chafing


معنی: سایش، عرق گزی

جمله های نمونه

1. the passengers stood chafing at the long delay
مسافران ایستاده بودند و تاخیر زیاد آنها را کلافه کرده بود.

2. the staff was chafing under the restrictions imposed on them
محدودیت هایی که به کارمندان تحمیل شده بود آنها را بر آشفته کرده بود.

3. baby powder helps to avoid chafing
پودر بچه جلوی پوست رفتگی را می گیرد.

4. it was cold and he kept chafing his hands
هوا سرد بود و او مرتب دست هایش را به هم می مالید.

5. My shorts were chafing my thighs.
[ترجمه Rosalie] شلوارکم به ران هایم فشار وارد میکرد.
|
[ترجمه گوگل]شورتم داشت رانم را می‌چرخاند
[ترجمه ترگمان]شلوارک من پر از خارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The passengers are chafing at the delay of the train.
[ترجمه بشرا] تاخیر فطار مسافران را کلافه می کند
|
[ترجمه زینب سرآمد] مسافرا بخاطر تاخیر قطار دارن کلافه می شن.
|
[ترجمه گوگل]مسافران از تأخیر قطار در حال غر زدن هستند
[ترجمه ترگمان]مسافران به تاخیر قطار فشار وارد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have been chafing under petty regulations for too long.
[ترجمه گوگل]ما برای مدت طولانی تحت قوانین جزئی دست و پا می زنیم
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی است که زیر این قوانین جزیی کار کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The passengers sat chafing at the long delay.
[ترجمه گوگل]مسافران در تأخیر طولانی با هول نشستند
[ترجمه ترگمان]مسافران از تاخیر طولانی ناراحت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Powder the baby's bottom to stop it chafing.
[ترجمه گوگل]ته کودک را پودر کنید تا چروک نشود
[ترجمه ترگمان]کف بچه را پودر کرد تا از خارش آن جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mitchell looked away chafing against this infiltration, of being led by Kingsley to recognize himself, the meaninglessness of his position.
[ترجمه گوگل]میچل در برابر این نفوذ، از اینکه کینگزلی او را هدایت می کرد تا خود را، بی معنی بودن موقعیتش را تشخیص دهد، به دور نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]می چل به شدت به این نفوذ نگاه کرد که کینگزلی باید خودش را به طرف کینگزلی راهنمایی کند تا خودش را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Which does the characteristic chafing dish brand have?
[ترجمه گوگل]مارک ظروف شفینگ مشخصه کدام است؟
[ترجمه ترگمان]این برند غذای مشخصه چه چیزی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Special chafing dish . Delicious in taste . Welcome to try.
[ترجمه گوگل]ظرف مخصوص چفیه از نظر طعم خوشمزه به امتحان خوش آمدید
[ترجمه ترگمان]غذای ویژه خوش مزه ست خوش اومدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our restaurant's chafing dishes in winter fill the air with warmth.
[ترجمه گوگل]غذاهای چفیه رستوران ما در زمستان هوا را پر از گرما می کند
[ترجمه ترگمان]غذای رستوران ما در زمستان با گرما هوا را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Besides large waves, the harsh chafing of salt water and jellyfish, the passage between Florida and Cuba is full of sharks. But Nyad plans to swim without protection from a shark cage.
[ترجمه گوگل]علاوه بر امواج بزرگ، ریزش شدید آب نمک و چتر دریایی، گذرگاه بین فلوریدا و کوبا پر از کوسه است اما نیاد قصد دارد بدون محافظت از قفس کوسه شنا کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر امواج بزرگ، موج شدید آب شور و ستاره دریایی، گذر بین فلوریدا و کوبا پر از کوسه است اما Nyad قصد دارد بدون محافظت از قفس کوسه، شنا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سایش (اسم)
erosion, abrasion, friction, attrition, scrubbing, chafing, trituration

عرق گزی (اسم)
chafing

انگلیسی به انگلیسی

• skin irritation caused by rubbing; act of rubbing by friction

پیشنهاد کاربران

بپرس