صفت ( adjective )
• : تعریف: closely joined or organized; bonded tightly.
- a close-knit fabric
[ترجمه زهرا دولت دوست] یک پارچه ( تاروپود ) ریز بافت|
[ترجمه گوگل] یک پارچه کشباف[ترجمه ترگمان] بافت به هم بافتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a close-knit family
[ترجمه زهرا دولت دوست] یک خانواده متحد و صمیمی|
[ترجمه الینا حسنوند] یک خانواده همدل|
[ترجمه زینب] خانواده ی صمیمی|
[ترجمه گوگل] یک خانواده صمیمی[ترجمه ترگمان] خانواده ای درهم تنیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید