اسم ( noun )
• (1) تعریف: the exchange of goods or services for money; business transactions.
• مترادف: business, dealings, trade, transaction
• مشابه: barter, exchange, marketing, merchandising, traffic
• مترادف: business, dealings, trade, transaction
• مشابه: barter, exchange, marketing, merchandising, traffic
- The trade agreement is expected to increase commerce between the two nations.
[ترجمه گوگل] انتظار می رود این توافق تجاری باعث افزایش تجارت بین دو کشور شود
[ترجمه ترگمان] انتظار می رود که توافقنامه تجاری تجارت بین دو کشور را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انتظار می رود که توافقنامه تجاری تجارت بین دو کشور را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The old marketplace is still a center of commerce in the city.
[ترجمه گوگل] بازار قدیمی هنوز مرکز تجارت در شهر است
[ترجمه ترگمان] بازار قدیمی هنوز مرکز بازرگانی شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازار قدیمی هنوز مرکز بازرگانی شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: social interaction.
• مترادف: intercourse, relations, sociality
• مشابه: association
• مترادف: intercourse, relations, sociality
• مشابه: association
- Dances were arranged to promote a certain amount of commerce between students of the two schools.
[ترجمه چکامه] برای این که تا حدی میزان معاشرت بین دانش آموزان دو مدرسه گسترش پیدا کند، مجلس رقصی ترتیب داده شده بود|
[ترجمه Mohammad] برای اینکه میزان ترفیع و ترقی حتمی ، داد و ستد بین دو مدرسه افزایش یابد مجلس رقصهایی ترتیب داده شده بود|
[ترجمه گوگل] رقص هایی ترتیب داده شد تا میزان معینی از تجارت بین دانش آموزان این دو مدرسه ترویج شود[ترجمه ترگمان] برای ترویج میزان معینی از بازرگانی میان دانش آموزان دو مدرسه رقص برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید