اسم ( noun )
• (1) تعریف: a written or spoken statement of observation or opinion.
• مترادف: observation, remark
• مشابه: aside, statement, utterance
• مترادف: observation, remark
• مشابه: aside, statement, utterance
- The professor gave me some helpful comments on my paper.
[ترجمه شیلا] استاد نظرات مفیدی در مورد مقاله ام به من داد|
[ترجمه گوگل] استاد نظرات مفیدی در مورد مقاله ام به من داد[ترجمه ترگمان] استاد نظرات مفیدی در مورد من به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was surprised that no one made a comment about her new haircut.
[ترجمه علی حجتی] تعجب کرده بود که هیچ کس درباره مدل موی جدیدش نظری نمی دهد|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس،منتقدادبی)] اوتعجب کرده بودکه چراکسی درموردمدل جدیدموی سرش، چیزی به اونمیگوید.|
[ترجمه گوگل] او از اینکه کسی در مورد مدل موی جدیدش نظری نداد تعجب کرد[ترجمه ترگمان] تعجب کرده بود که هیچ کس درباره موهای جدیدش چیزی نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: remarks or observations, often critical, made across a group of people.
• مترادف: talk
• مشابه: criticism, discussion, gossip, interpretation
• مترادف: talk
• مشابه: criticism, discussion, gossip, interpretation
- The couple's behavior drew a good deal of comment in the community.
[ترجمه علی حجتی] رفتار این زوج ها مقدار زیادی از نظرات در جامعه را به خود جلب کرد|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] رفتاراین زوج، بابازتاب مثبتی ازسوی دیگران درجامعه همراه بود|
[ترجمه گوگل] رفتار این زوج بازتاب خوبی در جامعه داشت[ترجمه ترگمان] رفتار این زوج مقدار زیادی از اظهار نظر در جامعه را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a judgment or statement about something, intentionally implied or able to be drawn from something that is witnessed or experienced.
• مترادف: statement
• مشابه: criticism, judgment
• مترادف: statement
• مشابه: criticism, judgment
- His novel is a comment on the harsh conditions under which the poor were living at the time.
[ترجمه شان] رمان ( کوتاه ) او، توضیح و تفسیری است در باره شرایط سخت زندگی فقرا در آن زمان.|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] رمان اوبازتابی اززندگی پردردورنج فقرادرآنزمان بود.|
[ترجمه گوگل] رمان او توضیحی است درباره شرایط سختی که در آن زمان فقرا در آن زندگی می کردند[ترجمه ترگمان] رمان او در مورد شرایط سختی که فقرا در آن زمان در آن زندگی می کردند، توضیحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They feel that the vast amount of violence on television is a comment on the direction in which society is moving.
[ترجمه علی حجتی] آنها احساس می کنند که میزان زیاد خشونت در تلویزیون تعبیری است در مورد مسیری که جامعه در آن حرکت میکند|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] آنهااحساس می کنندکه میزان زیادخشونت درتلویزیون ناشی ازروندوبازتاب آن درجامعه می باشد.|
[ترجمه گوگل] آنها احساس می کنند که حجم گسترده خشونت در تلویزیون اظهار نظری است در مورد جهتی که جامعه در آن حرکت می کند[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کنند که میزان زیاد خشونت در تلویزیون در مورد مسیری است که جامعه در آن حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an explanatory or critical note added to a written text.
• مترادف: annotation, gloss, note
• مشابه: clarification, elucidation, exegesis, explanation, footnote, marginalia
• مترادف: annotation, gloss, note
• مشابه: clarification, elucidation, exegesis, explanation, footnote, marginalia
- Our Shakespeare text includes comments at the bottom of each page that help us understand unfamiliar words.
[ترجمه علی حجتی] متن شکسپیر ما شامل تفاسیری در پایین هر صفحه است که ما کمک می کند کلمات ناآشنا را درک کنیم|
[ترجمه گوگل] متن شکسپیر ما شامل نظراتی در پایین هر صفحه است که به ما در درک کلمات ناآشنا کمک می کند[ترجمه ترگمان] متن شکسپیر ما شامل نظراتی در پایین هر صفحه است که به ما کمک می کند کلمات ناآشنا را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: comments, commenting, commented
حالات: comments, commenting, commented
• (1) تعریف: to make a spoken or written observation.
• مترادف: observe, opine, remark
• مشابه: interpret, note, state
• مترادف: observe, opine, remark
• مشابه: interpret, note, state
- Her boss decided not to comment on her lateness that morning.
[ترجمه علی حجتی] رئیسش تصمیم گرفته بود که آن روز صبح درباره این تاخیر اظهار نظری نکند|
[ترجمه معصومعلی صیدی.....] رئیسش آنروزتصمیم گرفت که درموردتاخیرانروزاوچیزی نگوید.|
[ترجمه گوگل] رئیس او تصمیم گرفت در مورد تاخیر او در آن روز صبح اظهار نظر نکند[ترجمه ترگمان] رئیسش تصمیم گرفته بود که اون روز صبح درباره این تاخیر حرفی نزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Nearly everyone at the meeting commented on the proposal.
[ترجمه معصومعلی صیدی] افرادحاضردرجلسه، درخصوص این پیشنهادنظردادند.|
[ترجمه گوگل] تقریباً همه افراد حاضر در جلسه در مورد این پیشنهاد اظهار نظر کردند[ترجمه ترگمان] تقریبا همه در این جلسه در مورد این پیشنهاد اظهار نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to write a note of criticism or explanation about a text.
• مشابه: annotate, clarify, elucidate, explain, gloss
• مشابه: annotate, clarify, elucidate, explain, gloss
- At the end of the chapter, the author comments on the aftermath of the rebellion.
[ترجمه گوگل] در پایان فصل، نویسنده به عواقب پس از شورش پرداخته است
[ترجمه ترگمان] در پایان این فصل، مولف درباره عواقب این شورش اظهار نظر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در پایان این فصل، مولف درباره عواقب این شورش اظهار نظر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: express as an observation or opinion; remark.
- The professor commented that several important points were not covered in her essay.
[ترجمه علی حجتی] پروفسور توضیح داد که چندین نکته مهم در مقاله او ذکر نشده است|
[ترجمه گوگل] استاد اظهار داشت که چندین نکته مهم در مقاله او پوشش داده نشده است[ترجمه ترگمان] پروفسور اظهار داشت که چندین نکته مهم در مقاله او ذکر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make a comment or comments on.
- He asked her to comment his paper.
[ترجمه گوگل] او از او خواست که در مورد مقاله خود نظر دهد
[ترجمه ترگمان] از او خواست که مقاله خود را تفسیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از او خواست که مقاله خود را تفسیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید