clean up

/ˈkliːnˈəp//kliːnʌp/

معنی: تصفیه کردن
معانی دیگر: 1- (پس از کثیف شدن) خوب پاک کردن، سر و صورت را صفا دادن، 2- (عامیانه) کلک چیزی را کندن، تمام کردن، پایان دادن 3- (خودمانی) پول هنگفت به دست آوردن، 4- (از دشمن یا هرچیز ناخوشایند) پاک کردن، 5- واریز کردن، حل و فصل کردن، تادیه کردن، عمل تمیز کردن وپاک کردن، تصفیه، عمل نظافت کردن، پاکسازی، زدایش، پاکیزه سازی، از بین بردن جنایت و تبهکاری و فساد و غیره، درآمد

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to wash or clean.

(2) تعریف: to render socially acceptable.
مشابه: censor

- Could you clean up your language?
[ترجمه Zahra] می توانید منظور خود را واضح بگویید؟
|
[ترجمه Ayda] میتوانید منظور خود را واضح تر بیان کنید؟
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانید زبان خود را تمیز کنید؟
[ترجمه ترگمان] میتونی your رو پاک کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) to make a big profit.
اسم ( noun )
• : تعریف: a process of making thoroughly clean, socially acceptable, or free from imperfection.

جمله های نمونه

1. the cleanup of the enemy machine-gun nests
پاکسازی (راندن دشمن از) آشیانه های مسلسل

2. before going to the party i needed a cleanup
لازم بود قبل از رفتن به مهمانی خود را نظافت کنم.

3. The party needs to clean up its somewhat tarnished image.
[ترجمه گوگل]حزب باید چهره تا حدودی مخدوش خود را پاک کند
[ترجمه ترگمان]این حزب باید تصویر تا حدی لکه دار شده آن را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Drastic measures are needed to clean up the profession.
[ترجمه گوگل]اقدامات جدی برای پاکسازی این حرفه مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]اقدامات جدی برای تمیز کردن این حرفه مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clean up this room immediately - and that's an order!
[ترجمه گوگل]فوراً این اتاق را تمیز کنید - و این یک دستور است!
[ترجمه ترگمان]فورا این اتاق را تمیز کن و این یک دستوره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Could you please clean up the living room?
[ترجمه گوگل]لطفاً اتاق نشیمن را تمیز کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا اتاق نشیمن رو تمیز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He made a half-arsed attempt to clean up after the party.
[ترجمه گوگل]او تلاش نیمه تمام انجام داد تا بعد از مهمانی پاکسازی کند
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمونی یه نیمه راه برای تمیز کردن پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mayor outlined his plan to clean up the town's image.
[ترجمه گوگل]شهردار طرح خود را برای پاکسازی وجهه شهر تشریح کرد
[ترجمه ترگمان]شهردار برنامه خود برای پاک سازی این شهر را تشریح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their ostensible goal was to clean up government corruption, but their real aim was to unseat the government.
[ترجمه گوگل]هدف ظاهری آنها پاکسازی فساد دولتی بود، اما هدف واقعی آنها سرنگونی دولت بود
[ترجمه ترگمان]هدف ظاهری آن ها پاک سازی فساد دولت بود، اما هدف واقعی آن ها سرنگونی دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone just pissed off and left me to clean up.
[ترجمه گوگل]همه عصبانی شدند و من را رها کردند تا تمیز کنم
[ترجمه ترگمان] همه عصبانی شدن و ولم کردن تا تمیزش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Help me clean up the house.
[ترجمه Ali tofighie] در تمیز کردن خانه به من کمک کنید
|
[ترجمه AVA] کمکم کنید تا خانه را تمیز کنم
|
[ترجمه گوگل]کمکم کن خونه رو تمیز کنم
[ترجمه ترگمان]کم کم کن خونه رو تمیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the party,I will have to stay and clean up.
[ترجمه گوگل]بعد از مهمانی، من باید بمانم و تمیز کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمانی مجبور می شوم بمانم و تمیزش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The project's aim is to clean up polluted land.
[ترجمه گوگل]هدف این پروژه پاکسازی زمین های آلوده است
[ترجمه ترگمان]هدف این پروژه پاک سازی زمین آلوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company is trying to clean up its image.
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا تصویر خود را تمیز کند
[ترجمه ترگمان]شرکت می کوشد تا تصویر خود را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new government has promised to clean up the city by getting rid of all the criminals.
[ترجمه گوگل]دولت جدید قول داده است که شهر را با خلاص شدن از شر همه جنایتکاران پاکسازی کند
[ترجمه ترگمان]دولت جدید قول داده است که با خلاص شدن از شر همه مجرمان شهر را پاک سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The nation's advertisers need to clean up their act.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان کشور باید عمل خود را پاکسازی کنند
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کنندگان این کشور باید عمل خود را پاک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The cleanup of the oil spill took months.
[ترجمه گوگل]پاکسازی نشت نفت ماه ها طول کشید
[ترجمه ترگمان]پاک سازی نشت نفت ماه ها طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The plan for a citywide cleanup was the mayor's baby.
[ترجمه گوگل]طرح پاکسازی شهر بچه شهردار بود
[ترجمه ترگمان]نقشه پاک سازی شهر، بچه شهردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. No single government agency is coordinating the cleanup effort.
[ترجمه گوگل]هیچ سازمان دولتی به تنهایی تلاش های پاکسازی را هماهنگ نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ نهاد دولتی در حال هماهنگ کردن تلاش های پاک سازی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. For all practical purposes, the cleanup of the oil spill is complete.
[ترجمه گوگل]برای تمام اهداف عملی، پاکسازی نشت نفت کامل شده است
[ترجمه ترگمان]برای تمام اهداف عملی تمیز کردن نشت نفت کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Russia sent two ships to help in the cleanup of the oil spill.
[ترجمه گوگل]روسیه دو کشتی را برای کمک به پاکسازی نشت نفت فرستاد
[ترجمه ترگمان]روسیه برای پاک سازی نشت نفت، دو کشتی اعزام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The state embarked on a cleanup plan in 199 with money coming equally from taxpayers and the sugar farmers.
[ترجمه گوگل]ایالت در سال 199 طرح پاکسازی را با پولی که به طور مساوی از مالیات دهندگان و کشاورزان شکر دریافت می کرد، آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]دولت در سال ۱۹۹ طرح پاک سازی را آغاز کرد و به همان اندازه از مالیات دهندگان و کشاورزان شکر درآمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Cleanup crews, meanwhile, skimmed oil off the water and lowered the boom.
[ترجمه گوگل]در همین حال، خدمه پاکسازی، روغن را از آب جدا کردند و بوم را پایین آوردند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، خدمه Cleanup نفت را از آب دور کردند و جهش را پایین آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Recently, the civic cleanup campaign in Dalian has been showcased in official newspapers and television broadcasts.
[ترجمه گوگل]اخیراً، کمپین پاکسازی مدنی در دالیان در روزنامه های رسمی و برنامه های تلویزیونی به نمایش گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]به تازگی، فعالیت های پاک سازی مدنی در دالیان در روزنامه های رسمی و برنامه های تلویزیونی به نمایش گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Clear skies and light winds helped cleanup crews Sunday.
[ترجمه گوگل]آسمان صاف و بادهای ملایم روز یکشنبه به خدمه پاکسازی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]آسمان صاف و باده ای روشن در روز یکشنبه به تمیز کردن خدمه کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The cleanup of the oil spill was helped by good weather and a lot of dumb luck.
[ترجمه گوگل]پاکسازی نشت نفت با آب و هوای خوب و خوش شانسی بسیار کمک کرد
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن نشت نفت به دلیل آب و هوای خوب و مقدار زیادی از بخت و اقبال خاموش کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He hopes to complete the cleanup, which began in August, by the end of the week.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که پاکسازی را که در ماه اوت آغاز شده بود، تا پایان هفته به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که پاک سازی را تکمیل کند که در ماه اوت تا پایان هفته آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. If the Giants pay for the cleanup, they will be leasing unimproved land, and the value will be lower.
[ترجمه گوگل]اگر غول‌ها هزینه پاکسازی را بپردازند، زمین‌های اصلاح‌نشده را اجاره می‌کنند و ارزش آن کمتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر تیم Giants برای تمیز کردن را پرداخت کند، they زمین را اجاره می کنند، و ارزش پایین تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. This book really has everything: extraction; cleanup; determination.
[ترجمه گوگل]این کتاب واقعاً همه چیز دارد: استخراج; پاک کردن؛ عزم
[ترجمه ترگمان]این کتاب واقعا همه چیز دارد: استخراج؛ تمیز کردن، اراده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

انگلیسی به انگلیسی

• make neat, tidy up; settle in; bathe, wash up; tidying up; large profit, gain
a clean-up is a good, thorough clean.
washing, removing dirt; huge win, landslide victory

پیشنهاد کاربران

حرف آخر را زدن - حجت را تمام کردن
معنی ″خیلی سود کردن، پول زیادی به جیب زدن″ هم میده
This phrase is often used to mean removing clutter or improving organization in order to make a space or process more efficient or streamlined.
از بین بردن بهم ریختگی یا بهبود سازمان به منظور کارآمدتر کردن یا بهینه سازی یک فرصت یا فرآیند
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
We need to clean up the workspace and remove any unnecessary items.
In a discussion about a website, someone might suggest, “Let’s clean up the navigation menu to make it easier for users to find what they need. ”
A teacher might tell their students, “Please clean up your desks and put away any materials that are not needed for this activity. ”

I should clean up other’s mess
باید گند کاری های بقیه رو جمع کنم
راست و ریس کردن
تر و تمیز کردن
تمیز کردن
Clean up معنی لغویش " تمیز کردن، پاکسازی کردن" هست و به صورت یه نوع اصطلاح پولی هم به کار میره، به معنای کسب سود
سود بردن. منفعت
Clean something up
تمیز کردن چیزی به طور کامل
جرم زدایی
گاهی به معنای پاکسازی و حذف درختان استفاده می شه
تمیزش کن، تمیز کردن
تفاوت CLEAN , CLEAN UP
UP باعث میشود فعل را کلی تر کند لذا در اینجا CLEAN به تنهایی یه معنی یک چیز مشخص است مثلا آب ریخته روی میز CLEAN میکنید ولی وقتی میخواید اشپزخونه یا کل خونه رو نظافت کنید از CLEAN UP ستفاده کنید
...
[مشاهده متن کامل]

IF I say, "I am going to clean, " it means the same thing as, "I'm going to clean up. " It's mostly a colloquial thing
In some ways, adding the word "up" might imply a general and broad application of the action. I'm going to "clean up" probably means you're making your whole house clean, where saying I'm "cleaning" might lead to the question, "What? What are you cleaning?"

پاکسازی - نظافت کاری
تمیزکاری
?? Somebody gonna clean this up : کسی تمیزش میکنه ( کثیفیارو ) ؟
No amount of soap is gonna clean up that pig : هیچ صابونی این خوکو تمیز نمیکنه
پاک کردن، تمیز کردن
مرتب کردن جایی
مانند اتاق و. . . .
همین کلمه درکتاب
Family and friends 1
هم هست 88
تمیز کردن چیزی
نظافت
پس از اتمام کار پاک و آمیزش کن
در کتاب کانون زبان ایران به معنی مرتب کردن هست

to make a place clean & without pollution
مرتب کردن. تمیز کردن. جیب زدن
پاکسازی و تصفیه
پاکسازی
To wash and clean something from garbage , litter, messy things and. . . . . تمیز ، پاک و پاکسازی کردن
رُفت و روب کردن
جارو پارو کردن
مرتب کردن
علاوه بر معانی فوق
عامیانه ) پول هنگفتی به جیب زدن، سود زیادی بردن
مثال،
He helped me clean up the joint activities
او بهم کرد تا از فعالیتهای مشترک پول زیادی به جیب بزنم.
اصلاحات - بهبود - آبادسازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس