اسم ( noun )
حالات: commentaries
حالات: commentaries
• (1) تعریف: a series of explanatory or interpretive remarks or comments.
• مترادف: annotation, gloss, notes
• مشابه: exegesis, explanation, marginalia, note
• مترادف: annotation, gloss, notes
• مشابه: exegesis, explanation, marginalia, note
- We listened to commentary on the works of art as we went through the museum.
[ترجمه گوگل] وقتی از موزه می گذشتیم به تفسیر آثار هنری گوش می دادیم
[ترجمه ترگمان] ما به تفسیر آثار هنری به هنگام عبور از موزه گوش می دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما به تفسیر آثار هنری به هنگام عبور از موزه گوش می دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that serves as an example or illustration.
• مشابه: example, illustration, reflection
• مشابه: example, illustration, reflection
- The shooting in the school is a sad commentary on the state of the world.
[ترجمه گوگل] تیراندازی در مدرسه تفسیر غم انگیزی از وضعیت جهان است
[ترجمه ترگمان] عکاسی در این مدرسه تفسیری غم انگیز از وضعیت جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عکاسی در این مدرسه تفسیری غم انگیز از وضعیت جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (usu. pl.) a chronicle or series of records.
• مترادف: chronicle, history, record
• مشابه: account, documentation, journal, narrative
• مترادف: chronicle, history, record
• مشابه: account, documentation, journal, narrative
- The commentaries of explorers provide a rich historical resource.
[ترجمه چکامه] گزارشات جهانگردان منابع غنی تاریخی ای را فراهم کرده اند.|
[ترجمه گوگل] تفاسیر کاوشگران منبع تاریخی غنی است[ترجمه ترگمان] تفسیر of یک منبع تاریخی غنی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید