صفت ( adjective )
• (1) تعریف: capable of burning away, corroding, or destroying tissue by chemical action.
• مترادف: corrosive, mordant
• مشابه: abrasive, acid, acidic, destructive
• مترادف: corrosive, mordant
• مشابه: abrasive, acid, acidic, destructive
• (2) تعریف: bitingly critical.
• مترادف: biting, excoriating, mordant, pungent, sharp
• متضاد: flattering, pleasing
• مشابه: abrasive, acid, acrid, astringent, corrosive, cutting, incisive, venomous, vitriolic
• مترادف: biting, excoriating, mordant, pungent, sharp
• متضاد: flattering, pleasing
• مشابه: abrasive, acid, acrid, astringent, corrosive, cutting, incisive, venomous, vitriolic
- Her mother-in-law's caustic comments about her housekeeping always incensed her.
[ترجمه گوگل] اظهارنظرهای تند مادرشوهرش در مورد خانه داری اش همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان] سخنان طعنه آمیز مادرش درباره خانه داری او همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سخنان طعنه آمیز مادرش درباره خانه داری او همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: caustically (adv.), causticity (n.)
مشتقات: caustically (adv.), causticity (n.)
• : تعریف: a caustic substance.