capitalize

/ˈkæpətəˌlaɪz//ˈkæpɪtəlaɪz/

ضریب دارایی به سرمایه، (اقتصاد) تبدیل به سرمایه کردن، به عنوان سرمایه یا مایه به کاربردن، ارزش یا میزان فعلی درآمد یا قسط یا مزد و حقوق (و غیره) را محاسبه کردن، (نگارش و چاپ) با حروف بزرگ نوشتن یا چاپ کردن، (با on) بهره گیری کردن، استفاده کردن، مبلغ کل سهام شرکت یا بنگاه (و غیره) را تعیین کردن، به حساب دارایی بردن، تبدیل کردن (بدهی های قابل تغییر یا کوتاه مدت) به سهام، سرمایه گذاری کردن، سرمایه تهیه کردن، مایه یا تنخواه یا دستمایه دادن، (حسابداری) به حساب بستانکار بردن، جزو دارایی حساب کردن، تبدیل بسرمایه کردن، باحروف درشت نوشتن، سرمایه جمع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: capitalizes, capitalizing, capitalized
(1) تعریف: to write or print (something) using capital letters or using a capital letter as the initial letter.
مترادف: upper-case
مشابه: cap, initial, print

- We always capitalize the names of the months.
[ترجمه امیر] ما همیشه از اسامی ماه ها استفاده میکنیم
|
[ترجمه Havva] ما همیشه اسامی ماه ها رو با حرف بزرگ مینویسیم
|
[ترجمه گوگل] ما همیشه نام ماه ها را با حروف بزرگ می نویسیم
[ترجمه ترگمان] ما همیشه اسم های این ماه ها رو از دست میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to supply capital for or use capital in, as a business enterprise.
مترادف: bankroll, finance, fund, stake
مشابه: back, grubstake, pay, sponsor, subsidize, support

- Our company will be capitalizing the costs of this new venture.
[ترجمه learner] شرکت ما هزینه های این ریسک جدید را تهیه یا فراهم می کند .
|
[ترجمه گوگل] شرکت ما از هزینه های این سرمایه گذاری جدید سرمایه گذاری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] شرکت ما در هزینه های این سرمایه گذاری جدید سرمایه گذاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in accounting, to treat (expenditures) as assets.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: capitalizable (adj.), capitalizer (n.)
• : تعریف: to take advantage of something for gain or profit (usu. fol. by "on").

- We would be making a mistake if we did not capitalize on this opportunity.
[ترجمه گوگل] اگر از این فرصت استفاده نکنیم مرتکب اشتباه می شویم
[ترجمه ترگمان] اگر ما از این فرصت استفاده نکنیم، مرتکب اشتباه می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Street vendors are capitalizing on the popularity of the royal couple to sell vast numbers of souvenirs and trinkets.
[ترجمه گوگل] فروشندگان خیابانی از محبوبیت زوج سلطنتی برای فروش تعداد زیادی سوغاتی و زیورآلات سود می برند
[ترجمه ترگمان] فروشندگان خیابانی از محبوبیت این زوج سلطنتی برای فروش تعداد زیادی سوغاتی و جواهرات بهره مند می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They should be ashamed of trying to capitalize on this tragedy.
[ترجمه learner] آنها باید از تلاش برای بهره برداری از این فاجعه خجالت بکشند
|
[ترجمه گوگل] آنها باید از تلاش برای سرمایه گذاری در این فاجعه خجالت بکشند
[ترجمه ترگمان] آن ها باید از تلاش برای نجات دادن این تراژدی خجالت بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the government tried to capitalize on the people's anxiety
دولت سعی می کرد از واهمه ی مردم بهره برداری کند.

2. heavy debts forced javad to capitalize his assets
بدهی زیاد جواد را مجبور کرد که دارایی خود را تبدیل به پول کند.

