common fate

جمله های نمونه

1. It is the common fate of anything to do with discourse.
[ترجمه گوگل]این سرنوشت مشترک هر چیزی است که با گفتمان ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]این سرنوشت مشترک هر چیزی است که با گفتمان ارتباط داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From the angle of caring the human beings' common fate, the concept of sustainable development is put forward all over the world.
[ترجمه گوگل]از زاویه مراقبت از سرنوشت مشترک انسان ها، مفهوم توسعه پایدار در سراسر جهان مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]از منظر توجه به سرنوشت بشر، مفهوم توسعه پایدار در سراسر جهان به جلو گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They appeared united, inexorably bound to a common fate.
[ترجمه گوگل]آنها متحد به نظر می رسیدند و به طور اجتناب ناپذیری به یک سرنوشت مشترک وابسته بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که با هم متحد شده اند، و به سختی به سرنوشت مشترک منتهی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suely, this bond of common fate, surely, this bond of common goals can begin to teach us something.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، این پیوند سرنوشت مشترک، مطمئناً، این پیوند اهداف مشترک می تواند چیزی را به ما بیاموزد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پیوند سرنوشت مشترک، مطمئنا، این پیوند اهداف مشترک می تواند به ما چیزی را آموزش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thy fate is the common fate of all.
[ترجمه گوگل]سرنوشت تو سرنوشت مشترک همه است
[ترجمه ترگمان]سرنوشت تو سرنوشت مشترک همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is the common fate of prophets.
[ترجمه گوگل]این سرنوشت مشترک پیامبران است
[ترجمه ترگمان]این سرنوشت مشترک پیامبران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their common fate debunks the falsehood of American human rights and democracy.
[ترجمه گوگل]سرنوشت مشترک آنها نادرست بودن حقوق بشر و دموکراسی آمریکایی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]سرنوشت مشترک آن ها، دروغ حقوق بشر و دموکراسی آمریکا را آشکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Things in a system are intertwined, linked directly or indirectly into a common fate.
[ترجمه گوگل]چیزها در یک سیستم در هم تنیده هستند، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به یک سرنوشت مشترک مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]همه چیز در یک سیستم به طور مستقیم یا غیر مستقیم به یک سرنوشت مشترک پیوند خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the time full of passion, they had the common fate of the intellectual, which acknowledged the new regime at last.
[ترجمه گوگل]در زمان پر شور، آنها سرنوشت مشترک روشنفکری را داشتند که سرانجام رژیم جدید را تصدیق کرد
[ترجمه ترگمان]در آن زمان پر از شور و هیجان، آن ها سرنوشت مشترک فکری را داشتند که سرانجام رژیم جدید را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This process still involves the interaction between the "Dasein" and the "Other" as well as the common fate which reveals the finitude of human individual.
[ترجمه گوگل]این روند همچنان شامل تعامل بین «دازاین» و «دیگری» و همچنین سرنوشت مشترکی است که پایان پذیری فرد انسان را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]این فرآیند هنوز هم شامل برهم کنش میان \"Dasein\" و \"دیگر\" و نیز سرنوشت مشترک است که هویت فرد انسان را آشکار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I earnestly hope that this kind Carex heart, deep feelings with absolute sincerity that you share a common fate with the development, to make progress.
[ترجمه گوگل]من صمیمانه امیدوارم که این قلب Carex مهربان، احساسات عمیق با صداقت مطلق که شما در سرنوشت مشترک با توسعه، به پیشرفت
[ترجمه ترگمان]من صادقانه امیدوارم که این نوع قلب، احساسات عمیق با صداقت مطلق که شما یک سرنوشت مشترک را با توسعه به اشتراک می گذارید تا پیشرفت حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The defining challenge of the 21st century will be to face the reality that humanity shares a common fate on a crowded planet.
[ترجمه گوگل]چالش تعیین کننده قرن بیست و یکم رویارویی با این واقعیت است که بشریت در یک سیاره شلوغ سرنوشت مشترکی دارد
[ترجمه ترگمان]چالش تعیین کننده قرن بیست و یکم با این واقعیت روبرو خواهد شد که بشریت یک سرنوشت مشترک را در یک سیاره پرجمعیت به اشتراک می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our writers and artists who come from the ranks of the intellectuals love the proletariat because society has made them feel that they and the proletariat share a common fate.
[ترجمه گوگل]نویسندگان و هنرمندان ما که از صفوف روشنفکران می آیند، پرولتاریا را دوست دارند، زیرا جامعه به آنها این احساس را داده است که آنها و پرولتاریا سرنوشت مشترکی دارند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان و هنرمندانی که از صفوف روشنفکران بیرون می آیند، پرولتاریا را دوست دارند، زیرا جامعه آن ها را وادار کرده است که احساس کنند که آن ها و پرولتاریا سرنوشت مشترکی را به اشتراک می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Drove one of staff's means, is the establishment and staff's common fate group.
[ترجمه گوگل]راند یکی از ابزار کارکنان، استقرار و کارکنان گروه سرنوشت مشترک است
[ترجمه ترگمان]یکی از ابزارهای کارکنان، تشکیل گروه سرنوشت مشترک کارکنان و کارکنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shared destiny, shared fate

پیشنهاد کاربران

بپرس