ceremonious

/ˌserɪˈmoʊnɪəs//ˌserɪˈməʊnɪəs/

معنی: رسمی، پای بند تشریفات وتعارف
معانی دیگر: وابسته به برگزاری مراسم یا تشریفات، آئینی، برگزاشتی، تشریفاتی، مرسوم، سنتی، رویداد تشریفاتی یا آیینی، مراسم، آیین، پرآیین، پرتشریفات، بسیار مودب، بسیار رسمی و مبادی آداب، پای بند تشریفات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ceremoniously (adv.), ceremoniousness (n.)
(1) تعریف: given to formality or ceremony; formally polite.
مترادف: punctilious
متضاد: unceremonious
مشابه: ceremonial, correct, courteous, courtly, dignified, formal, polite, scrupulous

- Our governor is a ceremonious person.
[ترجمه گوگل] استاندار ما آدم تشریفاتی است
[ترجمه ترگمان] فرماندار ما یه شخص ceremonious
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by or involving ceremony.
مترادف: ceremonial
مشابه: formal, imposing, majestic, sacramental, solemn, stately

- a ceremonious funeral procession
[ترجمه گوگل] مراسم تشییع جنازه
[ترجمه ترگمان] یک مراسم تشییع رسمی برای مراسم تدفین برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ceremonious courtiers
درباریان پای بند تشریفات

2. on ceremonious occasions the church is lavishly decorated
در مراسم سنتی کلیسا را کاملا آذین بندی می کنند.

3. Putting on a hat can be a ceremonious act, an elegant gesture in the ritual of dressing.
[ترجمه گوگل]گذاشتن کلاه می تواند یک عمل تشریفاتی باشد، یک حرکت ظریف در مراسم لباس پوشیدن
[ترجمه ترگمان]گذاشتن یک کلاه می تواند یک نمایش تشریفاتی باشد، یک حرکت رسمی در مراسم لباس پوشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He unveiled the picture with a ceremonious gesture.
[ترجمه گوگل]او با حرکتی تشریفاتی از این تصویر رونمایی کرد
[ترجمه ترگمان]با حرکتی تشریفاتی از تابلو بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She unveiled the picture with a ceremonious gesture.
[ترجمه گوگل]او با یک حرکت تشریفاتی از این عکس رونمایی کرد
[ترجمه ترگمان]با حرکتی تشریفاتی از تابلو بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not the most ceremonious release for a fresh faced coin still cutting its teeth.
[ترجمه گوگل]تشریفاتی ترین انتشار برای یک سکه با روکش تازه نیست که هنوز دندان هایش را بریده است
[ترجمه ترگمان]حتی یک سکه بدون تشریفات برای یک سکه تازه، که هنوز دندان هایش را به هم می سایید، آزاد نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such a ceremonious opening, but it had nothing practical in it.
[ترجمه گوگل]چنین افتتاحیه تشریفاتی، اما هیچ چیز کاربردی در آن نبود
[ترجمه ترگمان]این دیدار تشریفاتی بود، اما در آن عملی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Last, we'll celebrate ceremonious sum - up meeting .
[ترجمه گوگل]در آخر، ما جلسه جمع بندی تشریفاتی را جشن خواهیم گرفت
[ترجمه ترگمان]آخرین جلسه رسمی ceremonious رو جشن می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They try to make these activities ceremonious and lively.
[ترجمه گوگل]آنها سعی می کنند این فعالیت ها را تشریفاتی و با نشاط کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کنند این فعالیت ها را رسمی و پر جنب و جوش انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Photo Gallery: Ceremonious Seoul Lamaist monks joyfully dance at the opening ceremony parade of the annual Lotus Lantern Festival.
[ترجمه گوگل]گالری عکس: راهبان تشریفاتی سئول لامائیست با شادی در مراسم افتتاحیه جشنواره سالانه فانوس لوتوس می رقصند
[ترجمه ترگمان]گالری عکس: ceremonious سیول Lamaist با شادمانی در مراسم افتتاحیه جشنواره سالانه لوتوس Lotus می رقصند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During festival, in every country, Christendom all holds ceremonious souvenir ceremony.
[ترجمه گوگل]در طول جشنواره، در هر کشوری، مسیحیت همه مراسم سوغات تشریفاتی برگزار می کنند
[ترجمه ترگمان]در طول این جشنواره، در هر کشوری، مسیحیت همه مراسم یادبود را برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mealtimes are ceremonious affairs which must be attended by every member of the family.
[ترجمه گوگل]زمان صرف غذا یک مراسم تشریفاتی است که باید همه اعضای خانواده در آن شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]mealtimes امور تشریفاتی هستند که هر عضو خانواده باید در آن شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Miao New Year is the most important and ceremonious festival in the Miao community.
[ترجمه گوگل]سال نو میائو مهمترین و تشریفاتی ترین جشنواره در جامعه میائو است
[ترجمه ترگمان]سال نو مهم ترین و important جشنواره جامعه Miao است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Music A showy or ceremonious passage, such as a fanfare.
[ترجمه گوگل]موسیقی گذری نمایشی یا تشریفاتی، مانند هیاهو
[ترجمه ترگمان]از این معبر پر زرق و برق و پر زرق و برق، از قبیل a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسمی (صفت)
solemn, formal, ceremonious, official, starched, starchy

پای بند تشریفات وتعارف (صفت)
ceremonious

انگلیسی به انگلیسی

• full of ceremony; formal; polite
ceremonious behaviour is excessively polite and formal.

پیشنهاد کاربران

تعارف کردن
مثال:
Don't be ceremonious
تعارفی نباش یا همون تعارف نکن
Stay out of ceremony
تعارف نکن

بپرس