3. The rebels seem to be trying to capitalize on the public's discontent with the government.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شورشیان سعی دارند از نارضایتی مردم از دولت سرمایه گذاری کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شورشیان در تلاش برای سرمایه گذاری بر نارضایتی عمومی از دولت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We tried to capitalize the customers'curiosity to increase our gross sales.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم از کنجکاوی مشتریان برای افزایش فروش ناخالص خود استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم از کنجکاوی مشتریان برای افزایش فروش ناخالص مان استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The opposition tried to capitalize on popular discontent over the new law.
[ترجمه learner] گروه مخالف سعی کرد از نارضایتی مردم نسبت به قانون جدید
|
[ترجمه learner] استفاده کنه .
|
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون سعی کرد از نارضایتی مردم در مورد قانون جدید سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]اپوزیسیون تلاش کردند بر نارضایتی عمومی نسبت به قانون جدید سرمایه گذاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We should capitalize on every chance we get to improve our English.
[ترجمه گوگل]ما باید از هر فرصتی برای بهبود زبان انگلیسی خود استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از هر فرصتی استفاده کنیم تا انگلیسی مان را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our intention is to capitalize the company by any means we can.
[ترجمه گوگل]قصد ما این است که شرکت را با هر وسیله ای که می توانیم سرمایه گذاری کنیم
[ترجمه ترگمان]قصد ما این است که شرکت را به هر وسیله ای که بتوانیم، سرمایه گذاری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One columnist suggested that the government capitalize on the vendors' street stalls by turning them into tourist attractions.
[ترجمه گوگل]یک ستون نویس پیشنهاد کرد که دولت از غرفه های خیابانی دستفروشان با تبدیل آنها به جاذبه های گردشگری سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]یک ستون نویس اظهار داشت که دولت با تبدیل آن ها به جاذبه های توریستی در غرفه های خیابانی فروشندگان سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Expect the best. Prepare for the worst. Capitalize on what comes. Zig Ziglar
[ترجمه گوگل]انتظار بهترین ها را داشته باشید برای بدترین ها آماده شوید از آنچه می آید سرمایه گذاری کنید زیگ زیگلار
[ترجمه ترگمان]انتظار بهترین را داشته باشید برای بدترین ها آماده شوید در مورد آنچه که پیش می آید، با حروف بزرگ صحبت کنید زیگ Ziglar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eager to capitalize on the commercial potential of his designs, he launched a collection of stark, monochrome headscarves for ladies.
[ترجمه گوگل]او که مشتاق استفاده از پتانسیل تجاری طرح‌هایش بود، مجموعه‌ای از روسری‌های تک رنگ و بی‌رنگ را برای خانم‌ها راه‌اندازی کرد
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق به سرمایه گذاری بر روی پتانسیل تجاری طراحی های او، او مجموعه ای از روسری های سیاه و monochrome را برای بانوان آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be sure to capitalize the first word of every sentence.
[ترجمه گوگل]حتماً اولین کلمه هر جمله را با حروف بزرگ بنویسید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که اولین کلمه هر جمله را سرمایه گذاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both will capitalize on the beautiful assets already in place in Ventura -- the views, the ocean, the clean air.
[ترجمه learner] ترجمه گوگل منتهی بجای فعل استفاده خواهند کرد درست است .
|
[ترجمه گوگل]هر دو از دارایی های زیبایی که در حال حاضر در Ventura وجود دارد - مناظر، اقیانوس، هوای پاک، سرمایه گذاری خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو بر روی سرمایه های زیبا که در حال حاضر در ونتورا واقع شده اند سرمایه گذاری خواهند کرد - - مناظر، اقیانوس، هوای پاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Papen wanted to capitalize on the situation by breaking the mould of the Constitution and ruling by force against right and left.
[ترجمه گوگل]پاپن می خواست با شکستن قالب قانون اساسی و حکومت با زور بر علیه راست و چپ، از این وضعیت سود ببرد
[ترجمه ترگمان]Papen می خواست با شکستن قالب قانون اساسی و حکومت بر علیه راست و چپ بر روی این وضعیت سرمایه گذاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To capitalize on the cross-cultural appeal of chile peppers(sentence dictionary), the bottle is labeled in five languages.
[ترجمه گوگل]برای استفاده از جذابیت بین فرهنگی فلفل چیلی (فرهنگ جملات)، بطری به پنج زبان برچسب گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]برای سرمایه گذاری بر روی درخواست cross از فرهنگ فلفل (فرهنگ لغت)، بطری به پنج زبان برچسب زده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. China's tourist hotspots are hoping to capitalize on this homebody spirit.
[ترجمه گوگل]نقاط توریستی چین امیدوارند از این روحیه وطن استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]مناطق توریستی چین امیدوارند که بر روی این روحیه homebody سرمایه گذاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] جمع کردن سرمایه، سرمایه گذاری

انگلیسی به انگلیسی

• turn into capital; finance, provide with capital; write in capital letters (also capitalise)
if you capitalize on a situation, you use it to gain some advantage.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I’m going to capitalize on the market downturn by buying low and selling high.
A financial advisor might suggest, “You should capitalize on the current interest rates and refinance your mortgage. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Another might say, “I’m going to capitalize on the growing demand for renewable energy by investing in solar companies. ”

1. به پول تبدیل کردن. به سرمایه تبدیل کردن 2. وام دادن. پول در اختیار گذاشتن. تامین سرمایه کردن 3. ( به نفع خود ) بهره برداری کردن از. سودجویی کردن از 4. با حرف بزرگ نوشتن
مثال:
his publishers were keen to capitalize on his success
ناشرین او مشتاق بودن که روی موفقیت او سرمایه گذاری کنند.
سرمایه دار بودن
بزرگ نمایی کردن
وام دادن
بهره برداری - استفاده کردن
۱ - با حروف بزرگ نوشتن
۲ - سرمایه گذاری
۳ - بهره برداری
حرف بزرگ ( در کلمات )
بزرگ کردن حروف
۱. take the chance to gain advantage from ( استفاده از فرصت برای به دست آوردن سود )
۲. provide ( a company ) with capital ( ایجاد ثروت در یک شرکت )
به حساب دارایی بردن

تبدیل کردن سرمایه به دارایی - ایجاد دارایی سرمایه ایی
با حرف بزرگ نوشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس