chat

/ˈt͡ʃæt//t͡ʃæt/

معنی: گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن
معانی دیگر: صحبت دوستانه، گپ زنی، صحبت دوستانه کردن، (مهجور) حرف چرند، لاطائل، وراجی، انواع پرندگان مهاجری که جیک جیک می کنند (در عوض خواندن یا نغمه سر دادن)، (جانور شناسی) چکاوک جنگلی (icteria virens)، (گیاه شناسی)، آرایش نگینی یا تسمه ای (مثل گل بید مشک)، بذر بالدار (مثل تخم افرا)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chats, chatting, chatted
• : تعریف: to talk in a friendly or informal manner.
مترادف: chew the fat, confab, confabulate, gab
مشابه: chitchat, converse, gas, gossip, rap, talk, tittle-tattle, visit

- The passengers sitting in the front row of the plane chatted all the way to Los Angeles.
[ترجمه گوگل] مسافرانی که در ردیف جلوی هواپیما نشسته بودند تا لس آنجلس گپ زدند
[ترجمه ترگمان] مسافرانی که در ردیف جلو هواپیما نشسته بودند، در تمام طول راه به لس آنجلس گپ زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher told the students to stop chatting and look at their books.
[ترجمه minoo] معلم به دانش اموزان گفت که گپ زدن را متوقف کنند و به کتاب هایشان نگاه کنند
|
[ترجمه گوگل] معلم به دانش آموزان گفت که چت را کنار بگذارند و به کتاب هایشان نگاه کنند
[ترجمه ترگمان] معلم به دانش آموزان گفت که صحبت کردن و نگاه کردن به کتاب های خود را متوقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: chattingly (adj.)
(1) تعریف: a friendly conversation.
مترادف: causerie, confab, confabulation
مشابه: conversation, discussion, talk, tete-a-tete

- My sister and I had a long chat on the phone last night.
[ترجمه ۱۲۲] شب گذشته من و خواهرم یک چت بسیار طولانی داشتیم
|
[ترجمه Miss] منو خواهرم دیشب صحبت طولانی با تلفن داشتیم
|
[ترجمه N.K] دیشب من و خواهرم با تلفن برای مدت طولانی چت ( صحبت ) کردیم : )
|
[ترجمه Simon] من و خواهرم شب گذشته یک گفت و گو طولانی با گوشی داشتیم
|
[ترجمه ۷۷۷] من و خواهرم دیشب یک گفت و گوی طولانی با تلفن داشتیم
|
[ترجمه گوگل] من و خواهرم دیشب یک چت طولانی تلفنی داشتیم
[ترجمه ترگمان] من و خواهرم دیشب با تلفن حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: casual talk, gossip, or exchange of opinion.
مترادف: chitchat, gab, talk
مشابه: discussion, gossip

- He likes these programs that offer nothing but chat.
[ترجمه گوگل] او این برنامه هایی را که چیزی جز چت ارائه نمی دهند را دوست دارد
[ترجمه ترگمان] او این برنامه ها را دوست دارد که چیزی جز گپ نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any of a variety of thrushes having a chattering call.
مشابه: thrush

(4) تعریف: a large warbler of North America.
مشابه: warbler

جمله های نمونه

1. chat up
(انگلیسی - عامیانه) (مرتبا) لاس زدن

2. a cozy chat
یک درد دل گرم و دوستانه

3. after the formal meeting, the negotiators had a friendly chat
پس از جلسه ی رسمی مذاکره کنندگان باهم دوستانه صحبت کردند.

4. I've had a long chat with Vinnie.
[ترجمه مبینا] من یک صحبت طولانی با وینی داشتم.
|
[ترجمه N.K] من با وِنی ( یا وینی ) یک چت ( صحبت ) طولانی* داشتم*
|
[ترجمه گوگل]من یک چت طولانی با وینی داشته ام
[ترجمه ترگمان]من یه گفتگوی طولانی با وینی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has her own chat show.
[ترجمه گوگل]او برنامه چت خود را دارد
[ترجمه ترگمان] اون صحبت های خودش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a paradox—a loner who loved to chat to strangers.
[ترجمه گوگل]او یک پارادوکس بود - یک فرد تنها که دوست داشت با غریبه ها چت کند
[ترجمه ترگمان]او یک پارادوکس بود - تنها کسی که دوست داشت با غریبه ها صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whatever you want to chat about, we'll do it tonight.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که می خواهید در مورد آن چت کنید، ما آن را امشب انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]هر چی که بخوای راجع بهش صحبت کنی، ما امشب این کارو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He often keeps aloof when we chat together.
[ترجمه گوگل]او اغلب وقتی با هم گپ می زنیم از خود دور می ماند
[ترجمه ترگمان]او اغلب وقتی با هم گپ می زنیم از او دوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I find it quite boring to chat with those who are lacking in humour.
[ترجمه گوگل]به نظر من چت کردن با کسانی که شوخ طبعی ندارند بسیار کسل کننده است
[ترجمه ترگمان]خیلی خسته می شوم که با کسانی که در حال شوخی هستند گپ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had a long chat with her.
[ترجمه مهسا رحیمی] من یک چت طولانی با او داشتم
|
[ترجمه N.K] من با او ( مؤنث ) یک چت طولانی داشتم
|
[ترجمه گوگل]من یک گپ طولانی با او داشتم
[ترجمه ترگمان]من با او خیلی گپ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We had a nice chat over a cup of tea.
[ترجمه گوگل]با یک فنجان چای گپ خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان]با یک فنجان چای با هم گپ زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a place where people can chat and exchange ideas.
[ترجمه گوگل]این مکانی است که مردم می توانند در آن چت و تبادل نظر کنند
[ترجمه ترگمان]مکانی است که مردم می توانند با آن ها گپ بزنند و تبادل نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You'll have to chat the boss up if you want some days off.
[ترجمه ....] اگر بخواهید مرخصی بگیرید باید با رئیس صحبت کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید چند روز تعطیل باشید، باید با رئیس صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]اگه چند روز مرخصی خواستی مجبور میشی با رئیس حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was just phoning up for a chat.
[ترجمه گوگل]فقط داشتم زنگ میزدم که چت کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط داشتم برای یه گپ زدن زنگ می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had a pleasant chat over a cup of tea.
[ترجمه گوگل]با یک فنجان چای گپ خوشی داشتیم
[ترجمه ترگمان]یک گفتگوی مطبوعی روی یک فنجان چای داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I saw her on a chat show yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز او را در یک برنامه چت دیدم
[ترجمه ترگمان]من دیروز او را در یک نمایش صحبت دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I had a chat with my boss today about a possible salary increase.
[ترجمه گوگل]امروز با رئیسم در مورد افزایش حقوق احتمالی صحبت کردم
[ترجمه ترگمان]امروز با رئیسم در مورد افزایش حقوق احتمالی صحبت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Come over for a chat so we can catch up on each other's news.
[ترجمه گوگل]برای چت بیا تا بتوانیم از اخبار یکدیگر مطلع شویم
[ترجمه ترگمان]بیایید با هم گپ بزنیم تا بتوانیم اخبار یکدیگر را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گپ (اسم)
jabber, chat, gabble, carboy, chit-chat

سخن دوستانه (اسم)
chat

درد دل (اسم)
screed, chat, confabulation, collywobbles

گپ زدن (فعل)
chat, gab

دوستانه حرف زدن (فعل)
chat

پر حرفی کردن (فعل)
babble, chat, palaver

تخصصی

[کامپیوتر] گفتگوی همزمان بر روی اینترنت .

انگلیسی به انگلیسی

• conversation, talk; conversation held between two or more participants via the internet, discussion group held via the internet
talk, converse; hold a group discussion via a computer network (internet); have a conversation between two or more participants via the internet
when people chat, they talk in an informal and friendly way.
a chat is an informal, friendly talk.
if you chat someone up, you talk to them in a friendly way because you are sexually attracted to them; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

گفتگو یا تبادل اطلاعات و احساسات بین یک یا چند نفر در یک مکان
A conversation or exchange of information and feelings between one or more people in one place
لایک بزن😉
⭕ ( گَپ )
سخن گفتگوی دوستانه، صحبت غیررسمی و اندیسال
1. The passengers sitting in the front row of the plane chatted all the way to Los Angeles.
مسافرانی که در ردیف جلوی هواپیما نشسته بودند تا لس آنجلس گپیدند.
Chat is a friendly talk or conversation
گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن
چَت ( Chat ) : گفتگوی غیر رسمی داشتن / حرف زدن با دیگران از طریق اینترنت به صورت متن که ارسال و دریافت میشود
چِت ( Chet ) :
۱. کلید کردن و قفلی زدن روی یک چیز، مثال:
چِت کردی روی کالاف دیوتی ها. ول کن نیستی، ۸ ساعته بِکوب داری کالاف میزنی. بیا یه دست هم فیفا بزنیم برا تنوع هم که شده. نظرت چیه؟
...
[مشاهده متن کامل]

۲. حالتی که فرد بعد از استعمال مواد مخدر یا مشروب زیاد دچار آن می شود و حالت عادی را از دست داده، غیرعادی رفتار می کند مثل روان پریش ها، الکی میخندد، حرف های نامربوط میزند، کنترل بر روی اعمال و افکارش را هم از دست می دهد، حتی میشه گفت خنگ میشه. که علائم متغیر هستند با توجه به نوع ماده ای که استنشاق یا مصرف شده.

مصوب فرهنگستان این واژه:پیام دادن
نمایش
To have an informal conversion with someone ) ( like friends
chat ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: گپ
تعریف: گفت‏وگوی اینترنتی میان دو یا چند کاربر
چت کردن
چت یعنی صحبت کردن به صورت دوستانه یا با دوستان
حالت رسمیش تاک ( Talk ) هست
ولی مثلا بخوای دوستانه بگی میتونی از chat هم استفاده کنی. . .
چَتیدن.
گَپیدن.
چت کردن
گربه
چت کردن دوستانح، گپ زدن
گپ زدن، گفت و گوی دوستانه و خودمانی که غیر رسمی ( informal ) است.
چت کردن توی بازی ها
. . . . .
Chat is a friendly talking conversation
{ چتی که با گوشی و تبلت و . . . با دوستامون میکنیم 😉💛 }
A chat is a findly talk or conversation
A chat is a friendly talk.
سخن دوستانه
I'll have a chat with him about the party
من با او درباره جشن گفتگو کردم
گپ و گفت دوستانه یعنی حرف زدن درباره ی موضوع هایی که فقط برای خودمون جذابه و موضوع هایی مهم نیست.
گفتگوی دوستانه - friendly talk or con very sation
چت کردن، گفت و گو، گپ📞🗨️💬
گفتگوی نوشتاری _ گپ زدن ( فعل )
حرف زدن با کسی در اینترنت سخن دوستانه گفتن در اینترنت چت کردن در اینترنت
Chat is a friendly talking conversation
چت کردن 🗨😽
گپ دوستانه
گفتگو دوستانه
friendly talk or conversatiom
گپ زدن با کسی در اینترنت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس