chewy

/ˈt͡ʃuːi//ˈt͡ʃuːi/

معنی: جویدنی
معانی دیگر: آنچه که نیاز به جویدن زیاد دارد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chewier, chewiest
مشتقات: chewiness (n.)
• : تعریف: requiring much chewing.
مشابه: tough

- He complained that the steak was tough and chewy.
[ترجمه گوگل] او شکایت کرد که استیک سفت و جویدنی است
[ترجمه ترگمان] او شکوه می کرد که استیک سخت و جویدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Chewy caramels are her favorite candy.
[ترجمه گوگل] کارامل های جویدنی شیرینی های مورد علاقه او هستند
[ترجمه ترگمان] جویدنی جویدنی، آب نبات مورد علاقه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. chewy candy
آب نبات جویدنی

2. The meat was tasteless and chewy.
[ترجمه گوگل]گوشت بی مزه و جویدنی بود
[ترجمه ترگمان]گوشت بی مزه و جویدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What I was looking for is a crisp, chewy, substantial cookie that also tastes as good the next day.
[ترجمه گوگل]چیزی که من به دنبال آن بودم یک کلوچه ترد، جویدنی و قابل توجه بود که روز بعد هم طعم خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]چیزی که من به دنبالش می گشتم یک کلوچه ترد، جویدنی و substantial بود که روز بعد نیز مزه خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My soul is tasty and chewy like bubble gum.
[ترجمه گوگل]روح من مثل آدامس خوش طعم و جویدنی است
[ترجمه ترگمان]روحم خوش مزه و جویدنی مانند آدامس بادکنکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Steak becomes tough and chewy when it is cooked too long.
[ترجمه گوگل]استیک وقتی بیش از حد پخته شود سفت و جویدنی می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی که خیلی زود پخته شود، Steak سفت و جویدنی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do not overcook meat or it will be chewy.
[ترجمه فاطمه عبدی] گوشت را بی از حد نپزید وگرنه جویده نمی شود.
|
[ترجمه گوگل]گوشت را زیاد نپزید وگرنه جویدنی می شود
[ترجمه ترگمان]گوشت را کباب نکنید و یا سفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The meat was too chewy.
[ترجمه گوگل]گوشت خیلی جویدنی بود
[ترجمه ترگمان]گوشت خیلی جویدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I find that Napoli is slightly chewy but delicious.
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که ناپولی کمی جویدنی است اما خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که دستگاه کپی کمی ترد اما خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coarse, chewy hard tack became my dinner for more than six months.
[ترجمه گوگل]سفت درشت و جویدنی برای بیش از شش ماه شام ​​من شد
[ترجمه ترگمان]برای شام بیشتر از شش ماه، این حرکت خشن و chewy به من تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The meat was chewy and the sauce was glutinous and tasted artificial.
[ترجمه گوگل]گوشت جویدنی بود و سسش چسبناک و طعم مصنوعی داشت
[ترجمه ترگمان]گوشت خیلی سفت است و سس غلیظ بود و مزه مصنوعی می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you prefer a thick chewy crust, use steam during the first 10 minutes of baking.
[ترجمه گوگل]اگر پوسته ضخیم جویدنی را ترجیح می دهید، در 10 دقیقه اول پخت از بخار آب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر یک تکه کاغذ جویدنی ضخیم را ترجیح می دهید، در طول ۱۰ دقیقه اول پخت از بخار استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A hard, chewy candy made of brown sugar or molasses and butter.
[ترجمه گوگل]یک آب نبات سفت و جویدنی که از شکر قهوه ای یا ملاس و کره درست می شود
[ترجمه ترگمان]شکلات سخت و جویدنی از شکر قهوه ای و قند و کره درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This kind of chewy French bread is father's favorite.
[ترجمه گوگل]این نوع نان فرانسوی جویدنی مورد علاقه پدر است
[ترجمه ترگمان]این نوع نان کوچک فرانسوی مورد علاقه پدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These raisin - size fruits are chewy and taste like a cross between a cranberry and a cherry.
[ترجمه گوگل]این میوه ها به اندازه کشمش جویدنی هستند و طعمی شبیه تلاقی کرن بری و گیلاس دارند
[ترجمه ترگمان]این میوه ها ترش هستند و طعم آن مثل یک صلیب بین قره قاط و یک گیلاس کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As sushi and sashimi, it was fatty and chewy with a bland, blubbery taste — like salmon that's been kept out too long.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان سوشی و ساشیمی، چرب و جویدنی با طعمی ملایم و موبر بود – مانند ماهی قزل آلا که مدت زیادی از آن خارج شده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان سوشی و sashimi، چاق و چاق بود، با a چاق و چاق، مثل ماهی قزل آلا که خیلی طول کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جویدنی (صفت)
chewable, chewy

انگلیسی به انگلیسی

• suitable for chewing; hard to chew, needs much chewing; of a consistency that needs much chewing (of food)
food that is chewy needs to be chewed a lot before you can swallow it.

پیشنهاد کاربران

بافتی است که نیاز به جویدن برای خرد شدن دارد، اغلب برای غذاهایی مانند آب نبات ها، گوشت ها یا محصولات پخته شده که در برابر گاز گرفتن مقاوم هستند استفاده می شود.
می تواند به معنای چیزی باشد که نیاز به تلاش برای درک یا هضم ذهنی دارد، مانند یک ایده یا مفهوم پیچیده.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Tacky, gummy, rubbery, sinewy
متضاد: Soft, tender, melt - in - the - mouth
مثال؛
The candy was too chewy for my taste.
He prefers chewy cookies over crunchy ones.

( خوراکی ) سفت، چِغر
مثال:
the steak was chewy.
استیک سفت بود.
hard to chew, tough
قیریچ قیریچی : )
لاستیکی ( برای غذا )
مثل آدامس
دندون بلا
جویدنی ، چیزی که نیاز به جویدن زیاد دارد.
( خوراک ) سفت
چه خوش مزه است!

بپرس