمی از کشف جدید هیجان زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mayor held a public meeting to get opinions from the community concerning the new library.
[ترجمه گوگل] شهردار یک جلسه عمومی برای دریافت نظرات جامعه در مورد کتابخانه جدید برگزار کرد
[ترجمه ترگمان] شهردار یک جلسه عمومی برای کسب آرا از جامعه در رابطه با کتابخانه جدید برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a large community of teachers who use the internet to share their ideas and resources.
[ترجمه گوگل] جامعه بزرگی از معلمان وجود دارد که از اینترنت برای به اشتراک گذاشتن ایده ها و منابع خود استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] جامعه وسیعی از معلمانی که از اینترنت برای به اشتراک گذاشتن ایده ها و منابع خود استفاده می کنند، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the state of being joined together by having shared interests and concerns.
مترادف: association, fellowship
مشابه: friendship, organization

- The annual block party gives people in the neighborhood a sense of community with each other.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] این مهمانی خیابانی به مردم آن دور و بر حس همزیستی با همدیگر را می دهد
|
[ترجمه مهدیه] جشن سالیانه مردم این محله، باعث ایجاد حس تعلق به اجتماع محلی می شود.
|
[ترجمه گوگل] مهمانی سالانه بلوک به مردم محله حس اجتماعی با یکدیگر می دهد
[ترجمه ترگمان] حزب بلوک سالانه به مردم در همسایگی یک حس اجتماعی با یکدیگر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in ecology, all the plants and animals occupying a particular area.
مترادف: population

- The animals in a forest community need trees for food and shelter.
[ترجمه گوگل] حیوانات در یک جامعه جنگلی به درختان برای غذا و سرپناه نیاز دارند
[ترجمه ترگمان] حیوانات در جنگل جنگل به درختان برای غذا و سرپناه نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the general public; society (prec. by the).
مترادف: folk, populace, public
مشابه: citizenry, commonalty, society

- These criminals are a danger to the community.
[ترجمه گوگل] این جنایتکاران خطری برای جامعه هستند
[ترجمه ترگمان] این جنایتکاران خطری برای جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. community life obligates us to follow certain rules and traditions
زندگی اجتماعی ما را ناچار به رعایت برخی مقررات و سنت ها می کند.

2. community of goods
داشتن کالا به طور مشترک

3. community of tastes
همانندی سلیقه ها

4. community property
(حقوق) دارایی مشترک (که در صورت متارکه بین طرفین بخش می شود)

5. community policing
(انگلیسی) کارکردن ماموران پلیس فقط در یک محله (به منظور این که اهل محل آنها را خوب بشناسند)،(امریکا) کمک مردم به شهربانی (پاسداری به صورت گروههای گشتی و غیره)

6. community service
1- کار برای مردم (که گاهی به جای زندان به مجرمین تکلیف می شود) 2- خدمات اجتماعی،کارهای عام المنفعه

7. biotic community
جامعه ی زیستی،هامه ی زیستی

8. the community chest
(امریکا) صندوق اعتبارات خیریه

9. a gated community
محله ی دروازه دار (که اشخاص متفرقه را راه نمی دهند)

10. tehran's international community
جامعه ی بین المللی ساکن تهران

11. i have never been in a community where happiness was so tangible
هرگز در جامعه ای نبوده ام که شادی آن چنین محسوس باشد.

12. to promote the sovereign good of the community
برای پیشبرد مصالح عالی جامعه

13. we will do what is best for the community
آنچه را که به صلاح اجتماع باشد انجام خواهیم داد.

14. They believe that the European Community needs a common foreign and security policy.
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که جامعه اروپا به یک سیاست خارجی و امنیتی مشترک نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که جامعه اروپایی به سیاست خارجی و امنیتی مشترک نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They wonder if their community is no longer insulated from big city problems.
[ترجمه گوگل]آنها تعجب می کنند که آیا جامعه آنها دیگر از مشکلات شهرهای بزرگ مصون نیست
[ترجمه ترگمان]آن ها ابراز شگفتی می کنند که آیا جامعه آن ها دیگر از مشکلات بزرگ شهر جدا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The local community was shocked by the murders.
[ترجمه گوگل]جامعه محلی از این قتل ها شوکه شده بود
[ترجمه ترگمان]جامعه محلی از این قتل ها شوکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The community is demanding a less aggressive style of policing.
[ترجمه گوگل]جامعه خواستار شیوه پلیسی کمتر تهاجمی است
[ترجمه ترگمان]جامعه خواستار سبک تهاجمی تری از سیاست گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The medical community continues to make progress in the fight against cancer.
[ترجمه گوگل]جامعه پزشکی به پیشرفت خود در مبارزه با سرطان ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]جامعه پزشکی به پیشرفت در مبارزه با سرطان ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The community has dwindled to a tenth of its former size in the last two years.
[ترجمه گوگل]جامعه در دو سال گذشته به یک دهم اندازه قبلی خود کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]این جامعه در دو سال گذشته به یک دهم از اندازه سابقش کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Community projects are being axed by hard-pressed social services departments.
[ترجمه گوگل]پروژه های اجتماعی توسط دپارتمان های خدمات اجتماعی تحت فشار قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]پروژه های اجتماعی توسط دپارتمان های خدمات اجتماعی تحت فشار قرار داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The whole community was astir when the news came that the enemy bombing would be restored.
[ترجمه گوگل]وقتی خبر رسید که بمباران دشمن از سر گرفته خواهد شد، همه جامعه متحیر شده بودند
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر رسید که بمباران دشمن دوباره برقرار خواهد شد، کل جامعه به هیجان امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The new arts centre will serve the whole community.
[ترجمه گوگل]مرکز هنری جدید به کل جامعه خدمت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مرکز هنرهای جدید به کل جامعه خدمت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. All members of the religious community keep these fasts.
[ترجمه گوگل]همه افراد جامعه دینی این روزه ها را نگه می دارند
[ترجمه ترگمان]همه اعضای جامعه مذهبی این روزه را روزه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

عوام (اسم)
community, common people, laity, populace, plebeians, third estate

عموم (اسم)
universality, community, public, generality

تخصصی

[عمران و معماری] اجتماع
[بهداشت] اجتماع
[حقوق] جماعت، جامعه امت، انجمن، مالکیت مشترک، اشتراک
[خاک شناسی] جامعه

انگلیسی به انگلیسی

• people living in the same area; group of people that live together; group of people that share common characteristics or interests
a community is a group of people who live in a particular area or who are alike in some way.
the european community is often referred to as the community: see european community.

پیشنهاد کاربران

هَمِستان
The community
This term refers to a group of people who live in the same area or share a common interest or goal. It emphasizes the sense of belonging and connection within a group.
گروهی از مردم که در یک منطقه زندگی می کنند یا منافع یا هدف مشترکی دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

بر احساس تعلق و ارتباط در یک گروه تأکید می کند.
مثال؛
a neighborhood newsletter might say, “The community is invited to a block party this Saturday. ”
In a discussion about online gaming, someone might say, “The gaming community is incredibly supportive and welcoming. ”
A nonprofit organization might promote an event with the tagline, “Come join the community in making a difference. ”

جامعه، اجتماع
مثال: She is actively involved in her local community.
او به فعالیت در جامعه ی محلیش مشغول است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
جامعه هم زبان
جماعت:
the men of tradition and community
اهل سنت و جماعت
جامعهٔ مشتریان
جمعیت/ جامعه /جامعه کوچک ( گروه/ تیم/ دسته/ اقلیت/دسته مردمی/ گروه مردمی )
ریشه ( قرن 14 ) دسته ای از مردم که یک جا گرد می آیند و ساکن می شوند، و همچنین مردم عامه.
Instagram Adress: @504_Essential_Word
- محله
- هم محلی ها یا مردم یک محله
- انجمن یا جامعه ( مثلا شعرا ، دانشمندان ، اساتید ، فرهنگی . . . )
اجتماع
اجتماع محلی ( در جامعه شناسی و اقتصاد )
باهمان
دسته
رسته
( مجازاً ) مردم، مملکت
باهمستان
هم بودگی
[شهرسازی، معماری] واحد اجتماعی
باهَمِستان ( یکی از معادل های پیشنهادیِ ویکی پدیا )
جامعه: Society
اجتماع: Community
محفل
مجتمع
community مجمع
communities مجامع
تشکل
گروه انسانی
Society
Society
جامعه ، اجتماع
community ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: اجتماع
تعریف: مجموعه ای منسجم از افراد برخوردار از روابط نزدیک و مناسبات اجتماعی برپایۀ شماری از مشترکات، به ویژه حس تعلق به هویتی مشترک
جامعه
# rural community
# the artistic community
# Criminals are a danger to the community
# The scientific community was excited about the new discovery
عمومی
Community swimming pool
منطقه
قشر؛ جامعک ( جامعه های کوچکتری که جامعه بزرگتر Society رو تشکیل میدن ) ؛ جامعه پیرامونی
محله
موسسه
Welcome to our small community
یکپارچه
Gated community
در این ترکیب به معنای شهرک یا محل زندگی است
شهرک محصور یا شهرکی که دورتادورش دیوار است و ورود و خروج افراد کنترل می شود
society
جامعه
اجتماع
جامعه یِ , اجتماعِ. . .
our community
خود کلمه به تنهایی: جامعه , اجتماع
community

community transmission
انتقال زنجیره ای
جمعی
اجتماع ، مردم جمعیت، جماعت، جمع
Community of practice
انجمن خبرگی
انجمن
زنجیره ای از مردم، اجتماع
که تعریفش به انگلیسی میشود
agroupofpeoplewholivetogether
گروهی از افراد که دارای یک ویژگی مشترک هستند مثلا در یکجا زندگی می کنند، مثلا همدانی های ساکن تهران، دانشجویان رشته مدیریت و . . . هر کدام از این ها یک community هستند.
The community is a group of people who live together
society

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس