carefree

/ˈkerˌfri//ˈkeəfriː/

معنی: بی خیال، سبکبار، لا ابالی
معانی دیگر: آسوده خاطر، خوش، بی فکر و خیال، بی غم، سر و مر و گنده، فارغ البال، بی خیال بودن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having no concerns or responsibility; without worry; lighthearted.
مترادف: free and easy, insouciant, lighthearted, untroubled, unworried
متضاد: anxious, careworn
مشابه: blithe, breezy, cheerful, easy, easygoing, gay, genial, glad, happy, happy-go-lucky, jaunty, jocund, jovial, laid-back, light, merry, optimistic, relaxed, secure, upbeat, vagabond

- as happy and carefree as a child
[ترجمه ریحانه] بی خیال از هر خیال
|
[ترجمه حمید عباسی] شاد و سرخوش همچو طفل
|
[ترجمه برهان] مثل یک بچه بی خیال و بی غم
|
[ترجمه گوگل] مثل یک کودک شاد و بی خیال
[ترجمه ترگمان] مانند کودکی بی خیال و بی خیال،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a quiet carefree life
زندگی آرام و بی دغدغه

2. to be carefree
بی خیال بودن

3. i was seventeen and carefree
هفده ساله بودم و فارغ از غم و نگرانی.

4. the children were gay and carefree
بچه ها شاد و خرم بودند.

5. Without you, I still will smile carefree, please don't think that you have more memorable.
[ترجمه گوگل]بدون تو هنوز هم بی خیال لبخند می زنم، لطفا فکر نکن که خاطره انگیزتری داری
[ترجمه ترگمان]بدون تو، من همچنان بی خیال لبخند می زنم، لطفا فکر نکن که به یاد ماندنی تری داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Without you, I still will smile carefree, please don't think that you.
[ترجمه گوگل]بدون تو من همچنان بی خیال لبخند خواهم زد، لطفا فکر نکن که تو
[ترجمه ترگمان]بدون تو، من همچنان بی خیال لبخند می زنم، لطفا فکر نکن که تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This carefree interlude reacted upon the young people like wine.
[ترجمه گوگل]این فاصله بی دغدغه مانند شراب بر جوانان واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]این interlude بی خیال بر جوانان چون شراب واکنش نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thumbing a lift had once a carefree, easy-going image.
[ترجمه گوگل]حرکت انگشتی به آسانسور زمانی تصویری بی خیال و راحت داشت
[ترجمه ترگمان]بلند کردن یک تصویر بلند بار یک تصویر بی خیال و راحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thought back to the carefree days of his childhood.
[ترجمه گوگل]او به روزهای بی دغدغه کودکی اش فکر کرد
[ترجمه ترگمان]به روزه ای بی خیالی دوران کودکی خود می اندیشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had made their childhood so joyous and carefree.
[ترجمه گوگل]او دوران کودکی آنها را بسیار شاد و بی دغدغه ساخته بود
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی را چنان شاد و بی خیال کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I remember my carefree student days.
[ترجمه vailet] من روزهای بی دغدغه دانش اموزیِ خودم رو یادمه
|
[ترجمه گوگل]یاد دوران دانشجویی بی دغدغه ام افتادم
[ترجمه ترگمان]من روزه ای carefree رو یادم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She daydreamed about a carefree vacation.
[ترجمه گوگل]او در مورد تعطیلات بی دغدغه خیال می کرد
[ترجمه ترگمان]او درباره یک تعطیلات آزاد صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gone were the carefree, witty passages written in the first person, the conversational style, the caustic bitter comments.
[ترجمه گوگل]قسمت های بی خیال و شوخ نوشته اول شخص، سبک مکالمه، کامنت های تلخ تند از بین رفت
[ترجمه ترگمان]عبارات بذله گو و بذله گو نوشته شده در شخص اول، سبک محاوره ای، اظهارنظرهای تلخ تلخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Julio Cesar Chavez has a carefree, almost childlike demeanor.
[ترجمه گوگل]خولیو سزار چاوز رفتاری بی دغدغه و تقریباً کودکانه دارد
[ترجمه ترگمان](خولیو سزار)یک رفتار بی خیال و تقریبا کودکانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The contrast between Dysart's carefree existence and his own would have been too much to bear.
[ترجمه گوگل]تضاد بین وجود بی خیال دیزارت و وجود او بیش از حد قابل تحمل بود
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین وجود بی خیال Dysart و اراده او بیش از آن بود که تحملش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Carefree holidays amid breathtaking scenery in the Pembrokeshire Coast National Park.
[ترجمه گوگل]تعطیلات بی دغدغه در میان مناظر خیره کننده در پارک ملی ساحلی پمبروکشر
[ترجمه ترگمان]تعطیلات کریسمس در میان مناظر نفس گیر در پارک ملی ساحل عاج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی خیال (صفت)
carefree

سبکبار (صفت)
carefree, unencumbered, lightly loaded, disburdened, disencumbered, light-hearted

لا ابالی (صفت)
careless, slovenly, slipshod, carefree, light-hearted, improvident, nonchalant, remiss, indifferent, harum-scarum, pococurante

انگلیسی به انگلیسی

• without worry; cheerful, lighthearted
if someone is carefree, they have no problems or responsibilities which worry them.
not worried, free of concerns

پیشنهاد کاربران

با خیال راحت
مثال: We entered this war in a rather carefree = ما تقریباً با خیال راحت وارد این جنگ شدیم
مثال؛
She has a carefree attitude, never stressing about deadlines or expectations.
In a conversation about future plans, someone might say, “I envy your carefree lifestyle, always going with the flow. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A parent might worry about their carefree teenager, saying, “I wish she would be more responsible and less carefree. ”

دوستان carefree به معنی = بی دغدغه - آسوده خاطر
مثال = After finishing our exams we all felt happy and carefree
معنی = بعد از تمام کردن امتحانمان همه احساس شادی و راحتی ( آسوده خاطری ) داشتیم
Adjective :
بی خیال
بی دغدغه
بی مشکل
به عنوان نمونه :
I remember my carefree student days
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/carefree• https://www.ldoceonline.com/dictionary/carefree
فارغ البال
آسودگی/فراغ بال/آسایش
After finishing exam we all felt carefree
علی بی غم بودن
سرخوش - بی خیال
happy because you have no problems
. and worries

بی خیال ، بی توجه ، بی محل
بیخیال - افراد شاد و بی غم - بدون کوچکترین نگرانی
بی خیال، بی غم، آسوده خیال، آسوده خاطر
• feeling happy, relaxed and breezy,
• Feeling nice, without stress, worries or heavy obligations
از دنیا بی خبری ( نمیدونم چی میگذره از فرط آسایش ) ،
خوش مستی،
بی خیال و آسوده - از درد و غم بی خبر
having no problems or not being worried about anything
I remember my carefree student days
بی خیال
بدون دغدغه
بی توجه
بی نظم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس