• : تعریف: a person in the same class at a college or school.
جمله های نمونه
1.
همکلاسی
2. Can you recommend a classmate who can take up the job?
[ترجمه ستاره] آیا میتوانید یک همکلاسی را که بتواند این کار را انجا دهد توصیه کنید ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک همکلاسی را معرفی کنید که بتواند این کار را انجام دهد؟ [ترجمه ترگمان]می توانید یک همکلاسی را توصیه کنید که بتواند این کار را انجام دهد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is my classmate of junior middle school.
[ترجمه علی] آن مرد همکلاسی من در مدرسه راهنمایی است
|
[ترجمه محمد حیدری] اون همکلاسی دوران راهنمایی مدرسه من هستش.
|
[ترجمه هست] این اقا همکلاسی من در مدرسه هست
|
[ترجمه گوگل]او همکلاسی من در مقطع راهنمایی است [ترجمه ترگمان]او همکلاسی من در دبیرستان junior است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His classmate refused to let him in on their extra-curricular activities.
[ترجمه گوگل]همکلاسی او از اجازه دادن به او در فعالیت های فوق برنامه خودداری کرد [ترجمه ترگمان]همکلاسی او از دادن اجازه به او در فعالیت های فوق برنامه خود امتناع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His classmate do not enjoy his company because he always backbite others.
[ترجمه گوگل]همکلاسی او از همراهی او لذت نمی برد زیرا همیشه از دیگران غیبت می کند [ترجمه ترگمان]همکلاسی او از شرکت او لذت نمی برد، زیرا همیشه دیگران را دوست دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He picked a fight with his classmate.
[ترجمه ترجمه گوگل] یه پسره دعوا میکرد🤣
|
[ترجمه morteza] او با هم کلاسی اش دعوا کرد
|
[ترجمه گوگل]با همکلاسی اش دعوا کرد [ترجمه ترگمان]او با همکلاسی اش دعوا راه انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He made a profession of friendship to his classmate Mary.
[ترجمه گوگل]او با همکلاسی خود مریم پیشه دوستی کرد [ترجمه ترگمان]او برای همکلاسی اش مری حرفه دوستی ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He acquainted his classmate with my younger brother.
[ترجمه گوگل]همکلاسی اش را با برادر کوچکترم آشنا کرد [ترجمه ترگمان]He را با برادر کوچک تر خود می شناخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She cast out with her classmate.
[ترجمه مهدی] با همکلاسی اش به بیرون رفتند
|
[ترجمه گوگل]او با همکلاسی اش بیرون رانده شد [ترجمه ترگمان]با classmate بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Let not a single classmate lag behind.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید حتی یک همکلاسی عقب بماند [ترجمه ترگمان]بگذارید یک همکلاسی واحد عقب نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He is going to chum with a foreign classmate next year instead of having a room to himself.
[ترجمه گوگل]او قرار است سال آینده به جای اینکه برای خودش اتاقی داشته باشد با یک همکلاسی خارجی همکلاسی کند [ترجمه ترگمان]او سال آینده به جای اینکه اتاقی برای خود داشته باشد با یک همکلاسی خارجی دوست خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Nevada high school football hero kills nerdy classmate, only to have his abusive sheriff father try to cover it up.
[ترجمه گوگل]قهرمان فوتبال دبیرستان نوادا همکلاسی خود را می کشد تا پدر کلانتر بدسرپرستش سعی کند آن را پنهان کند [ترجمه ترگمان]قهرمان فوتبال دبیرستان نوادا یکی از همکلاسی nerdy را به قتل می رساند، اما تنها برای اینکه پدرش باعث آزار او شود سعی می کند آن را پوشش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A classmate at Fairfax High suggested he meet a pianist studying composition named Mike Stoller.
[ترجمه گوگل]یکی از همکلاسیهایش در Fairfax High به او پیشنهاد داد که با پیانیستی به نام مایک استولر که آهنگسازی میخواند ملاقات کند [ترجمه ترگمان]یکی از همکلاسی مدرسه Fairfax پیشنهاد کرد که با یک نوازنده پیانو به نام مایک Stoller ملاقات کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Gibson met a clever classmate who had built his own radio transmitter.
[ترجمه گوگل]گیبسون با همکلاسی باهوشی آشنا شد که فرستنده رادیویی خودش را ساخته بود [ترجمه ترگمان]گیبسون با یک همکلاسی باهوش که فرستنده رادیویی خودش را ساخته بود، ملاقات کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
همکلاس (اسم)
classmate
هم اموز (اسم)
classmate, schoolmate
انگلیسی به انگلیسی
• fellow member of a class (in a school, university, etc.) your classmates are students in the same class as you at school or college.
پیشنهاد کاربران
هم کلاسی. هم شاگردی مثال: I have nice classmates this year. من امسال همکلاسی های خوبی دارم.
a person that student with you in your class
او همکلاسی من در دوره راهنمایی من است
اگه میشه جمله های طولانی و قابل فهم بزارید لطفا ممنون میشم اگه این کار را بکنید