• : تعریف: the act, process, or state of cohering. • متضاد: incohesion • مشابه: coherence
- The essay lacked cohesion and needed work to make the ideas tie together.
[ترجمه موسی] این مقاله فاقد انسجام بود و برای ایجاد ایده های هماهنگ نیاز به کار داشت.
|
[ترجمه گوگل] این مقاله فاقد انسجام بود و نیاز به کار داشت تا ایدهها به هم گره بخورند [ترجمه ترگمان] این مقاله فاقد انسجام بود و به کار نیاز داشت تا ایده ها را با هم پیوند دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. poverty threatens that country's social cohesion
فقر همبستگی اجتماعی آن کشور را تهدید می کند.
2. By 1990, it was clear that the cohesion of the armed forces was rapidly breaking down.
[ترجمه موسی] تا سال 1990 مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال از بین رفتن است.
|
[ترجمه گوگل]تا سال 1990، مشخص بود که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال شکستن است [ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال تجزیه و تحلیل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. exhibited strong cohesion in the family unit.
[ترجمه موسی] همبستگی قوی در کانون خانواده به نمایش گذاشته شد.
|
[ترجمه گوگل]انسجام قوی در واحد خانواده نشان داد [ترجمه ترگمان]چسبندگی قوی در واحد خانواده به نمایش گذاشته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The most important thing is more cohesion within the party to win the next general election.
[ترجمه گوگل]مهمترین چیز انسجام بیشتر در درون حزب برای پیروزی در انتخابات عمومی بعدی است [ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز انسجام بیشتری در حزب برای پیروزی در انتخابات عمومی بعدی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The lack of cohesion within the party lost them votes in the election.
[ترجمه گوگل]عدم انسجام درون حزبی باعث از دست رفتن آرای آنها در انتخابات شد [ترجمه ترگمان]عدم انسجام در حزب آن ها را در انتخابات از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The establishment of the cohesion fund and eligibility to benefit from it were agreed by all the member states.
[ترجمه گوگل]ایجاد صندوق انسجام و واجد شرایط بودن برای بهره مندی از آن مورد توافق همه کشورهای عضو بود [ترجمه ترگمان]تاسیس صندوق انسجام و صلاحیت برای بهره مند شدن از آن توسط تمامی کشورهای عضو پذیرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Explaining how social and political cohesion is maintained despite capitalist crises is also critical for contemporary Marxists.
[ترجمه گوگل]توضیح اینکه چگونه انسجام اجتماعی و سیاسی با وجود بحران های سرمایه داری حفظ می شود برای مارکسیست های معاصر نیز حیاتی است [ترجمه ترگمان]توضیح اینکه چگونه همبستگی اجتماعی و سیاسی با وجود بحران های سرمایه داری حفظ می شود، برای مارکسیست های معاصر حیاتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Social cohesion is the most powerful defence against madness, the most important contributor to mental health.
[ترجمه گوگل]انسجام اجتماعی قدرتمندترین دفاع در برابر جنون، مهمترین عامل در سلامت روان است [ترجمه ترگمان]انسجام اجتماعی موثرترین دفاع در برابر جنون، مهم ترین عامل سلامت روانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Likewise, the balance between incidental excitement and structural cohesion is finely tuned in Strauss's Till Eulenspiegel.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، تعادل بین هیجان اتفاقی و انسجام ساختاری در تایل اولن اشپیگل اشتراوس به خوبی تنظیم شده است [ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، تعادل بین هیجان اتفاقی و انسجام ساختاری در Strauss تا Eulenspiegel تنظیم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Bears will have to find cohesion in a hurry.
[ترجمه گوگل]خرس ها باید با عجله انسجام پیدا کنند [ترجمه ترگمان]خرس ها باید cohesion را با عجله پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Breakdown of the moral consensus and social cohesion is rife.
[ترجمه گوگل]شکست اجماع اخلاقی و انسجام اجتماعی بسیار زیاد است [ترجمه ترگمان]شکست اجماع اخلاقی و انسجام اجتماعی سرشار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The article comments on the lack of cohesion and commitment within the administration.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد عدم انسجام و تعهد در داخل دولت اظهار نظر می کند [ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد عدم انسجام و تعهد در دولت اظهار نظر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Their rhetoric has emphasized national unity and social cohesion, as well as the development of skills for the economy.
[ترجمه گوگل]شعارهای آنها بر وحدت ملی و انسجام اجتماعی و همچنین توسعه مهارتها برای اقتصاد تأکید کرده است [ترجمه ترگمان]لفاظی آن ها بر اتحاد ملی و انسجام اجتماعی و همچنین توسعه مهارت ها برای اقتصاد تاکید کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So what does, in simple terms, contribute to cohesion?
[ترجمه گوگل]بنابراین، به زبان ساده، چه چیزی به انسجام کمک می کند؟ [ترجمه ترگمان]پس چه چیزی، به عبارت ساده، به پیوستگی کمک می کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This change, it was argued, threatened social cohesion.
[ترجمه گوگل]استدلال شد که این تغییر انسجام اجتماعی را تهدید می کند [ترجمه ترگمان]بحث بر این بود که این تغییر، همبستگی اجتماعی را تهدید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[خودرو] چسبندگی مولکول های یک ماده به هم [شیمی] همچسبی، همچسبش، انسجام، همچسبیدگی، پیوستگی (coherence هم می گویند)، همدوسش [عمران و معماری] چسبندگی - جاذبه مولکولی - پیوستگی - همچسبی [کامپیوتر] چسبندگی، پیوستگی . [زمین شناسی] چسبندگی [نساجی] خاصیت چسبندگی - جاذبه بین مولکولی - اصطکاک بین الیاف در نخ [معدن] نیروی هم چسبی آب (فلوتاسیون) [خاک شناسی] همچسبی [پلیمر] همچسبی، پیوستگی، تمایل مواد برای چسبندگی به خود و حفظ وضعیت [آمار] چسبندگی [آب و خاک] هم چسبی همدوسی جذب ملکولی
انگلیسی به انگلیسی
• cohering, sticking together, act of uniting; union cohesion is a state in which all the parts of something fit together well and form a united whole.
پیشنهاد کاربران
وحدت
چسبندگی
cohesion ( n ) ( koʊˈhiʒn ) =the act or state of keeping together, e. g. social cohesion. economic cohesion. =the force causing molecules of the same substance to stick together
Cohesion یا چسبندگی یکی از بحث های مورد توجه در مقاومت برشی سنگ و خاک است. توجه نمایید که این ویژگی وابسته به اصطکاک میان دانه های خاک نیست. سه عامل موثر در ایجاد چسبندگی در خاک عبارت اند از: نیروهای الکتروستاتیک در رس های پیش تحکیم یافته و سخت شده. ( در اثر هوازدگی این نیرو از بین می رود ) ... [مشاهده متن کامل]
سیمانی شدن بوسیله Fe۲O۳ و CaCO۳ و NaCl و. . . ریشه گیاهان ( این عامل می تواند در اثر آتش سوزی یا کنده شدن ریشه ها از بین برود )
یکپارچگی
همبستگی، پیوستگی💞 اتحاد، وحدت💫
Coherence: پیوستگی پیوسته بودن جمله ها و بند های یک متن در ارتباط با یک دیگر باعث ایجاد سازگاری، هم خوانی، ارتباط منطقی و معنادار اجزا با یک دیگر می شود. در واقع پیوستگی یا انسجام در برابر پراکندگی و تفرقه قرار دارد. پیوستگی با بررسی همه ی مطلب و قابل فهم بودن و معنادار بودن کل متن به دست می آید. به عبارت دیگر، تضاد و مطالب ضد و نقیض که باعث گیج شدن فرد در برداشت ایده ی کلی شود و ارتباط منطقی متن را به هم بزند، پیوستگی یا انسجام را از بین می برد. این ویژگی قابل بیان به صورت دقیق و کمی نیست ولی به صورت کیفی قابل بررسی است. Cohesion: هم بستگی با تمرکز بر روی دستور زبان ( گرامر ) و واژگان، درستی هر جمله و بند ( پاراگراف ) را بررسی می کند. یک متن می تواند هم بستگی داشته باشد ولی فاقد پیوستگی باشد و برعکس. هم بستگی قابل اندازه گیری است به این معنا که می توان دقیقن تشخیص داد که کجا اشتباه گرامری یا واژگانی رخ داده است. به طور کلی، هم بستگی به مانند آجرها و اجزای سازنده ی ساختمان به طور جداگانه هستند؛ اما پیوستگی کل ساختمان و تناسب و ارتباط بین اجزای سازنده است. ارتباط منطقی ایده ها با یک دیگر به پیوستگی مربوط می شود.
cohesion ( زبانشناسی ) واژه مصوب: انسجام تعریف: وجود ارتباط صوری مناسب در جملات متن که با به کار بردن عناصر زبانی مانند حروف ربط و جز آن تأمین می شود
اتحاد
در "cohesion test" ، ضمیر ، کلمه یا کلماتی متمایز می شوند ( معمولا زیرشان خط می کشند ) و از دانش آموز می خواهند که این کلمات به چه بخشی از متن مربوط اند یا ضمیر مشخص شده به چه چیزی اشاره دارد . این گونه تست ها معمولا از " . . . refer to " در متن سوال استفاده می کنند .
cohesion ( noun ) = همبستگی، انسجام، پیوستگی، چسبندگی معانی دیگر >>>> {وحدت، اتحاد ( پیوند اتحاد یا توافق بین افراد یا گروه ها ) }، {استحکام ( حالت یا ویژگی محکم بودن ) }، ( چسبناکی، ویسکوزیتی ( در رابطه با در جه ویسکوزیته یا چسبندگی ) ... [مشاهده متن کامل]
Definition = عمل یا واقعیت تشکیل یک کلیت واحد/پیوند اتحاد یا توافق بین افراد یا گروه ها/عمل یا روند چسبیدن به سطح یا جسم/ عمل پیوستگی یا چسبندگی با چسب یا ماده مقاوم دیگر/حالت یا ویژگی محکم بودن/درجه ویسکوزیته چیزی/ examples: 1 - Family cohesion is difficult if young people have to go far away to find work. اگر جوانان مجبور باشند برای یافتن کار به جاهای دور بروند انسجام خانواده دشوار می شود. 2 - The lack of cohesion within the party lost them votes in the election. عدم همبستگی ( انسجام ) در داخل حزب باعث رأی نیاوردن آنها در انتخابات شد. 3 - The team just seems to lack cohesion. به نظر می رسد تیم فاقد اتحاد است.