clout

/ˈklaʊt//klaʊt/

معنی: چرم یا پارچه مندرس، پارچه کهنه، زدن، وصله کردن
معانی دیگر: (عامیانه) نفوذ (سیاسی و اجتماعی)، (بیشتر محلی) وصله، پینه، کهنه (برای پاک کردن)، (به طور بد و نمایان) وصله کردن، ضربه (با دست)، (عامیانه) ضربه با چوگان، (با چوگان) محکم زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a powerful blow or stroke, esp. with the fist.
مشابه: blow, hit, paste, poke, punch

(2) تعریف: (informal) influence or power to persuade.
مشابه: leverage, pull, say, strength

- If you want action, he's the best person to speak to since he has a lot of clout with the president.
[ترجمه گوگل] اگر می‌خواهید اقدام کنید، او بهترین کسی است که می‌توانید با او صحبت کنید، زیرا او نفوذ زیادی با رئیس‌جمهور دارد
[ترجمه ترگمان] اگر می خواهید عمل کنید، او بهترین فرد برای صحبت کردن با رئیس جمهور است، چون نفوذ زیادی با رئیس جمهور دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have very little clout in these matters, so I really can't help you.
[ترجمه علیرضا زاهدپور] من تو این مسائل نفوذ خیلی کمی دارم پس واقعا نمیتونم کمکتون کنم
|
[ترجمه گوگل] من در این مسائل نفوذ بسیار کمی دارم، بنابراین واقعا نمی توانم به شما کمک کنم
[ترجمه ترگمان] من تو این مسائل خیلی مهارت دارم، پس واقعا نمی توانم به تو کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clouts, clouting, clouted
مشتقات: clouter (n.)
• : تعریف: to strike a powerful blow, esp. with the fist.
مشابه: hit, paste, poke, punch

جمله های نمونه

1. he has a lot of clout in the ministry
در وزارتخانه خیلی خرش می رود.

2. Ne'er cast a clout till May be out.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که ممکن است بیرون بیاید، هیچ تاثیری نداشت
[ترجمه ترگمان]از ماه مه تا ماه مه هیچ اثری از ما باقی نمانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has a lot of clout within the party.
[ترجمه گوگل]او در درون حزب نفوذ زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]نفوذ زیادی در حزب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Few companies have the clout to handle such large deals.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از شرکت ها قدرت انجام چنین معاملات بزرگی را دارند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از شرکت ها قدرت اداره چنین معاملات بزرگ را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An official protest could carry considerable clout .
[ترجمه گوگل]اعتراض رسمی می تواند تأثیر قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک اعتراض رسمی می تواند نفوذ قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave him a clout round the ear.
[ترجمه گوگل]او را به دور گوش او داد
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به گوشش خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're not too big for a clout round the ear!
[ترجمه گوگل]تو آنقدر بزرگ نیستی که بتوانی به دور گوش بنشینی!
[ترجمه ترگمان]تو به اندازه کافی بزرگ نیستی که تو گوشت گیر کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The World Bank can use its clout with poorer countries to insist on reforms.
[ترجمه گوگل]بانک جهانی می تواند از نفوذ خود در کشورهای فقیرتر برای پافشاری بر اصلاحات استفاده کند
[ترجمه ترگمان]بانک جهانی می تواند از نفوذ خود با کشورهای فقیرتر برای اصرار بر اصلاحات استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Sutherland may have the clout needed to push the two trading giants into a deal.
[ترجمه گوگل]آقای ساترلند ممکن است نفوذ لازم برای سوق دادن این دو غول تجاری را به یک معامله داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است آقای Sutherland قدرت داشته باشد تا دو غول تجارتی را به معامله بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The companies used their clout to influence the policy.
[ترجمه گوگل]این شرکت ها از نفوذ خود برای تأثیرگذاری بر سیاست استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها از نفوذ خود برای نفوذ بر این سیاست استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I knew his opinion carried a lot of clout.
[ترجمه گوگل]می دانستم که نظر او تأثیر زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]می دانستم که عقیده او خیلی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How much clout does Cohen wield?
[ترجمه گوگل]کوهن چقدر نفوذ دارد؟
[ترجمه ترگمان]کوهن چقدر قدرت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the know-how side is given the real clout when it comes to authority.
[ترجمه گوگل]و زمانی که صحبت از اقتدار به میان می‌آید، به طرف دانش تأثیر واقعی داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]و دانش آموزان می دانند که وقتی نوبت به قدرت می رسد، قدرت واقعی به آن ها داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Local organizational clout started to tell as the pace of the primaries quickened.
[ترجمه گوگل]با افزایش سرعت انتخابات مقدماتی، نفوذ سازمانی محلی آشکار شد
[ترجمه ترگمان]با افزایش سرعت دوره مقدماتی، نفوذ سازمانی محلی شروع به گفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So Menotti spelt clout - and credit.
[ترجمه گوگل]بنابراین Menotti املای نفوذ - و اعتبار
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب Menotti نوشته شده بود - و اعتبار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرم یا پارچه مندرس (اسم)
clout

پارچه کهنه (اسم)
clout

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

وصله کردن (فعل)
clobber, patch, piece, vamp, clout

انگلیسی به انگلیسی

• rag, piece of cloth; blow (slang); shoplifter (slang)
strike (especially with the hand)
if you clout someone, you hit them; an informal word. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a clout on the head.
clout is also influence and power; an informal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Power or influence, especially in politics or business ⚡
🔍 مترادف: Influence
✅ مثال: The politician used his clout to push through the new legislation.
Influence or power, especially in politics or business.
اقتدار یا اعتبار به ویژه در سیاست یا تجارت
As a noun, it means power and influence over other people or events, or the act of hitting someone or something with the hand or with a heavy object.
به عنوان اسم به معنای قدرت و نفوذ بر افراد یا رویدادها
...
[مشاهده متن کامل]

یا ضربه زدن به کسی یا چیزی با دست یا جسم سنگین است.
The CEO of the company has a lot of clout in the industry.
The union used its political clout to negotiate better wages for its members.
The heavyweight boxer delivered a powerful clout to his opponent’s jaw.
The politician was accused of using his clout to influence the outcome of the election.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/clout• https://www.dictionary.com/e/slang/clout/
Livestreamers will do anything for Clout
محبوبیت در فضای مجازی
( علاوه بر معانی بالا )
1. as a verb it means hit someone.
2. as a NOUN it means the level of fame or influence on social media.
for example, how much clout you have with all your followers.
Derick used his clout to sell the new perfume to his millions of followers.
...
[مشاهده متن کامل]

We have decided to hire an influencer with real clout to help us launch out new project.
3. It is also used in business or politics to refer to the level of power and influence a person has.
My boss uses the clout to get the deal done.

۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست
Power and influence
۲ - ضربه با مشت
۳ - با مشت زدن ( فعل )
•Governmental and military staff will find all the clout to control unsuspecting, naive peopl
•Eat asian countries growing economic clout
محبوبیت در فضای مجازی

نفوذ ( سیاسی و اجتماعی )
1 ) Whoever did it still has a terrific amount of clout
2 ) He's got more clout than the common market
نفوذ ( در موضوعات سیاسی و اجتماعی )
دزد مغازه ، با دست به کسی ضربه زدن
قدرت، برش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس