circumvent

/ˌsərkəmˈvent//ˌsɜːkəmˈvent/

معنی: باحیله پیش دستی کردن، گیر انداختن
معانی دیگر: (دور چیزی را) فراگرفتن، احاطه کردن، محاصره کردن، پیش دستی کردن، دوز و کلک زدن، (با لطایف الحیل) سر پیچی کردن، احتراز کردن، در معرض خطر یا خصومت قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: circumvents, circumventing, circumvented
مشتقات: circumventive (adj.), circumventer (n.), circumvention (n.)
(1) تعریف: to manage to avoid or evade, esp. by clever maneuvering.
مترادف: elude, evade, sidestep, skirt
متضاد: encounter
مشابه: avoid, dodge, escape, miss, shun

- By speaking to the president directly, he circumvented the usual red tape.
[ترجمه ل اسحاقی] او با کمک صحبت مستقیم با رئیس جمهور ، تشریفات زائد را نادیده گرفت ( دور زد )
|
[ترجمه زینب سرآمد] با صحبت کردن مستقیم با رئیس جمهور، او تشریفات دست و پا گیر را دور زد.
|
[ترجمه گوگل] با صحبت مستقیم با رئیس جمهور، او نوار قرمز معمول را دور زد
[ترجمه ترگمان] با صحبت با رئیس جمهور مستقیما اون نوار قرمز رو دور زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You might circumvent any problems if you phone ahead.
[ترجمه گوگل] اگر از قبل تماس بگیرید، ممکن است مشکلی را دور بزنید
[ترجمه ترگمان] اگر زنگ بزنی ممکن است مشکل ایجاد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to go around; skirt; bypass.
مترادف: bypass, skirt
متضاد: encounter
مشابه: circle, circumnavigate, evade

- The new highway allows travelers to circumvent the city.
[ترجمه گوگل] بزرگراه جدید به مسافران اجازه می دهد تا شهر را دور بزنند
[ترجمه ترگمان] این بزرگراه جدید به مسافران اجازه می دهد تا شهر را دور بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
رشوه گرفتن قدغن است ولی آنها آن را ((هدیه)) می نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می گذارند.

2. we know our enemies' plans and will try to circumvent them
نقشه های دشمنان خود را می دانیم و سعی خواهیم کرد آنها را خنثی کنیم.

3. Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulation.
[ترجمه گوگل]کشتی ها در خارج از کشور ثبت شدند تا مقررات استخدام و ایمنی را دور بزنند
[ترجمه ترگمان]کشتی های خارجی برای گریز از کار و مقررات ایمنی در خارج از کشور ثبت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We went north in order to circumvent the mountains.
[ترجمه گوگل]برای دور زدن کوه ها به شمال رفتیم
[ترجمه ترگمان]برای گریز از کوه ها به سمت شمال رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulations.
[ترجمه گوگل]کشتی ها برای دور زدن مقررات استخدامی و ایمنی در خارج از کشور ثبت شدند
[ترجمه ترگمان]کشتی های خارجی برای گریز از کار و مقررات ایمنی در خارج از کشور ثبت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Military planners tried to circumvent the treaty.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان نظامی سعی کردند این معاهده را دور بزنند
[ترجمه ترگمان]طراحان نظامی سعی کردند تا این پیمان را دور بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They circumvent waterfalls by wriggling through the sodden vegetation on the banks.
[ترجمه گوگل]آنها آبشارها را با چرخیدن در میان پوشش گیاهی خیس سواحل دور می زنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از آبشار عبور می کنند و از طریق پوشش گیاهی خیس روی ساحل وول می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Witchcraft thus can not be easily applied to circumvent or violate customary norms of behaviour.
[ترجمه گوگل]بنابراین جادوگری را نمی توان به راحتی برای دور زدن یا نقض هنجارهای رفتاری مرسوم به کار برد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سحر و جادو نمی تواند به آسانی برای دور زدن یا نقض هنجارهای سنتی رفتار استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Belliustin called upon the tsar to circumvent the ecclesiastical hierarchy and breathe life into the clerical estate.
[ترجمه گوگل]بلیوستین از تزار خواست تا سلسله مراتب کلیسایی را دور بزند و به املاک روحانیت جان بدهد
[ترجمه ترگمان]Belliustin از تزار درخواست کرد که از سلسله مراتب کلیسایی عبور کرده و زندگی را به صورت روحانی درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The intertidal zones circumvent the two outstanding disadvantages of marine living.
[ترجمه گوگل]مناطق جزر و مدی دو نقطه ضعف برجسته زندگی دریایی را دور می زند
[ترجمه ترگمان]مناطق intertidal از معایب برجسته زندگی دریایی جلوگیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Influencing the factors that circumvent integrated change control so that only approved changes are implemented.
[ترجمه گوگل]تأثیرگذاری بر عواملی که کنترل تغییرات یکپارچه را دور می‌زنند به طوری که فقط تغییرات تأیید شده اجرا شوند
[ترجمه ترگمان]تعیین عواملی که کنترل تغییر یکپارچه را تغییر می دهند به طوری که تنها تغییرات تایید شده اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fleet plans to circumvent an Israeli economic blockade on the Palestinian territory, despite Israeli warnings not to do so.
[ترجمه گوگل]این ناوگان قصد دارد محاصره اقتصادی اسرائیل در خاک فلسطین را دور بزند، علیرغم هشدارهای اسرائیل برای انجام این کار
[ترجمه ترگمان]این ناوگان قصد دارد با وجود اخطارهای اسرائیل مبنی بر عدم انجام این کار، یک محاصره اقتصادی اسرائیل در قلمرو فلسطین را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If true, such leapfrogging would circumvent the normal rules of genetics established by Gregor Mendel in 186
[ترجمه گوگل]اگر درست باشد، چنین جهشی قواعد طبیعی ژنتیک را که توسط گرگور مندل در سال 186 ایجاد شد، دور می زند
[ترجمه ترگمان]اگر درست باشد، چنین leapfrogging قوانین طبیعی ژنتیک را که گرگور مندل در سال ۱۸۶ ایجاد می کند دور می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company opened an account abroad, in order to circumvent the tax laws.
[ترجمه گوگل]این شرکت برای دور زدن قوانین مالیاتی حسابی در خارج از کشور افتتاح کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت به منظور دور زدن قوانین مالیاتی، یک حساب در خارج از کشور افتتاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باحیله پیش دستی کردن (فعل)
circumvent

گیر انداختن (فعل)
knot, confuse, involve, circumvent, enmesh, entangle, embrangle, mesh

تخصصی

[حقوق] کلاه شرعی گذاشتن، با حیله از اجرای قانون طفره رفتن

انگلیسی به انگلیسی

• by-pass, outmaneuver, side-step, evade, go around
if someone circumvents a rule or restriction, they avoid being prevented from doing something by the rule or restriction in a clever and perhaps dishonest way; a formal word.
if you circumvent someone, you cleverly prevent them from achieving something, especially when they are trying to harm you; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To bypass or outwit a problem or obstacle 🚧
🔍 مترادف: Outwit
✅ مثال: They found a way to circumvent the security system.
به معنای دور کردن و پرهیز کردن هم گاهی می آید: aviod, evade
غلبه کردن بر. از سر راه خود برداشتن 2. از چنگ ( چیزی ) گریختن . ( چیزی را ) دور زدن
مثال:
Stop circumventing the issue.
دور زدن موضوع را متوقف کن. {سعی نکن موضوع را دور بزنی}
Circumvent the lawsدور زدن قوانین
1. طفره رفتن ، پرهیز کردن ، evade
۲. غلبه کردن
از انجام وظیفه سر باز زدن
circumvent ( v ) ( sərkəmˈvɛnt ) e. g. They found a way of circumventing the law. Young people still want to circumvent their parents’ control. circumvention ( n )
circumvent
( فوتبال ) ردشدن از مدافع
از سر راه برداشتن
عبور کردن
فرار کردن از مدافع
🖊 ( مشکل، دردسر، سختی ) دور زدن، پیچوندن
✅️ مثال:
The clever hacker managed to circumvent the stringent security measures and gain unauthorized access to the company's confidential data.
❗️stringent = سفت و سخت ( قانون )
circumvent معنی دور زدن قانون میده. مثلا دور زدن قوانین مالیاتی، تحریم و . . .
این فعل از دو جز خیلی مهم تشکیل شده.
پیشوند: circum که به معنی surrounding, on all side, around است.
و ریشه vent که در بعضی عبارات ven نوشته میشه به معنی come است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
In the United States, cigarette companies can't advertise on TV.
However, many of these companies circumvent this rule by
advertising at sporting events that are televised
امیدوارم با این روش بتونید بهتر این عبارت رو بخاطر بسپارید

دم به تله ندادن
بی خیال شدن
Due to a shortage of keys, substitute teachers were often told to circumvent locks.
به دلیل کمبود کلید، اغلب به معلمان جایگزین گفته می شد که بی خیال قفل باشند.
با دورزدن قاپ زدن
بادور زدن قاپیدن
ازدست کسی درآوردن
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.
...
[مشاهده متن کامل]

دور زدن
– He found a way of circumventing the law
– The new highway allows travelers to circumvent the city
– Taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
[کسب وکار] دور زدن؛ خیانت به طرف تجاری از طریق مذاکره یا مراوده ی پنهانی با اشخاص ثالث

✔️ دور زدن ( مثلاً تحریم ها یا قوانین مالیاتی )
🗣️ [سِر کِم وِنْت]
💠 Iran - based miners are paid directly in Bitcoin, which can then be used to pay for imports - allowing sanctions on payments through Iranian ⁦financial institutions to be ⁦⁩circumvented"
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Iran uses crypto mining to lessen impact of sanctions, study finds
Reuters. com@

دور زدن مانع یا مشکل
circumventing the gait impediment
برطرف نمودن موانع راه رفتن
بر طرف کردن
دور زدنِ ( یک قانون، یک مشکل، یک مسیر، . . . )
پیروی نکردن
در تله نیفتادن
غلبه کردن
مهار کردن، فائق آمدن
پرهیز کردن_ دور زدن
دور زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس