charming

/ˈt͡ʃɑːrmɪŋ//ˈt͡ʃɑːmɪŋ/

معنی: جذاب، دلربا، فریبنده، فریبا
معانی دیگر: گیرا، دلبر، طناز، افسونگر، ملیح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: charmingly (adv.)
• : تعریف: alluring, delightful, or very attractive.
مترادف: alluring, attractive, beguiling, bewitching, captivating, delightful, enchanting, engaging, entrancing
متضاد: appalling, dull, nasty, unappealing, unpleasant
مشابه: adorable, appealing, beautiful, charismatic, comely, cute, darling, fascinating, graceful, lovely, magical, pleasant, pleasing, prepossessing, seductive, winsome

- It's a charming film that has delighted audiences for decades.
[ترجمه گوگل] این فیلم جذابی است که برای دهه ها تماشاگران را به وجد آورده است
[ترجمه ترگمان] این یک فیلم جذاب است که برای چندین دهه مخاطبین را خوشحال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Most people find him charming with his friendly manner and pleasant remarks.
[ترجمه شان] بیشتر مردم، او را به خاطر منش دوستانه و سخنان دلپذیر ، جذاب می دانند.
|
[ترجمه گوگل] بیشتر مردم او را با رفتار دوستانه و سخنان دلپذیرش جذاب می دانند
[ترجمه ترگمان] بیشتر مردم او را با رفتار دوستانه و سخنان دوستانه او پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her shy manner and sweet smile were charming to him.
[ترجمه گوگل] رفتار خجالتی و لبخند شیرین او برای او جذاب بود
[ترجمه ترگمان] رفتار خجولانه و لبخند دلنشین او برایش جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a charming slip of a girl
یک نوباوه ی جذاب

2. the charming smile of mona lisa
لبخند افسون آمیز مونالیزا

3. enthralled by her charming personality
شیفته ی شخصیت دلفریب او

4. her hat was a charming confection of feathers, net, and felt
کلاه او آمیزه ی زیبایی بود از پر،پارچه ی توری و نمد.

5. her words and actions were very charming
سخنان و رفتارش بسیار شیفته کننده بود.

6. To forgive our enemies is a charming way of revenge.
[ترجمه الف] جذابترین راه انتقام از دشمنانمان بخشش انهاست
|
[ترجمه گوگل]بخشیدن دشمنانمان راهی جذاب برای انتقام است
[ترجمه ترگمان]برای بخشیدن دشمنان ما راه بسیار جالبی برای انتقام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fundamentally, women like him for his sensitivity and charming vulnerability.
[ترجمه گوگل]اساساً، زنان او را به دلیل حساسیت و آسیب پذیری جذابش دوست دارند
[ترجمه ترگمان]اساسا، زنانی که او را به خاطر حساسیت و آسیب پذیری charming دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She describes him as urbane and charming.
[ترجمه علیرضا شیرازی ] او آن پسر را یک پسر مودب و دلربا توصیف می کند
|
[ترجمه گوگل]او او را شهری و جذاب توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]او را بسیار محترم و ملیح توصیف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A smile is the most charming part of a person forever.
[ترجمه علیرضا شیرازی ] یک لبخند جذاب ترین بخش یک فردبرای همیشه است
|
[ترجمه گوگل]لبخند جذاب ترین قسمت یک انسان برای همیشه است
[ترجمه ترگمان]لبخند زیباترین بخش برای همیشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think he's the most charming, most considerate man I've ever known.
[ترجمه سارا] من فکر میکنم اون جذاب ترین و با ملاحضه ترین مردی است که تا به حال دیده ام.
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم او جذاب ترین و با ملاحظه ترین مردی است که تا به حال می شناسم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم او جذاب ترین مردی است که تا به حال دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Beneath his confident and charming exterior, lurked a mass of insecurities.
[ترجمه گوگل]در زیر ظاهر مطمئن و جذاب او، انبوهی از ناامنی ها پنهان شده بود
[ترجمه ترگمان]در زیر ظاهر آرام و ظاهری او توده ای از نگرانی ها نهفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her charming face was framed with raven hair.
[ترجمه گوگل]چهره جذاب او با موهای ریون قاب شده بود
[ترجمه ترگمان]صورت زیبایش با موهای مشکی چسبانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The village is charming and the surrounding scenery superb.
[ترجمه گوگل]روستا جذاب و مناظر اطراف آن فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]این دهکده زیبا و زیبا و زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is polished, charming, articulate and an excellent negotiator.
[ترجمه گوگل]او صیقلی، جذاب، خوش بیان و مذاکره کننده ای عالی است
[ترجمه ترگمان]او مهذب، جذاب، فصیح و مذاکره کننده خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I found the people to be charming and very friendly.
[ترجمه گوگل]من مردم را جذاب و بسیار دوستانه دیدم
[ترجمه ترگمان]من مردمی را پیدا کردم که جذاب و صمیمی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was a charming mixture of glum and glee.
[ترجمه گوگل]او ترکیبی جذاب از غم و شادی بود
[ترجمه ترگمان]او مخلوطی از glum و کلوپ شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She is very charming, and skilled in the art of persuasion.
[ترجمه گوگل]او بسیار جذاب است و در هنر متقاعدسازی مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]او خیلی جذاب است و در هنر persuasion مهارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

دلربا (صفت)
absorbing, attractive, charming, enchanting, fetching

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

فریبا (صفت)
charming, deceptive, deceiving, seductive

انگلیسی به انگلیسی

• nice, fascinating, attractive
if someone or something is charming, they are very pleasant and attractive.

پیشنهاد کاربران

جذاب
در غالب فعل: دلبری کردن.
charming the locals
یعنی
دلبری کردن از محلیان.
( مثلا وقتی یه نفر میره سفر تو یه محلی )
از روی کنایه : دست شما درد نکنه
واقعا که
دلفریب
Very pleasant
charm ( n )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : charm
✅️ اسم ( noun ) : charm / charmer
✅️ صفت ( adjective ) : charming / charmless
✅️ قید ( adverb ) : charmingly
دوستان به نظرم شما یکجوری ترجمه کردین مه انگار باره منفی داره ولی "اینطور نیست"
معنی فریبنده و افسونگر نمیده و معنی "جذاب میده"و کاملا مثبت هست
دلپذیر و خوشایند
⁦⬅️⁩وقتی به کنایه و از روی نارضایتی میگیم "چه خوب"!
[disapproving often humorous]
used to show that you do not approve of what someone has said or done:
"Shut up, will you, I'm trying to watch TV!" "Oh, ⁦charming⁦👁️‍🗨️⁩!"
Rezagolzar is a charming person
گوگولی، ملوس.
زیبا، قشنگ
شخصیت و رفتار گیرا که موجب فریبندگی و جذب میشود.

تو دل برو، نازنین
جذاب در رفتار ( منظور رفتار مودبانه و خونگرم که باعث جذب دیگران میشه. )
تو دل برو دلنشین
he is charming
مهره مار دارد. . .
کسی که ظاهر زیبا دارد و ظاهرش دلربا و فریبنده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس