climacteric

/klaɪˈmæktərɪk//klaɪˈmæktərɪk/

معنی: بحرانی، دوران یائسگی زن
معانی دیگر: (زندگی انسان) دوران دگرگونی جسمی (به ویژه یائسگی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in physiology, a period in life of changing or decreasing physical capacities, such as menopause.

(2) تعریف: any critical period or stage.
صفت ( adjective )
مشتقات: climacterical (adj.), climacterically (adv.)
• : تعریف: pertaining to a crucial period or stage.

جمله های نمونه

1. Objective:to investigate the influence of psychosocial factors to climacteric emotional disorder.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر عوامل روانی- اجتماعی بر اختلال هیجانی اوج
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی تاثیر عوامل روانی برای ایجاد اختلال عاطفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rex's public life was approaching a climacteric.
[ترجمه گوگل]زندگی عمومی رکس به اوج نزدیک می شد
[ترجمه ترگمان]زندگی عمومی رکس در بحرانی ترین لحظه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To analyze the factors affecting climacteric syndrome.
[ترجمه گوگل]هدف تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر سندرم کلیماکتریک
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل عوامل موثر بر سندروم غدد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The climacteric conference approved a draft of the treaty.
[ترجمه گوگل]کنفرانس اقلیم پیش نویس معاهده را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان]در بحرانی ترین لحظه پیش نویس عهدنامه به تصویب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gynecopathy : Irregular Menstruation, Dysmenorrhea, Climacteric Syndrome, Metrorrhagia, Cold in Menstrual Period, Hyperplasia of Mammary Glands, Climacteric Syndrome .
[ترجمه گوگل]ژنیکوپاتی: قاعدگی نامنظم، دیسمنوره، سندرم کلیماکتریک، متروراژی، سرماخوردگی در دوره قاعدگی، هیپرپلازی غدد پستانی، سندرم کلیماکتریک
[ترجمه ترگمان]Gynecopathy: Menstruation نامنظم، Dysmenorrhea، سندرم climacteric، Metrorrhagia، سرما در دوره Menstrual، Hyperplasia of Glands، سندرم climacteric
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The climacteric is a pivotal point of the life.
[ترجمه گوگل]اقلیم نقطه محوری زندگی است
[ترجمه ترگمان]بحرانی ترین لحظه، نقطه محوری حیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Avocado is typical climacteric fruits, the important influence factor of postharvest losses is physiological property and microbial wastage.
[ترجمه گوگل]آووکادو یک میوه معمولی اقلیم است، عامل تاثیرگذار مهم تلفات پس از برداشت، خواص فیزیولوژیکی و ضایعات میکروبی است
[ترجمه ترگمان]در حالت ایده آل، عامل تاثیر مهم ضایعات postharvest، خاصیت فیزیولوژیکی و ضایعات میکروبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion: Acupuncture - moxibustion treatment of climacteric syndrome has potential great benefits.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: درمان با طب سوزنی - موکسی‌بشن سندرم کلیماکتریک مزایای بالقوه‌ای دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: درمان طب سوزنی - moxibustion در بحرانی ترین مقاطع، مزایای بالقوه زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gynecopathy : Irregular Menstruation, Dysmenorrhea Climacteric Syndrome, Metrorrhagia, Cold in Period, Hyperplasia of Mammary Glands, Climacteric Syndrome.
[ترجمه گوگل]ژنیکوپاتی: قاعدگی نامنظم، دیسمنوره، سندرم کلیماکتریک، متروراژی، سردی پریود، هیپرپلازی غدد پستانی، سندرم کلیماکتریک
[ترجمه ترگمان]Gynecopathy: Menstruation نامنظم، سندرم Dysmenorrhea Dysmenorrhea، Metrorrhagia، Cold، Period، Hyperplasia of Glands، سندرم climacteric
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Which symptom does the climacteric syndrome have?
[ترجمه گوگل]سندرم کلیماکتریک چه علامتی دارد؟
[ترجمه ترگمان]کدام نشانه از علائم بحرانی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During the climacteric may be a transient burst of RNA synthesis.
[ترجمه گوگل]در طول اوج ممکن است یک انفجار گذرا از سنتز RNA باشد
[ترجمه ترگمان]در حالت بحرانی ترین رشته از سنتز RNA رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Balance hormone, restrain and improve climacteric.
[ترجمه گوگل]تعادل هورمونی، مهار و بهبود اقلیم
[ترجمه ترگمان]هورمون تعادل، جلوگیری و پیشرفت در بحرانی ترین لحظه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Climacteric ripening is characterized by an upsurge in the respiration rate accompanying an autocatalytic ethylene production peak during fruit ripening.
[ترجمه گوگل]رسیدن اقلیم با افزایش سرعت تنفس همراه با اوج تولید اتیلن اتوکاتالیستی در طول رسیدن میوه مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]رشد climacteric با صعود ناگهانی در نرخ تنفس همراه با پیک تولید اتیلن در طول رسیدن میوه مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To discuss some problems involved in male climacteric syndrome.
[ترجمه گوگل]برای بحث در مورد برخی از مشکلات مرتبط با سندرم کلیماکتریک مردانه
[ترجمه ترگمان]برای بحث در مورد برخی مشکلات مربوط به سندروم جنین مرداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Menopausal age is an index to evaluate climacteric features in women.
[ترجمه گوگل]سن یائسگی شاخصی برای ارزیابی ویژگی های اقلیم در زنان است
[ترجمه ترگمان]سن menopausal شاخصی برای ارزیابی ویژگی های متعالی در زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بحرانی (صفت)
acute, critical, exigent, climacteric, decretive, decretory

دوران یائسگی زن (صفت)
climacteric

تخصصی

[بهداشت] یائسگی

انگلیسی به انگلیسی

• critical point; period of great change; decrease in reproductive capacity, menopause

پیشنهاد کاربران

یائسگی
زوال تولید مثلی
فراز گرا
میوه هایی که پس از برداشت بصورت سبز با تیمار گاز اتیلن به سرعت می رسند ، مثل موز

بپرس