cheesed off

/ʧizd ɔf//ʧiːzd ɒf/

جمله های نمونه

1. She's a bit cheesed off with her job.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] اون خانوم، کمی به خاطر کارش، ناراحته.
|
[ترجمه گوگل]او کمی از کارش خسته شده است
[ترجمه ترگمان] اون یه خورده داره با کارش بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jean was thoroughly cheesed off by the whole affair.
[ترجمه گوگل]ژان در کل ماجرا کاملاً از بین رفت
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان همه چیز را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was extremely cheesed off to be woken so early.
[ترجمه گوگل]خیلی دلم گرفته بود که خیلی زود بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]من خیلی عصبانی بودم که زود از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's cheesed off with his job.
[ترجمه گوگل]او از کارش خسته شده است
[ترجمه ترگمان]داره با کارش همه چی رو از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was entitled to look thoroughly cheesed off when Stewart made an awful hash of stumping Miandad.
[ترجمه گوگل]وقتی استوارت هش افتضاحی از میانداد را هول کرد، حق داشت کاملاً غافلگیر شده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]او حق داشت هنگامی که استیوارت را به طور کامل از بین می برد، به دقت نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You sound really cheesed off.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] تو به نظرم، خیلی ناراحت میای.
|
[ترجمه گوگل]به نظر شما واقعاً پنیر شده است
[ترجمه ترگمان] انگار همه چی تموم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However I did get a bit cheesed off with the movie's rather plodding pace.
[ترجمه گوگل]با این حال، من با سرعت نسبتاً پرشور فیلم کمی خسته شدم
[ترجمه ترگمان]با این حال من کمی با سرعت این فیلم فاصله گرفتم و با قدم های سنگین شروع به قدم زدن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm cheesed off with having to mow the lawn every week.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] من از اینکه مجبورم هر هفته چمنها رو کوتاه کنم، ناراحتم.
|
[ترجمه گوگل]من از این که مجبورم هر هفته چمن را بچرخانم خسته شده ام
[ترجمه ترگمان]من دارم همه هفته رو با چمن کوتاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am cheesed off with his joke.
[ترجمه گوگل]من از شوخی های او خسته شدم
[ترجمه ترگمان]من دارم با اون شوخی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carl is cheesed off with his job.
[ترجمه گوگل]کارل با شغلش از کار افتاده است
[ترجمه ترگمان] کارل \"داره کارشو تموم میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I did get a bit cheesed off with the movie's rather plodding pace.
[ترجمه گوگل]من با سرعت نسبتاً پرشور فیلم کمی خسته شدم
[ترجمه ترگمان]من با سرعت زیاد فیلم بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We've had noodles for dinner day in and day out, till I'm cheesed off with them.
[ترجمه گوگل]ما هر روز برای شام نودل می خوردیم، تا زمانی که من با آنها پنیر شده باشم
[ترجمه ترگمان]ما در روز و روز برای شام ماکارونی داشتیم، تا وقتی که من همه چیز را با آن ها پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you are cheesed off, you are annoyed, bored, or disappointed; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

ذله شدن از دست کسی
خسته حوصله سر رفته، عصبانی
Adjective :
بسیار ناراحت و عصبانی از چیزی
خشمگین
دلخور

بپرس