churn

/ˈt͡ʃɜːrn//t͡ʃɜːn/

معنی: کره سازی، بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن
معانی دیگر: (با تکان دادن شیر در مشک یا دستگاه) کره گرفتن، کره گیری کردن، زدن (دوغ یا شیر)، هم زدن، (با شدت و مداومت) تکان دادن یا لغاندن، (دراثر تکان دادن یا زدن) به کف آوردن، کف کردن، زیر و رو کردن یا شدن (مایعات)، شورانیدن، خروشاندن، (دستگاه یا ظرف یا مشک برای کره گیری از شیر) کره گیر، (در مورد دلال های بورس سهام - به منظور به دست آوردن کمیسیون بیشتر) سهام مشتریان را تند تند خرید و فروش کردن، دوشیدن مشتریان از این راه، میزان خرید و فروش سهام، بوسیله اسباب گردنده مثل چر  جلو رفتن، بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن، دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an apparatus in which cream or milk is beaten or agitated to form butter.
مشابه: agitator, eggbeater, mixer, whisk

- First, the cream goes into the churn.
[ترجمه ترجمه زهرا] اول کرم به کره اضافه میشود
|
[ترجمه 🧚🏼‍♀️] اول کرم را در دستگاه کره گیری مریزیم
|
[ترجمه A.a] اول خامه به دستگاه بستنی ساز اضافه میشود
|
[ترجمه Sourena] اول کرم به ظرف مشک اضافه میشود
|
[ترجمه ZARI] اول کرم داخل دستگاه کره ساز ( بستنی ساز ) ریخته میشود
|
[ترجمه 🦋] اول خامه به کره اضافه میکنیم
|
[ترجمه رزی] اول کرم را به دستگاه بستنی ساز میریزیم
|
[ترجمه W] دستگاه بستنی ساز
|
[ترجمه ارشیا صادقی] اول ، خامه به کره افزوده می شود.
|
[ترجمه ..] ابتدا کرم را در دستگاه بستنی سازی میریزیم
|
[ترجمه گوگل] ابتدا خامه به داخل سیخ می رود
[ترجمه ترگمان] اول، کرم به the وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: churns, churning, churned
(1) تعریف: to beat or agitate in a churn to make butter.
مشابه: agitate, beat, shake, whisk

- She churned the cream.
[ترجمه ترجمه زهرا] اوکرم را هم زد
|
[ترجمه ترجمه زهرا] او کرم را هم زده بود
|
[ترجمه درسا] وظیفه او کره دادن بود
|
[ترجمه او خامه را به هم زد] او خامه را به هم زد
|
[ترجمه ارشیا صادقی] او خامه را هم زد.
|
[ترجمه گوگل] او خامه را خرد کرد
[ترجمه ترگمان] اون کرم رو رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce (butter) by beating or agitating milk or cream.
مشابه: make, manufacture, produce

- Her task was to churn the butter.
[ترجمه ستاره کاشانی] وضیفه او این بود که کره را درست کند
|
[ترجمه مریخی] وظیفه او درست کردن کره بود
|
[ترجمه امیر] کار او این بود که کره را خنثی کند
|
[ترجمه گوگل] وظیفه او خرد کردن کره بود
[ترجمه ترگمان] وظیفه او این بود که کره را درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to agitate powerfully or vigorously.
مترادف: agitate, beat, heave, rile, roil
مشابه: shake, stir, upheave, whip, whisk

- A distant typhoon had churned the waves.
[ترجمه گوگل] یک طوفان دور امواج را به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان] توفان دوردست امواج را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: churner (n.)
عبارات: churn out
(1) تعریف: to produce butter through the use of a churn.

(2) تعریف: to move with vigorous agitation.
مترادف: roil, toss, whip
مشابه: boil, foam, froth, heave, moil, rage, seethe, shake, surge

- The storm clouds churned in the blackening sky.
[ترجمه گوگل] ابرهای طوفانی در آسمان سیاه می پیچیدند
[ترجمه ترگمان] ابره ای طوفانی در آسمان تیره چرخ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The waves churned and took the ship under.
[ترجمه گوگل] امواج به هم خورد و کشتی را زیر گرفت
[ترجمه ترگمان] موج ها به هم می خورد و کشتی را به زیر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. churn out
(با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن

2. churn up
هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن

3. naneh used to pour the milk in a goatskin and churn it well
ننه شیر را در مشک می ریخت و آن را خوب می زد.

4. He began to churn out literary compositions in English.
[ترجمه یونگ سو] او شروع به جمع آوری آثار ادبی به زبان انگلیسی کرد.
|
[ترجمه گوگل]او شروع به ساختن آثار ادبی به زبان انگلیسی کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به دایر کردن آثار ادبی در زبان انگلیسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They churn out 000 identical toy trains every day.
[ترجمه سجاد مصلحی] آنها روزانه 5000 قطار اسباب بازی مشابه تولید میکنند.
|
[ترجمه kim hanry] آن ها هر روز ۵، ۰۰۰ قطار اسباب بازی شبیه بهم دیگر را تولید میکنند
|
[ترجمه گوگل]آنها هر روز 000 قطار اسباب بازی یکسان تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر روز ۵،۰۰۰ قطار اسباب بازی مشابه را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They churn out 000 identical toy trains every day.
[ترجمه گوگل]آنها هر روز 000 قطار اسباب بازی یکسان تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر روز ۵،۰۰۰ قطار اسباب بازی مشابه را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ferries churn the waters of Howe Sound from Langdale to Horseshoe Bay.
[ترجمه گوگل]کشتی‌ها آب‌های Howe Sound را از لنگدیل به خلیج نعل اسبی می‌پیچانند
[ترجمه ترگمان]Ferries آب های اقیانوس هاو را از Langdale به خلیج Horseshoe تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your stomach beings to churn with the action of the vasopressin.
[ترجمه گوگل]معده شما با عمل وازوپرسین منقبض می شود
[ترجمه ترگمان]شکم شما با عمل of در معرض برانگیختگی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cicadas churn strenuously in the grasses, fighting the wind for supremacy of the airwaves.
[ترجمه گوگل]سیکاداها به شدت در چمن‌ها می‌چرخند و برای برتری امواج رادیویی با باد می‌جنگند
[ترجمه ترگمان]cicadas با شدت در چمن حرکت می کنند و با باد برای برتری امواج هوا مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cowboy hats churn like whitecaps atop the crowd.
[ترجمه گوگل]کلاه‌های کابوی مانند کلاه‌های سفید بالای جمعیت می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]کلاه های گاوچرون مثل whitecaps بالای جمعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why did she churn so agitatedly in my stomach? Quite possibly I was the only one who found her frightful.
[ترجمه گوگل]چرا او اینقدر آشفته در شکم من چرخید؟ احتمالاً من تنها کسی بودم که او را ترسناک دیدم
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر سر و کله منو تکون داد؟ شاید من تنها کسی بودم که او را وحشتناک یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can this tightly-controlled society churn out inspired film producers?
[ترجمه گوگل]آیا این جامعه به شدت تحت کنترل می تواند تولیدکنندگان فیلم الهام گرفته را تولید کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این جامعه به شدت کنترل شده تولید کنندگان فیلم را تحریک می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such churn is a byproduct of rapid growth in Arizona.
[ترجمه گوگل]چنین ریزش محصول فرعی رشد سریع در آریزونا است
[ترجمه ترگمان]چنین فعالیت هایی یک محصول فرعی از رشد سریع در آریزونا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The military bomb boys can churn out their own fissile materials without difficulty.
[ترجمه گوگل]پسران بمب نظامی می توانند مواد شکافت پذیر خود را بدون مشکل بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]پسران این بمب می توانند مواد شکاف پذیر (fissile)خود را بدون مشکل از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Still, near a kettle; still, at the churn; still, at the tub and ironing board.
[ترجمه گوگل]هنوز، نزدیک یک کتری؛ هنوز، در حال ریزش; هنوز، در وان و میز اتو
[ترجمه ترگمان]با این حال، نزدیک ک تری؛ هنوز، در فضا، هنوز، در وان و اتو اتو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کره سازی (اسم)
churn

بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن (فعل)
churn

تخصصی

[نساجی] دستگاه عمل آوری گزانتات سلولز

انگلیسی به انگلیسی

• vessel in which butter is made
prepare butter by agitating cream; shake or agitate with violent motion
a churn is a container used for making butter.
to churn milk or cream means to stir it vigorously in order to make butter.
to churn things out means to produce large numbers of them very quickly; an informal expression.
when something churns up mud or water, it moves it about violently.

پیشنهاد کاربران

1. دستگاه کره گیری. ظرف کره گیری 2. دبه شیر 3. کره گرفتن 4. به هم زدن. زیر و رو کردن 5. به هم خوردن. زیر و رو شدن 6. مضطرب کردن. برآشفته کردن. ناراحت کردن
مثال:
village girls churned the milk
دختران روستایی از شیر کره گرفتند
...
[مشاهده متن کامل]

the sea churned
دریا به هم خورد.
the propellers churned up the water
پروانه های کشتی آب را به هم زد و زیر و رو کرد

دلآشوبه ُ وقتی احساس میکنی تو دلت دارن رخت میشورن
دوستان عزیز در Reach 1 کانون زبان ایران و در Unit 1 به معنی اسکوپ ساز هستش یا دستگاه بستنی سازی
ز یر و رو کردن
مشک کره گیری
اسباب گردنده برای گرفتن کره از شیر
بالا و پایین شدن شیر در مشک کره گیری
تلاطم
قار و قور کردن شکم، چنگ انداختن معده [ناشی از گرسنگی شدید]، روده ی کوچک روده ی بزرگ را خوردن، دل ضعفه
my stomach churns
آشفتگی، بی قراری
تعداد مشتریانی که خرید خدمات از یک تامین کننده را در یک دوره زمانی خاص متوقف می کنند، یا به دلیل توقف استفاده از خدمات یا تغییر به تامین کننده دیگر
به هم رسیدن
مثال :
Golden dreams and great heartache
. churn in the depth of the soul of this river. . . called life
رویاهای طلایی و اندوه های عظیم
هر دو در اعماق این رودخانه به نام زندگی به هم می رسند.
دستگاه بستنی سازی یا ظرف بستنی
یکسری مشتریان که از خرید سرویسی از یک تامین کننده ( company ) در یک بازه مشخص امتناع میکنند، یا به دلیل عدم استفاده از اون سرویس یا تغییر تامین کننده ( company )
Churning thought میشه افکار متلاطم
در reach1 به معنای دستگاه بستنی سازی یا بستنی کره ای
( مشتری ) ناراضی ( در تجارت، بانکداری و. . . )
ریزش ( مشتری )
نرخ ریزش ( churn rate )
در reach1 به معنای دستگاه بستنی ساز معنی می شه🍧❤️😉
Churn ( n ) = you use a churn to make icecream🍨😋
Churn=دستگاه بستنی، دستگاه بستنی ساز
Slowly churns
به آرامی تکان میخورد
۱ - با شدت تکان خوردن[ مایعات، گل و . . . ]
۲ - دلهره پیدا کردن، دلشوره پیدا کردن
۳ - آشفته کردن
۳ - کره گرفتن، زدن دوغ یا شیر، مشک زدن هم میشه
۱. a container in which cream is stirred or shaken to make butter
ظرفی که خامه را در آن هم زده یا تکان می دهند تا کره درست شود
مثال: The farmer churns his cream every day
۲. a regular, quantifiable process or rate of change that occurs in a business over a period of time as existing customers are lost and new customers are added
...
[مشاهده متن کامل]

یک فرآیند منظم و قابل اندازه گیری یا یک نرخ تغییر که در یک کسب وکار در یک دوره زمانی رخ می دهد که در این حین مشتریان فعلی از بین می روند و مشتریان جدید اضافه می شوند
مثال: The biggest problem they face is churn. Wireless providers lose an average of about 30% of their customers a year to competitors
۳. to produce, proceed with, or experience violent motion or agitation
تولید کردن، ادامه دادن، یا تجربه کردن یک حرکت یا تکان شدید
مثال: her stomach was churning
۴. to proceed by or as if by means of rotating members ( such as wheels or propellers )
حرکت کردن به وسیله ی چرخیدن چیزی ( مانند حرکت چرخ ها یا پرّه ها )
مثال: boats churning across the harbor

۱. تلاطم داشتن
The sea was churned up by heavy winds
churning متلاطم
۲. هم زدن، کره گیری
۳. دلشوره داشتن
My stomach was churning on the day of the exam
دل پیچه
دستگاه بستنی سازی
دستگاه خامه سازی
این لغت در جا های مختلف معنای مختلفی دارد
churn ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: رویگردانی
تعریف: فرایندی که در آن مشترکان به طور پیاپی خدمات‏دهندگان را تعویض کنند
churn out
چیزی را سریع و زیاد تولید کردن
churn تلاطم داشتن
churning متلاطم
churning thoughts افکار متلاطم
با تکان های شدید پیش رفتن
دستگاه کره ساز و یا بستنی ساز ( Churn: ( n
You use churn to make ice cream and . . .
دل آشوب بودن
This is a machine to make some things, if you want, you can use it to make strawberry ice cream, chocolate ice cream and other flavors, etc
رویگردانی

[هزاره]
1. مشک
2. دبّه شیر
3. [شیر] زدن، کره گرفتن از
4. به هم زدن، متلاطم کردن
5. ( مجازی ) [احساسات] برانگیختن، به جوش آوردن
6. [دریا و غیره] به تلاطم درآمدن، به هم خوردن، کف کردن

...
[مشاهده متن کامل]

churn sth out
پشت سر هم بیرون دادن؛ [کتاب، نامه، مقاله] بیرون دادن
churn sth up
1. [مالیات] به هم زدن، به تلاطم درآوردن
2. [احساسات] برانگیختن

به نظر من یه دستگاهی هست که باهاش بستنی درست میکنن یعنی بستنی ساز و در کتابReach1هم اشاره شده:Nancy Jonson invented the first ice cream churn
دوستان این به معنی دستگاه بستنی سازی در کانون زبان هست چون در جمله ساختن بستنی با یک دستگاه هست .
自较
دستگاه بستنی ساز
دستگاه کره ساز
کانون زبان ایران
دستگاه کره سازی.
Churn:A machine for making butter by shaking milk or cream.
بعضی دستگاه ها که معمولا تو بستنی فروشی است
و بستنی و کروه می سازه
عملیات ترکیب و جدا سازی مواد با چرخاندن ( نیروی گریز از مرکز ) مثل جدا کردن کره از ماست
پیچاندن لباس و پارچه خیس تا آب آن خارج شود.
عملیات ورز دادن خمیر آرد
به معنی کره سازی است برای درست کردن بستنی کره ای بکار میرود در کانون زبان reach 1 در کتاب supplementary صفحه ی ۱۰ اولی جای خالی این کلمه است که به معنای دستگاهی است که با آن بستنی کره ای میسازند
Churn is a machine for shaking milk to make ice cream and butter . Nancy
Johnson invented the first ice cream churn
the number of people who stop buying or using a company's product or services during a particular period
دستگاه مخلوط مواد بستنی
چرخیدن
The crazy thoughts that were churning around in his head
churn تلاطم داشتن
churning متلاطم
churning thoughts افکار متلاطم
بستنی کره ای، کره سازی، دستگاه کره سازی
- مشک کره گیری، خیک کره گیری!
Goat - skin Churn
نوعی مشک از پوست بز برای کره گیری.
- اقتصاد ) ریزش یا رویگردانی!
Customer Churn rate
نرخ ریزش مشتری!
نوعی دستگاه.
دستگاه بستنی سازی
یا فکر چیزی را به وجود آوردن
کره سازی ساختن کره به روش عشایری
دستگاه کره ساز
Use a ice cream
ریزش
customers churn prediction
For example her task was to churn the better
The number of people who stop buying
دستگاه بستنی ساز
دستگاه کره سازی
دلواپسی
تعویض، تغییر، جایگزینی
For example you use achurn to make ice cream or nancy johnson invent the first icecram churn in 1843
تعویض
you use a churn to make ice cream
تکان دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٠)

بپرس