• : تعریف: a strict imposition of authority, rules, limitations, or the like; prohibition or suppression.
عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to institute or increase controls or penalties.
- It's time to clamp down on government corruption.
[ترجمه گوگل] زمان آن رسیده است که فساد دولتی را مهار کنیم [ترجمه ترگمان] زمان آن رسیده است که فساد دولت را سرکوب کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the government clampdown on the newspapers
سختگیری دولت نسبت به روزنامه ها
2. A police clampdown on car thieves hit a snag when villains stole one of their cars.
[ترجمه گوگل]سرکوب پلیس با سارقان خودرو زمانی که شروران یکی از خودروهای آنها را دزدیدند به یک مانع برخورد کرد [ترجمه ترگمان]یه پلیس که سوار ماشین می شه به یه مانع برخورد می کنه وقتی که villains یکی از cars رو دزدیده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The municipal government has decided to have a clampdown on building new business centre buildings.
[ترجمه گوگل]دولت شهرداری تصمیم گرفته است که ساختمان های جدید مراکز تجاری را سرکوب کند [ترجمه ترگمان]دولت شهرداری تصمیم گرفته است که در ساخت ساختمان های مرکز تجاری جدید سختگیری بیشتری داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Following the military coup, there has been a clampdown on press reporting in the capital.
[ترجمه گوگل]پس از کودتای نظامی، گزارش های مطبوعاتی در پایتخت سرکوب شده است [ترجمه ترگمان]پس از کودتای نظامی، در مورد گزارش مطبوعات در پایتخت وجود داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. If anything, it could create a clampdown on democratic tendencies by regimes in neighbouring countries.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، میتواند باعث سرکوب گرایشهای دموکراتیک توسط رژیمهای کشورهای همسایه شود [ترجمه ترگمان]اگر چیزی وجود داشته باشد، می تواند منجر به سرکوب گرایش ها دموکراتیک توسط رژیم های کشورهای همسایه شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Black opposition leaders are arrested, a press clampdown begins and resistance is strangled.
[ترجمه گوگل]رهبران اپوزیسیون سیاه پوست دستگیر می شوند، سرکوب مطبوعات آغاز می شود و مقاومت خفه می شود [ترجمه ترگمان]رهبران اپوزیسیون سیاه دستگیر می شوند، سرکوب مطبوعات آغاز می شود و مقاومت خفه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The new administration has promised a clampdown on corruption.
[ترجمه گوگل]دولت جدید وعده سرکوب فساد را داده است [ترجمه ترگمان]دولت جدید به سرکوب فساد قول داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The governor has ordered a clampdown on illegal immigration.
[ترجمه گوگل]فرماندار دستور سرکوب مهاجرت غیرقانونی را صادر کرده است [ترجمه ترگمان]فرماندار دستور توقف مهاجرت غیرقانونی را داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A tight clampdown on media coverage makes it difficult to gauge whether the clashes are the start of a bigger revolt or just a fleeting show of dissent.
[ترجمه گوگل]سرکوب شدید پوشش رسانهای، سنجش اینکه آیا این درگیریها شروع یک شورش بزرگتر است یا صرفاً نمایشی زودگذر از مخالفت را دشوار میکند [ترجمه ترگمان]سرکوب شدید پوشش رسانه ای مشکل است که قضاوت کنیم آیا این برخوردها شروع یک شورش بزرگ تر یا فقط یک نمایش گذرا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They ought to back the new clampdown.
[ترجمه گوگل]آنها باید از سرکوب جدید حمایت کنند [ترجمه ترگمان]باید the جدید را پس بگیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We saw property counters selling on possible clampdown on deferred payment schemes for property purchases.
[ترجمه گوگل]ما شاهد بودیم که باجههای املاک در مورد محدودیت احتمالی طرحهای پرداخت معوق برای خرید ملک، فروش داشتند [ترجمه ترگمان]ما counters ملک را دیدیم که در خفقان احتمالی در مورد طرح های پرداخت معوق برای خریده ای ملک به فروش می رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. China's clampdown on the free flow of information has often smacked of protectionism.
[ترجمه گوگل]سرکوب جریان آزاد اطلاعات توسط چین اغلب بوی حمایت گرایی را می دهد [ترجمه ترگمان]سرکوب جریان آزاد اطلاعات، اغلب به حمایت از تولیدات داخلی می پردازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There are signs that a clampdown is coming.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که سرکوب در راه است [ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد که سرکوب در حال انجام است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The government has decided to have a clampdown on building roads.
[ترجمه گوگل]دولت تصمیم گرفته است که ساخت جاده ها را سرکوب کند [ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفته است که در مورد ساخت جاده ها سختگیری بیشتری به عمل آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A savage clampdown on the US consumer might have thrown the world into recession.
[ترجمه گوگل]یک سرکوب وحشیانه بر مصرف کننده آمریکایی ممکن است جهان را وارد رکود کند [ترجمه ترگمان]سرکوب وحشیانه در مورد مصرف کننده آمریکایی ممکن است جهان را به حالت رکود سوق دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The government intends to clamp down on drug smuggling.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد قاچاق مواد مخدر را مهار کند [ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا بر روی قاچاق مواد مخدر مبارزه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. We must clamp down now,before it's too late to stop the trouble.
[ترجمه گوگل]ما باید همین الان، قبل از اینکه خیلی دیر شود جلوی مشکل را بگیریم [ترجمه ترگمان]باید قبل از این که برای جلوگیری از دردسر خیلی دیر شود، به پایین فشار بیاوریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The Government intends to clamp down on soccer hooliganism.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد هولیگانیسم فوتبال را سرکوب کند [ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد به ولگردی فوتبال برخورد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The local council has pledged to clamp down on litter louts on the beach.
[ترجمه گوگل]شورای محلی متعهد شده است که زباله ها در ساحل را محدود کند [ترجمه ترگمان]شورای محلی قول داده است که بر روی آشغال های سفید در ساحل برخورد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The team manager has been quick to clamp down on the merest hint of complacency.
[ترجمه گوگل]مدیر تیم سریعاً تنها نشانه ای از رضایت را سرکوب کرده است [ترجمه ترگمان]مدیر تیم خیلی زود به سرعت خودش را جمع و جور می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The new government promised to clamp down on welfare scroungers.
[ترجمه گوگل]دولت جدید قول داده است که بر سر راهاندازان رفاهی فشار بیاورد [ترجمه ترگمان]دولت جدید قول داده است که در بخش رفاه اجتماعی شرکت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The police are going to clamp down on illegal stock exchange activities in the streets.
[ترجمه گوگل]پلیس قصد دارد با فعالیت های غیرقانونی بورس در خیابان ها برخورد کند [ترجمه ترگمان]پلیس قصد دارد به فعالیت های مبادله سهام غیر قانونی در خیابان ها رسیدگی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Banking regulators failed to clamp down until earlier this month.
[ترجمه گوگل]رگولاتورهای بانکی تا اوایل ماه جاری نتوانستند این موضوع را محدود کنند [ترجمه ترگمان]تنظیم کنندگان بانکی تا اوایل این ماه شکست خوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. If we don't clamp down on these troublemakers now, the situation could get out of control.
[ترجمه گوگل]اگر اکنون این اغتشاشگران را مهار نکنیم، اوضاع از کنترل خارج خواهد شد [ترجمه ترگمان]اگر الان به این troublemakers گیر نکنیم، اوضاع از کنترل خارج خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. My father would clamp down on their education - their only means of freedom.
[ترجمه گوگل]پدرم از تحصیل آنها - تنها وسیله آزادی آنها - جلوگیری می کرد [ترجمه ترگمان]پدرم به آموزش آن ها رسیدگی می کند - تنها وسیله آزادی آنهاست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The clamp down will create a new breed of locally created censors.
[ترجمه گوگل]این گیره باعث ایجاد نسل جدیدی از سانسورهای محلی خواهد شد [ترجمه ترگمان]گیره به زودی یک گونه جدید از سانسور داخلی ایجاد خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Leaks from Clinton's team suggest Democrats may clamp down on the massive amounts executives can earn.
[ترجمه گوگل]افشای اطلاعات از تیم کلینتون حاکی از آن است که دموکرات ها ممکن است مبالغ هنگفتی را که مدیران می توانند به دست آورند، محدود کنند [ترجمه ترگمان]Leaks از تیم کلینتون پیشنهاد می کنند که دموکرات ها می توانند بر روی مبالغ هنگفتی که مدیران اجرایی می توانند کسب کنند، برخورد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. New laws will clamp down on the illegal smuggling of cigarettes and tobacco.
[ترجمه گوگل]قوانین جدید قاچاق غیرقانونی سیگار و تنباکو را محدود خواهد کرد [ترجمه ترگمان]قوانین جدید بر قاچاق غیرقانونی سیگار و تنباکو بسته خواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The new, tougher laws are intended clamp down on the carrying of knives and other weapons.
[ترجمه گوگل]قوانین جدید و سخت گیرانه تر در نظر گرفته شده است که حمل چاقو و سایر سلاح ها را محدود کند [ترجمه ترگمان]قوانین جدید و شدیدتری برای بستن چاقوها و سلاح های دیگر در نظر گرفته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The clamp down became more brutal: opposition activists were attacked by hit squads and six key opposition leaders were rounded up.
[ترجمه گوگل]سرکوب وحشیانه تر شد: فعالان مخالف مورد حمله جوخه های ضربتی قرار گرفتند و شش تن از رهبران اصلی مخالفان دستگیر شدند [ترجمه ترگمان]گیره به خشونت بیشتری تبدیل شد: فعالان مخالف توسط گروه های هدف مورد حمله قرار گرفتند و ۶ تن از رهبران اصلی اپوزیسیون گرد هم آمدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• a clampdown is a sudden restriction on a particular activity by a government or other authority.
پیشنهاد کاربران
( به معنی "مقابله جدی"، "سخت گیری کردن" یا "مهار کردن" ) ## 🔍 اصطلاح "clamp down" از کجا میاد؟ ### ✳️ ریشه معنایی: - clamp یعنی گیره یا وسیله ای که چیزی را محکم نگه می داره - وقتی می گیم clamp down یعنی: ... [مشاهده متن کامل]
مثل گیره، یه چیزی رو محکم فشار بدی یا جلوی حرکتش رو بگیری - - - ## ✅ معنی اصطلاحی: clamp down ( on something ) یعنی: ➤ سخت گیری کردن ➤ با شدت جلو چیزی رو گرفتن ➤ محدود کردن یا مقابله جدی - - - ## 🔁 معادل ها در انگلیسی غیررسمی: 1. crack down ( on ) → خیلی شبیه به clamp down ▪️ Ex: The police cracked down on drug dealers. 2. get tough ( on ) ▪️ Ex: The government is getting tough on corruption. 3. put the squeeze on ( informal ) ▪️ Ex: They're putting the squeeze on tax evaders. - - - ## 🟦 معادل در فارسی: - سخت گیری کردن - مقابله شدید - بگیر و ببند راه انداختن ( عامیانه ) - مهار کردن - سفت وسخت عمل کردن 1. The government decided to clamp down on illegal mining after several environmental disasters. دولت تصمیم گرفت پس از چند فاجعه زیست محیطی، به شدت با استخراج غیرقانونی معادن مقابله کند. 2. Social media platforms are clamping down on misinformation related to health and elections. پلتفرم های شبکه های اجتماعی در حال سخت گیری علیه اطلاعات نادرست مربوط به سلامت و انتخابات هستند. 3. After the rise in tax evasion, the finance ministry launched a clampdown to catch fraudulent businesses. پس از افزایش فرار مالیاتی، وزارت اقتصاد عملیات سخت گیرانه ای برای شناسایی کسب وکارهای متقلب آغاز کرد. 4. The school clamped down on bullying by introducing strict anti - bullying policies. مدرسه با اجرای سیاست های سخت گیرانه ضد قلدری، به مقابله با زورگویی پرداخت. 5. In response to rising crime rates, the mayor ordered a clampdown on gang activity. در پاسخ به افزایش نرخ جرم، شهردار دستور مقابله جدی با فعالیت های باندی را صادر کرد. 6. Authorities clamped down on street vendors without licenses in the downtown area. مقامات با دست فروشان فاقد مجوز در مرکز شهر برخورد سختی کردند. 7. The airline clamped down on overweight luggage by enforcing new baggage rules. شرکت هواپیمایی با اعمال قوانین جدید بار، سخت گیری در مورد اضافه بار را آغاز کرد. 8. Due to rising inflation, the central bank clamped down on excessive bank lending. به دلیل افزایش تورم، بانک مرکزی بر اعطای بیش ازحد وام های بانکی سخت گیری کرد. 9. They had to clamp down on noise after receiving multiple complaints from neighbors. آن ها پس از دریافت شکایات متعدد از همسایه ها مجبور شدند در مورد سر و صدا سخت گیری کنند. 10. The university clamped down on plagiarism by using advanced detection software. دانشگاه با استفاده از نرم افزارهای پیشرفته تشخیص، سخت گیری علیه سرقت ادبی را آغاز کرد. chatgpt