comment

/ˈkɑːment//ˈkɒment/

معنی: تفسیر، توضیح، تعبیر، تعبیر کردن، یادداشت کردن، تقریظ نوشتن، تفسیر نوشتن
معانی دیگر: (جمع) حواشی، گزاره، سفرنگ، نظر، عقیده، اظهار، گفته، (بیشتر با: on یا upon) اظهار نظر کردن، نظر دادن، توضیح دادن، تفسیر کردن، گزاردن، حرف مفت، شایعه، وراجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a written or spoken statement of observation or opinion.
مترادف: observation, remark
مشابه: aside, statement, utterance

- The professor gave me some helpful comments on my paper.
[ترجمه شیلا] استاد نظرات مفیدی در مورد مقاله ام به من داد
|
[ترجمه گوگل] استاد نظرات مفیدی در مورد مقاله ام به من داد
[ترجمه ترگمان] استاد نظرات مفیدی در مورد من به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was surprised that no one made a comment about her new haircut.
[ترجمه علی حجتی] تعجب کرده بود که هیچ کس درباره مدل موی جدیدش نظری نمی دهد
|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس،منتقدادبی)] اوتعجب کرده بودکه چراکسی درموردمدل جدیدموی سرش، چیزی به اونمیگوید.
|
[ترجمه گوگل] او از اینکه کسی در مورد مدل موی جدیدش نظری نداد تعجب کرد
[ترجمه ترگمان] تعجب کرده بود که هیچ کس درباره موهای جدیدش چیزی نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: remarks or observations, often critical, made across a group of people.
مترادف: talk
مشابه: criticism, discussion, gossip, interpretation

- The couple's behavior drew a good deal of comment in the community.
[ترجمه علی حجتی] رفتار این زوج ها مقدار زیادی از نظرات در جامعه را به خود جلب کرد
|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] رفتاراین زوج، بابازتاب مثبتی ازسوی دیگران درجامعه همراه بود
|
[ترجمه گوگل] رفتار این زوج بازتاب خوبی در جامعه داشت
[ترجمه ترگمان] رفتار این زوج مقدار زیادی از اظهار نظر در جامعه را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a judgment or statement about something, intentionally implied or able to be drawn from something that is witnessed or experienced.
مترادف: statement
مشابه: criticism, judgment

- His novel is a comment on the harsh conditions under which the poor were living at the time.
[ترجمه شان] رمان ( کوتاه ) او، توضیح و تفسیری است در باره شرایط سخت زندگی فقرا در آن زمان.
|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] رمان اوبازتابی اززندگی پردردورنج فقرادرآنزمان بود.
|
[ترجمه گوگل] رمان او توضیحی است درباره شرایط سختی که در آن زمان فقرا در آن زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] رمان او در مورد شرایط سختی که فقرا در آن زمان در آن زندگی می کردند، توضیحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They feel that the vast amount of violence on television is a comment on the direction in which society is moving.
[ترجمه علی حجتی] آنها احساس می کنند که میزان زیاد خشونت در تلویزیون تعبیری است در مورد مسیری که جامعه در آن حرکت میکند
|
[ترجمه معصومعلی صیدی(داستان نویس ومنتقدادبی)] آنهااحساس می کنندکه میزان زیادخشونت درتلویزیون ناشی ازروندوبازتاب آن درجامعه می باشد.
|
[ترجمه گوگل] آنها احساس می کنند که حجم گسترده خشونت در تلویزیون اظهار نظری است در مورد جهتی که جامعه در آن حرکت می کند
[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کنند که میزان زیاد خشونت در تلویزیون در مورد مسیری است که جامعه در آن حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an explanatory or critical note added to a written text.
مترادف: annotation, gloss, note
مشابه: clarification, elucidation, exegesis, explanation, footnote, marginalia

- Our Shakespeare text includes comments at the bottom of each page that help us understand unfamiliar words.
[ترجمه علی حجتی] متن شکسپیر ما شامل تفاسیری در پایین هر صفحه است که ما کمک می کند کلمات ناآشنا را درک کنیم
|
[ترجمه گوگل] متن شکسپیر ما شامل نظراتی در پایین هر صفحه است که به ما در درک کلمات ناآشنا کمک می کند
[ترجمه ترگمان] متن شکسپیر ما شامل نظراتی در پایین هر صفحه است که به ما کمک می کند کلمات ناآشنا را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: comments, commenting, commented
(1) تعریف: to make a spoken or written observation.
مترادف: observe, opine, remark
مشابه: interpret, note, state

- Her boss decided not to comment on her lateness that morning.
[ترجمه علی حجتی] رئیسش تصمیم گرفته بود که آن روز صبح درباره این تاخیر اظهار نظری نکند
|
[ترجمه معصومعلی صیدی.....] رئیسش آنروزتصمیم گرفت که درموردتاخیرانروزاوچیزی نگوید.
|
[ترجمه گوگل] رئیس او تصمیم گرفت در مورد تاخیر او در آن روز صبح اظهار نظر نکند
[ترجمه ترگمان] رئیسش تصمیم گرفته بود که اون روز صبح درباره این تاخیر حرفی نزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Nearly everyone at the meeting commented on the proposal.
[ترجمه معصومعلی صیدی] افرادحاضردرجلسه، درخصوص این پیشنهادنظردادند.
|
[ترجمه گوگل] تقریباً همه افراد حاضر در جلسه در مورد این پیشنهاد اظهار نظر کردند
[ترجمه ترگمان] تقریبا همه در این جلسه در مورد این پیشنهاد اظهار نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to write a note of criticism or explanation about a text.
مشابه: annotate, clarify, elucidate, explain, gloss

- At the end of the chapter, the author comments on the aftermath of the rebellion.
[ترجمه گوگل] در پایان فصل، نویسنده به عواقب پس از شورش پرداخته است
[ترجمه ترگمان] در پایان این فصل، مولف درباره عواقب این شورش اظهار نظر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: express as an observation or opinion; remark.

- The professor commented that several important points were not covered in her essay.
[ترجمه علی حجتی] پروفسور توضیح داد که چندین نکته مهم در مقاله او ذکر نشده است
|
[ترجمه گوگل] استاد اظهار داشت که چندین نکته مهم در مقاله او پوشش داده نشده است
[ترجمه ترگمان] پروفسور اظهار داشت که چندین نکته مهم در مقاله او ذکر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a comment or comments on.

- He asked her to comment his paper.
[ترجمه گوگل] او از او خواست که در مورد مقاله خود نظر دهد
[ترجمه ترگمان] از او خواست که مقاله خود را تفسیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sage comment
توضیح خردمندانه

2. an impersonal comment
گفته ی عاری از غرض شخصی یا ناوابسته به فردی بخصوص

3. government authorities refused to comment
مراجع دولتی از توضیح خودداری کردند.

4. would you like to comment on this book?
آیا میل دارید درباره ی این کتاب اظهار نظر کنید؟

5. I was a bit narked by David's comment.
[ترجمه گوگل]از نظر دیوید کمی ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان] من یه کم تحت تاثیر نظر دیوید بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Britain's ambassador in Moscow has refused to comment.
[ترجمه گوگل]سفیر بریتانیا در مسکو از اظهار نظر خودداری کرده است
[ترجمه ترگمان]سفیر بریتانیا در مسکو از اظهار نظر خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What she said was fair comment .
[ترجمه حنانه حاتمی] چیزی که او گفت منصفانه بود.
|
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت اظهار نظر منصفانه بود
[ترجمه ترگمان] چیزی که اون گفت نظر منصفانه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was only a throwaway comment.
[ترجمه گوگل]این فقط یک نظر دور ریختنی بود
[ترجمه ترگمان]این فقط یک اظهار نظر بی هوده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was just a casual comment, I didn't mean it to be taken so seriously.
[ترجمه گوگل]این فقط یک کامنت معمولی بود، نمی خواستم آنقدر جدی گرفته شود
[ترجمه ترگمان]فقط یه توضیح معمولی بود، منظورم این نبود که این قدر جدی گرفته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The minister refused to comment on individual cases.
[ترجمه گوگل]وزیر از اظهار نظر در مورد موارد فردی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر از اظهار نظر در مورد موارد فردی خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I feel unqualified to comment on the subject.
[ترجمه علی حجتی] من برای اظهار نظر کردن در مورد این موضوع مناسب نیستم
|
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم صلاحیت اظهار نظر در مورد موضوع را ندارم
[ترجمه ترگمان]من برای اظهار نظر در مورد این موضوع مناسب نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mrs Hardie refrained from making any comment.
[ترجمه علی حجتی] خانم هاردی از از هر چگونه نظر دادن خودداری کرد
|
[ترجمه گوگل]خانم هاردی از اظهار نظر خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]خانم Hardie از این حرف خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'd just like to make a comment.
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم یک نظر بدهم
[ترجمه ترگمان]من فقط دوست دارم که نظر بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have you any comment to make on the recent developments?
[ترجمه گوگل]آیا نظری در مورد تحولات اخیر دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا درباره پیشرفت های اخیر نظری دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He refused to comment after the trial.
[ترجمه گوگل]او پس از محاکمه از اظهار نظر خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از اظهار نظر پس از محاکمه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He refused to comment before he had seen all the relevant information.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه تمام اطلاعات مربوطه را ببیند از اظهار نظر خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه تمام اطلاعات مربوطه را ببیند، از اظهار نظر خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The director was not available for comment.
[ترجمه علی حجتی] مدیر برای توضیح در دسترس نبود
|
[ترجمه گوگل]کارگردان برای اظهار نظر در دسترس نبود
[ترجمه ترگمان]مدیر برای اظهار نظر در دسترس نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفسیر (اسم)
explanation, exposition, gloss, comment, annotation, interpretation, commentary, exegesis, translation, paraphrase, version, rendition, rendering

توضیح (اسم)
treatise, explanation, statement, superscription, gloss, comment, paraphrase, elucidation

تعبیر (اسم)
explanation, comment, interpretation, phrase, hermeneutics

تعبیر کردن (فعل)
put, explain, comment, read, phrase, construe

یادداشت کردن (فعل)
note, comment, set down

تقریظ نوشتن (فعل)
commentate, comment

تفسیر نوشتن (فعل)
annotate, comment, demythologize

تخصصی

[کامپیوتر] توضیح
[ریاضیات] توضیح دادن، توضیح

انگلیسی به انگلیسی

• remark; explanatory note; explanation; response
make a remark; write an explanatory note; explain
if you comment on something, you give your opinion of it.
a comment is a statement which expresses your opinion of something.

پیشنهاد کاربران

کوری خوندن
1. نظر. اظهار نظر 2. حرف 3. گفتگو. بگومگو. جز و بحث 3. وراجی 4. اظهار کردن. اظهار داشتن 6. اظهار نظر کردن 7. وراجی کردن
مثال:
their comments on her appearance
اظهار نظرهای آنها درباره ظاهر او
...
[مشاهده متن کامل]

a great deal of comment
مقدار زیادی گفتگو و جر و بحث و بگوموگو
a comment in the margin
یک تعبیر و تفسیر در حاشیه
they commented on the food
آنها درباره غذا اظهار نظر کردند / آنها درباره غذا جر و بحث و بگومگو کردند.
‘It will soon be night, ’ he commented
او اظهار داشت: به زودی شب خواهد شد.

کاوش:کامنت.
نظر
مثال: She made a witty comment about the situation.
او یک نظر زیرکانه در مورد وضعیت ارائه داد.
تفسیر توضیح تعبیر نظر تفسیر کردن اظهار نظر کردن نظر دادن
حاشیه
comment ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خبر
تعریف: در ساخت اطلاع جمله، بخشی که حاوی اطلاعاتی دربارۀ مبتداست
نقد
نقطه نظر، شرح دادن
اظهار نظر
در زبان فرانسه به معنای
چی گفتی
نکته، نظر، توضیح
نظر ، تبصره
We use the comment
از تبصره استفاده میکنیم
شرح، نظر
پاسخ خیلی کوتاه
فکر کردن
اسم: نظر، توضیح
اظهار نظر، دیدگاه اصلاحی
نقطه نظر
به معنی نظر دادن
پیام ، یادداشت ، دیدگاه
بازنمایی ، بازنمود
در شبکه هاى اجتماعی می توان پانوشت یا هم زیرنویس استفاده نمود.
هامتیدن
h�matidan
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس