castaway

/ˈkæstəˌwe//ˈkɑːstəweɪ/

معنی: مردود، رانده
معانی دیگر: کشتی شکسته، وامانده، در مانده، بی پناه، مطرود، (چیز) دورانداخته شده، دورانداخته، رانده، مردود، کشتی شکسته، مطرود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who has been shipwrecked.
صفت ( adjective )
• : تعریف: set adrift or ashore as a result of a shipwreck; shipwrecked.
مترادف: marooned, shipwrecked
مشابه: abandoned, adrift, aground, drifting

جمله های نمونه

1. Carwyn seemed like a castaway on a desert island.
[ترجمه گوگل]کاروین در جزیره ای بیابانی مانند یک مرده غوطه ور به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مثل یه آدم مطرود تو یه جزیره صحرایی به نظر میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She has been rescued by a young castaway named Vicki.
[ترجمه گوگل]او توسط یک مرد جوان به نام ویکی نجات یافته است
[ترجمه ترگمان]او توسط یک مطرود جوان به نام ویکی نجات داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Essentially, Hannah was a castaway of life.
[ترجمه گوگل]اساسا، هانا یک مرده از زندگی بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، هانا از زندگی نجات یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Castaway - now i'm on my own.
[ترجمه Moonlight] ( من ) مطرودم. حالا فقط خودمو دارم.
|
[ترجمه گوگل]دور افتاده - حالا من در خودم هستم
[ترجمه ترگمان]Castaway - حالا نوبت منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lily had the doomed sense of the castaway who has signalled in vain to fleeing sails.
[ترجمه گوگل]لیلی حس محکوم به شکست را داشت که بیهوده به بادبان های فراری اشاره کرده است
[ترجمه ترگمان]لی لی حس فنا castaway را داشت که به عبث اشاره کرده بود که بادبان ها را رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Castaway - going at it alone.
[ترجمه گوگل]دور افتاده - به تنهایی به آن می پردازم
[ترجمه ترگمان] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It'll be to offer her a castaway.
[ترجمه گوگل]این به او پیشنهاد یک غروب است
[ترجمه ترگمان]به او یک آدم مطرود و مطرود پیشنهاد خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Crusoe spent his time as a castaway building and inventing.
[ترجمه گوگل]کروزوئه وقت خود را به عنوان یک ساختمان غرق شده و اختراع گذراند
[ترجمه ترگمان]و از غربت و غربت، به عنوان یک ساختمان مطرود و اختراع، وقت خود را صرف این کار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This old man was a castaway Englishman, Henry Atkins by name.
[ترجمه گوگل]این پیرمرد یک انگلیسی مرده بود به نام هنری اتکینز
[ترجمه ترگمان]این مرد سالخورده، یک انگلیسی دورافتاده بود، هنری تیلنی به نام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the castaway parts of organic societies, we form sentients.
[ترجمه گوگل]از بخش‌های دور افتاده جوامع ارگانیک، ما افراد حساسی را تشکیل می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]از بخش های مطرود انجمن های ارگانیک، sentients را شکل می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Screen Antics Windows screen savers don't generally stop people from working, at least they didn't before Johnny Castaway came along!
[ترجمه گوگل]Screen Antics محافظ‌های صفحه نمایش ویندوز عموماً افراد را از کار کردن باز نمی‌دارند، حداقل قبل از آمدن جانی کستاوی این کار را نمی‌کردند!
[ترجمه ترگمان]محافظ های صفحه نمایش ویندوز به طور کلی مردم را از کار باز ندارند، حداقل تا قبل از آمدن جانی castaway
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Day and night are compressed into an eight hour day, so you see everything our castaway hero can get up to.
[ترجمه گوگل]روز و شب در یک روز هشت ساعته فشرده شده است، بنابراین شما هر چیزی را می‌بینید که قهرمان غوطه‌ور ما می‌تواند به آن برسد
[ترجمه ترگمان]روز و شب در عرض هشت ساعت به هم فشرده می شوند، بنابراین شما هر چیزی را که قهرمان castaway ما می تواند به آن نزدیک شود می بینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ramsay has likened the situation in many towns to that of a castaway on a tropical island.
[ترجمه گوگل]رامسی وضعیت بسیاری از شهرها را به وضعیت یک غار در یک جزیره گرمسیری تشبیه کرده است
[ترجمه ترگمان]آقای رمزی این وضعیت را به بسیاری از شهرها تشبیه کرده است که از یک جزیره استوایی رانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Oho! I declare he is that strange acquisition my late neighbour made, in his journey to Liverpool - a little Lascar, or an American or Spanish castaway.
[ترجمه گوگل]اوهو من اعلام می‌کنم که او همان خرید عجیبی است که همسایه فقید من در سفرش به لیورپول انجام داد - یک لاسکار کوچک یا یک غروب آمریکایی یا اسپانیایی
[ترجمه ترگمان]اوهو! من اعلام می کنم که او آن قدر عجیب است که همسایه دیر من، در سفر خود به لیورپول، یک Lascar یا یک مطرود آمریکایی و اسپانیایی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He cast away his baggage and fled to Shanghai.
[ترجمه گوگل]او بار خود را دور انداخت و به شانگهای گریخت
[ترجمه ترگمان]He را کنار زد و به شانگهای گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Be sure not to cast away your time.
[ترجمه گوگل]مطمئن باشید که وقت خود را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که وقتتون رو تلف نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He will cast away this money just as he has done in the past.
[ترجمه گوگل]او این پول را همانطور که در گذشته انجام داده است دور خواهد انداخت
[ترجمه ترگمان]او این پول را همان طور که در گذشته انجام داده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. What would you do if you were cast away on a desert island?
[ترجمه گوگل]اگر در جزیره ای بیابانی رانده شوید چه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]اگه توی یه جزیره صحرایی ول می کردی چی کار می کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They were cast away on a desert island without food or water.
[ترجمه گوگل]آنها را در جزیره ای بیابانی بدون آب و غذا انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون غذا یا آب از یک جزیره صحرایی دور شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We were cast away by the storm on an island without food or water.
[ترجمه گوگل]ما را طوفان در جزیره ای بدون آب و غذا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]ما با طوفان در یک جزیره بدون غذا و آب دور شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The ship was cast away on the coast of Europe.
[ترجمه گوگل]کشتی در سواحل اروپا پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]کشتی در ساحل اروپا قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. If you were cast away on a desert island, what would you miss most?
[ترجمه گوگل]اگر در یک جزیره بیابانی رانده شوید، چه چیزی را بیشتر از همه از دست خواهید داد؟
[ترجمه ترگمان]اگه تو یه جزیره صحرایی ول می کردی چی رو از دست می دادی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Let Marion be reminded of what she had cast away.
[ترجمه گوگل]بگذارید ماریون چیزهایی را که دور انداخته بود به یاد بیاورد
[ترجمه ترگمان]بذار \"ماریان\" به یاد چیزی که انداخته بود، به یاد بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Leaders are either recast or cast away.
[ترجمه گوگل]رهبران یا تغییر شکل داده می شوند یا کنار گذاشته می شوند
[ترجمه ترگمان]رهبران یا دوباره ظاهر می شوند یا ریخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He felt over thrilled and cast away his flowers in hands, dashing towards the big flower. But he was somewhat delayed by his heavy steps due to the all-way weariness.
[ترجمه گوگل]او بسیار هیجان زده شد و گل هایش را در دستانش دور انداخت و به سمت گل بزرگ دوید اما به دلیل خستگی تمام راه با قدم های سنگینش تا حدودی به تاخیر افتاد
[ترجمه ترگمان]به هیجان آمد و گل هایی را که در دست داشت، به سوی گل بزرگ پرتاب کرد اما از پله های سنگین خود تا حدی به تاخیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The ship was cast away during the severe storm.
[ترجمه گوگل]کشتی در طوفان شدید دور انداخته شد
[ترجمه ترگمان]کشتی در طوفان شدید به دور انداخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Rom. 11:2 God has not cast away His people whom He foreknew.
[ترجمه گوگل]رام 11:2 خدا قوم خود را که از قبل می‌شناخت دور نکرده است
[ترجمه ترگمان]Rom ۱۱: ۲ خداوند مردمش را طرد نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. God hath not cast away his people which he foreknew.
[ترجمه گوگل]خدا قوم خود را که از قبل می دانست دور نکرده است
[ترجمه ترگمان]خداوند people را که به او تعلق دارد دور نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. However, as imaginary space and aesthetic function are cast away in those movies, there results in the intrinsic contradiction in the audience and monil. . .
[ترجمه گوگل]با این حال، از آنجایی که فضای خیالی و کارکرد زیبایی‌شناختی در آن فیلم‌ها کنار گذاشته می‌شود، منجر به تضاد درونی در مخاطب و مونیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان یک فضای خیالی و کارکرد زیبایی شناختی، در آن فیلم ها، تناقض درونی بین حضار و monil وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردود (صفت)
anathematized, reprobate, castaway, offcast

رانده (صفت)
outcast, castaway

انگلیسی به انگلیسی

• garbage, something which is thrown away; survivor of shipwreck (who is cast ashore)
a castaway is a person who has survived a shipwreck and has managed to reach an isolated island or shore.
throw away, toss away; be sunk (of a ship)

پیشنهاد کاربران

فراموش شده
This term refers to someone who is isolated or separated from others, often by choice or circumstance. It can also be used to describe someone who feels like they don’t belong.
کسی که اغلب به انتخاب یا به دلیل شرایط، از دیگران منزوی یا جدا شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می توان از آن برای توصیف شخصی استفاده کرد که احساس می کند به جایی یا کسی تعلق ندارد.
طرد شده، تافته جدا بافته، جدا شده
مثال؛
After the breakup, I felt like a castaway on a deserted island.
In a discussion about social dynamics, someone might comment, “Being the new kid in school can make you feel like a castaway. ”
A person who prefers solitude might say, “I enjoy being a castaway from the chaos of society. ”

1. طرد شده ( از جامعه یا خانه )
2. کشتی شکسته ( کسی که از غرق شدن کشتی جان سالم به در می برد )
بدبخت بیچاره
🚨 Castaway با Cast Away تفاوت داره. اولی اسمه دومی فعل
* ◀️ نمادی برای ذکر مثال هست و 🔴 تعریف هست
🍇 CASTAWAY 🍇
🔴 a person who has escaped from a ship that has sunk, and managed to get to an island or country where there are few or no other people
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ The population increased when shipwrecked sailors and castaways arrived; some of them stayed behind and added to the permanent population
◀️ They regarded the foreign ships that came their way as stray ships and were happy to give them food and provision as they had traditionally cared for castaways
◀️ A prison is not the place for the castaway as it is sometimes described
◀️ After ten minutes, the castaways would move to smaller footholds
◀️ At the end of the maze, the castaways would bounce along a cargo net to retrieve five puzzle piece bags
◀️ The castaways will have their loved one tied to their wrist
◀️ Once all the bags are retrieved, the castaways and their loved one must work together to assemble the puzzle
◀️ The first castaway to fill their basket with enough rice to cause their teeter - totter to tip and raise a flag would win
◀️ Thrown too young into a seedy, grown - up world, these runaways and castaways survive, but just barely
◀️ The first castaway to finish the labyrinth would win
◀️ One at a time, the castaways would turn over two tiles from a field of twenty
◀️ The castaway who stays on the log the longest would advance to the next round
◀️ When the castaways reached the third set of foot pegs, they would try to remain on them as long as they could
◀️ Opposing tribe members would be judged in pairs; the castaway with the cleaner plate gets one point for their tribe
◀️ Only the first six castaways to accomplish this would advance
🍇 CAST AWAY 🍇
🔴be stranded after a shipwreck
◀️ "he returned home three years after being cast away on the island"
*Stranded یعنی سرگردان و رها شده
*مترادف Shipwrecked هست یعنی بازمانده از غرق شدن کشتی. غرق زده
🍇 BE CAST AWAY 🍇
🔴 to be left somewhere such as on an island that is far from any towns or people, after escaping from a ship that has sunk
◀️ If you were cast away on a desert island, what would you miss most?

دور افتاده
1 - مردود کردن، رد کردن، قبول نکردن، بکناری گذاشتن
2 - از دست دادن چیزی با ارزش نظیر فرصت یا کسب مهارت
3 - ولخرجی و هدر دادن پول
4 - خلاص شدن از چیزی که نمی خواهیم یا به آن نیاز نداشته باشیم
دور کردن
دور مانده ، دور افتاده ، جدا مانده ، جدا افتاده

بپرس