1. well-structured sentences illustrating the use of cohesive markers such as 'nevertheless' and 'however'
[ترجمه گوگل]جملات با ساختاری که استفاده از نشانگرهای منسجم مانند "با این وجود" و "با این حال" را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]جملات به خوبی ساختار یافته حاکی از استفاده از مارکرهای منسجم مثل as و با این حال [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The author skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
[ترجمه موسی] نویسنده با مهارت این تکه ها را در یک کلیت منسجم ادغام می کند.
|
[ترجمه گوگل]نویسنده به طرز ماهرانه ای این قطعات را در یک کل منسجم در هم می آمیزد [ترجمه ترگمان]نویسنده با مهارت این تکه ها را به یک کل منسجم fuses [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
[ترجمه موسی] او به طور ماهرانه ای این اجزاء را در یک مجموعه منسجم ادغام ( ترکیب ) می کند.
|
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای این قطعات را در یک کل منسجم در هم می آمیزد [ترجمه ترگمان]او ماهرانه این قطعات را به طور کامل مخلوط می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Historically, sport has been a cohesive force in international relations.
[ترجمه موسی] از نظر تاریخی ، ورزش یک نیروی سازمان یافته در روابط بین الملل بوده است.
|
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی، ورزش یک نیروی منسجم در روابط بینالملل بوده است [ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی، ورزش یک نیروی منسجم در روابط بین الملل بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Huston had assembled a remarkably cohesive and sympathetic cast.
[ترجمه گوگل]هیوستون یک بازیگر بسیار منسجم و دلسوز جمع کرده بود [ترجمه ترگمان]Huston با نگاهی پر شور و همدردی گرد آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Cohesive social units foraging a particular area over several generations would enhance efficiency by transmitting such information among closely related animals.
[ترجمه گوگل]واحدهای اجتماعی منسجمی که در طی چندین نسل به جستجوی یک منطقه خاص می پردازند، با انتقال چنین اطلاعاتی در میان حیوانات نزدیک به هم، کارایی را افزایش می دهند [ترجمه ترگمان]واحدهای اجتماعی Cohesive برای جستجوی یک منطقه خاص در طول چندین نسل، بهره وری را با انتقال این اطلاعات در بین حیوانات با ارتباط نزدیک افزایش می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The gradual development of cohesive political units with important leaders of lineages will have extended and strengthened this pattern.
[ترجمه گوگل]توسعه تدریجی واحدهای سیاسی منسجم با رهبران مهم دودمان، این الگو را گسترش و تقویت خواهد کرد [ترجمه ترگمان]توسعه تدریجی واحدهای سیاسی منسجم با رهبران مهم نسل ها ادامه خواهد داشت و این الگو را تقویت خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Highly cohesive groups display a strong loyalty to their members and a strong adherence to group norms.
[ترجمه گوگل]گروه های بسیار منسجم وفاداری قوی به اعضای خود و پایبندی قوی به هنجارهای گروه نشان می دهند [ترجمه ترگمان]گروه های بسیار منسجم وفاداری قوی به اعضای خود و پایبندی شدید به هنجارهای گروه را نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This attitude leads to a cohesive approach to current controversies that transcends what is supposedly liberal or conservative about these issues.
[ترجمه گوگل]این نگرش منجر به رویکردی منسجم به مناقشات کنونی می شود که فراتر از آنچه که ظاهراً لیبرال یا محافظه کار در مورد این موضوعات است [ترجمه ترگمان]این نگرش منجر به رویکردی منسجم به مباحثات فعلی می شود که فراتر از چیزی است که احتمالا لیبرال یا محافظه کار در مورد این مسائل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It is such a cohesive, well-oiled unit that the band rarely has to call for outside assistance.
[ترجمه گوگل]این یک واحد منسجم و روغن کاری شده است که گروه به ندرت مجبور به درخواست کمک از خارج می شود [ترجمه ترگمان]این یک واحد منسجم و روغن کاری است که گروه به ندرت درخواست کمک خارجی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The two sentences are bound together by a cohesive tie.
[ترجمه گوگل]این دو جمله با پیوندی منسجم به هم متصل شده اند [ترجمه ترگمان]این دو جمله با یک پیوند چسبنده به هم متصل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A very cohesive group will demonstrate strong loyalty to its individual members and strong adherence to its established norms.
[ترجمه گوگل]یک گروه بسیار منسجم وفاداری قوی به اعضای خود و پایبندی قوی به هنجارهای تعیین شده خود نشان می دهد [ترجمه ترگمان]گروه بسیار منسجم وفاداری قوی به اعضای منفرد خود و پایبندی شدید به قواعد تثبیت شده خود نشان خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In 2 we examined the role of cohesive devices in creating coherence, but we also looked at their limitations.
[ترجمه گوگل]در 2 نقش دستگاه های منسجم را در ایجاد انسجام بررسی کردیم، اما محدودیت های آنها را نیز بررسی کردیم [ترجمه ترگمان]در ۲ ما نقش ابزارهای منسجم در ایجاد انسجام را بررسی کردیم، اما همچنین به محدودیت های آن ها نگاه کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The new manager changed a talented collection of individuals into a cohesive unit.
[ترجمه گوگل]مدیر جدید مجموعه ای از افراد با استعداد را به یک واحد منسجم تبدیل کرد [ترجمه ترگمان]مدیر جدید مجموعه با استعدادی از افراد را به یک واحد منسجم تغییر داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• characterized by or causing cohesion (cohering, sticking together, act of uniting; union) something that is cohesive consists of parts that fit together well and form a united whole.
پیشنهاد کاربران
۱. منسجم. همبسته. متحد ۲. متحد کننده. پیوند دهنده ۳. چسبناک ۴. {فیزیک} همدوس. {مربوط به} همدوسی مثال: Iran has a cohesive team. ایران یک تیم متحد {و منسجمی} دارد.
cohesive ( adj ) ( koʊˈhisɪv ) =forming a united whole, e. g. a cohesive group. =causing people or things to become united, e. g. the cohesive power of shared suffering.
در پاتولوژی دسته از هسته سلول که کُپه کُپه اند، وانگار ساختار سیتوپلاسم ندارند، بیشتر درFNAیعنی بیوپسی با سوزن باریک در بافت های مثل غدد بزاقی گزارش میشه
انسجام - بخش
cohesive ( زبانشناسی ) واژه مصوب: انسجامی تعریف: مربوط به عوامل ایجاد کنندۀ انسجام
فیزیک ، مکانیک سیالات cohesive forces به معنی نیروی چسبندگی منظور از نیروی چسبندگی ، نیروی بین مولکولی است.
cohesive ( adj ) = منسجم، یکپارچه، هماهنگ، چسبنده، چسبناک، سازمان یافته، ساختار یافته، متحد الشکل، متفق القول، متحد، همبستگی، همبسته معانی دیگر ��� {سمج، لجوج، سرسخت، یکدنده ( لجباز یا پیگیر ) }، {گره خورده، همبسته ( مانند یک هویت ، فرهنگ یا پیوند مشترک ، به هم پیوسته یا وابسته است ) }، {مقاوم، سرسخت ( یک شخص ، حیوان یا ماده ) قادر به مقاومت در برابر سختی فیزیکی، فشار یا قرار گرفتن در معرض آن ) } ... [مشاهده متن کامل]
a cohesive group = یک گروه منسجم cohesive forces = نیروهای منسجم مثال : 1 - there was a cohesive feeling among the new works. احساس همبستگی در میان کارگران جدید وجود داشت.
1 ) دویسناک ( واژۀ دویس یک واژۀ قدیمی پارسی است که هنوز در برخی مناطق از جمله کردستان و کرمانشاه کاربرد دارد. این واژه به معنای چسبنده است. بنابراین، دویسناک = چسبناک ) 2 ) قوام یافته 3 ) منجسم
همدوس
هماهنگی
( زبان شناسی ) پیوستگی، انسجام
در مورد خاک به معنای چسبنده نیز می باشد ( منبع:کتاب سری عمران )
یک پارچه
معنی ثبت شده درست است. اما این را نیز اضافه بفرمایید. همبسته و منسجم