اسم ( noun )
مشتقات: clausal (adj.)
مشتقات: clausal (adj.)
• (1) تعریف: in grammar, a sequence of words having a subject and a verb and forming one part of a compound or complex sentence, or all of a simple sentence.
• مشابه: dependent, independent clause, main clause, relative clause, sentence, simple sentence, subordinate clause
• مشابه: dependent, independent clause, main clause, relative clause, sentence, simple sentence, subordinate clause
- The sentence "I woke up when the phone rang" is made up of two clauses connected by the conjunction "when."
[ترجمه گوگل] جمله "وقتی تلفن زنگ خورد از خواب بیدار شدم" از دو جمله تشکیل شده است که با حرف ربط "وقتی" به هم متصل شده اند
[ترجمه ترگمان] جمله \"زمانی که زنگ تلفن به صدا در آمد\" از دو بند متصل شده در رابطه \"وقتی که زنگ خورد\" بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جمله \"زمانی که زنگ تلفن به صدا در آمد\" از دو بند متصل شده در رابطه \"وقتی که زنگ خورد\" بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a section, article, or provision of a legal document or the like.
• مترادف: article, part, provision, section
• مشابه: covenant, paragraph, passage, proviso, stipulation
• مترادف: article, part, provision, section
• مشابه: covenant, paragraph, passage, proviso, stipulation
- The lawyer explained the clauses in the contract that were unclear to us.
[ترجمه فرح عظیما] وکیل عباراتی که در قرارداد برای ما واضح نبود را توضیح داد.|
[ترجمه بهاره مختاری ] وکیل بندهایی از قرارداد را که برای ما نامشخص بود، توضیح داد|
[ترجمه گوگل] وکیل بندهای قرارداد را که برای ما نامشخص بود توضیح داد[ترجمه ترگمان] وکیل شروط قراردادی را که برای ما مشخص نبود تشریح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید