• : تعریف: a long low table, usu. placed in front of a sofa.
جمله های نمونه
1. There is a used glass on the coffee table.
[ترجمه احسان ب.] یک لیوانِ استفاده شده روی میز عسلی هست.
|
[ترجمه گوگل]روی میز قهوه یک لیوان دست دوم قرار دارد [ترجمه ترگمان]یک لیوان مورد استفاده در میز قهوه وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She fell against our coffee table and got a large bump on her forehead.
[ترجمه گوگل]روی میز قهوهخوری ما افتاد و برجستگی بزرگی روی پیشانیاش ایجاد شد [ترجمه ترگمان]او روی میز قهوه ما افتاد و ضربه بزرگی روی پیشانی اش نشست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The lid, turned upside down, served as a coffee table.
[ترجمه گوگل]درب آن که وارونه شده بود به عنوان میز قهوه خوری عمل می کرد [ترجمه ترگمان]در، وارونه شد و به عنوان یک میز قهوه سرو کار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A cut glass tumbler sat on the coffee table beside a bottle of gin and a bottle of tonic water.
[ترجمه گوگل]یک لیوان شیشه ای برش خورده روی میز قهوه کنار یک بطری جین و یک بطری آب تونیک نشسته بود [ترجمه ترگمان]یک لیوان خالی روی میز قهوه کنار یک بطری جین و یک بطری آب معدنی می نوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. On a lavishly embossed coffee table before us lies the justification for this grot-pop superpower summit.
[ترجمه گوگل]بر روی یک میز قهوه خوری با شکوه برجسته، توجیه این اجلاس ابرقدرت غوغا پاپ است [ترجمه ترگمان]در یک میز قهوه بدون اغراق، پیش از ما توجیهی برای این نشست grot - پاپ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Auster put the check on the coffee table, as if to say the matter had been settled.
[ترجمه گوگل]آستر چک را روی میز قهوه خوری گذاشت، گویی می خواست بگوید موضوع حل شده است [ترجمه ترگمان]auster میز را روی میز قرار داد، گویی می خواست بگوید موضوع حل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Horgan straightens the papers on the coffee table.
[ترجمه گوگل]هورگان کاغذهای روی میز قهوه را صاف می کند [ترجمه ترگمان]دویدم و کاغذها را روی میز قهوه مرتب کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He tosses the book on the coffee table.
[ترجمه گوگل]کتاب را روی میز قهوه خوری پرت می کند [ترجمه ترگمان]کتاب را روی میز قهوه پرت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Today's paper is over on the coffee table.
[ترجمه گوگل]کاغذ امروز روی میز قهوه تمام شد [ترجمه ترگمان]کاغذ امروز بر روی میز قهوه قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The techniques of the coffee table brigade were seeping through into academia, which was no bad thing.
[ترجمه گوگل]تکنیک های تیپ میز قهوه در حال نفوذ به دانشگاه بود که چیز بدی نبود [ترجمه ترگمان]تکنیک های میز قهوه وارد محیط های دانشگاهی می شدند که چیز بدی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Love Thirty will sit comfortably on any coffee table, any bookstall.
[ترجمه گوگل]Love Thirty به راحتی روی هر میز قهوهخوری، هر کتابفروشی مینشیند [ترجمه ترگمان]سی نفر دوست دارم روی هر میز قهوه یا هر کتابی که باشد راحت بنشینند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The lacquered fibreboard coffee table above costs £20, the metal and glass table lamp £1 70.
[ترجمه گوگل]میز قهوه خوری فایبر لاکی بالا 20 پوند، چراغ رومیزی فلزی و شیشه ای 170 پوند قیمت دارد [ترجمه ترگمان]میز قهوه fibreboard لاک الکل که بیش از ۲۰ پوند هزینه دارد، یک میز شیشه ای و شیشه ای ۷۰ پوند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He got up slowly and hobbled over to the coffee table.
[ترجمه گوگل]به آرامی بلند شد و به سمت میز قهوه خوری رفت [ترجمه ترگمان]آهسته بلند شد و لنگ لنگان به طرف میز قهوه رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He sprang to his feet, grabbing his keys off the coffee table.
[ترجمه گوگل]از جایش بلند شد و کلیدهایش را از روی میز قهوه خوری برداشت [ترجمه ترگمان]از جا جست و کلید را از روی میز قهوه برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He extracted several glossy prints and spread them out on a low coffee table.
[ترجمه گوگل]او چندین چاپ براق بیرون آورد و آنها را روی یک میز قهوه کم پهن کرد [ترجمه ترگمان]چند عکس براق از آن ها بیرون کشید و روی یک میز کوچک قهوه ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• low table used next to tables and couches a coffee table is a small, low table in a living-room.
پیشنهاد کاربران
میز جلو مبلی
میز مهمان
میز و عسلی یا جلو مبلی که چای با ظرفی و . . . روش میذارن