canter

/ˈkæntər//ˈkæntə/

معنی: گردش، چهار نعل، گامی شبیه چهارنعل، مزور، سلانه سلانه راه رفتن، سواری کردن، سوار شدن
معانی دیگر: (اسب سواری) تاخت، چهار نعل آهسته (گام آهسته تر از چهار نعل و تندتر از یورتمه)، صدای پای اسب، کروپ کروپ، سوار اسب چهارنعل رونده شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a horse's gait between a trot and a gallop.

- The horse's speed increased to a canter.
[ترجمه گوگل] سرعت اسب به یک کانتر افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] سرعت اسب به سرعت بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: canters, cantering, cantered
• : تعریف: to go or cause to go at a canter.

- We mounted our horses again and cantered across the meadow.
[ترجمه گوگل] دوباره بر اسب‌هایمان سوار شدیم و در آن سوی علفزار حرکت کردیم
[ترجمه ترگمان] دوباره سوار اسب شدیم و از روی چمن زار تاخت و تاز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He whipped the horse into a canter.
[ترجمه گوگل]او اسب را در کانتر شلاق زد
[ترجمه ترگمان]با شلاق اسبش را شلاق زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The horses set off at a canter.
[ترجمه گوگل]اسب ها در یک کانتر به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]اسب ها چهار نعل حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She set off across the field at a canter.
[ترجمه گوگل]او در سراسر میدان در یک کانتر حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]چهار نعل از میدان عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pony's gait slowed from a canter to a trot.
[ترجمه گوگل]راه رفتن پونی از کانتر به یورتمه آهسته شد
[ترجمه ترگمان]راه رفتن اسب از چهار نعل به سرعت یورتمه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She rode off at a canter.
[ترجمه گوگل]او در یک کانتر سوار شد
[ترجمه ترگمان]چهار نعل از اسب پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Carnac set off at a canter.
[ترجمه گوگل]کارناک در یک کانتر به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]چهار نعل چهار نعل حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You will be asked to walk, trot and canter around the ring with the other horses.
[ترجمه گوگل]از شما خواسته می شود با اسب های دیگر راه بروید، یورتمه سواری کنید و در اطراف رینگ حرکت کنید
[ترجمه ترگمان]شما از او تقاضا خواهید کرد که با اسب های دیگر حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Time for a canter: riders from North Wheddon Farm enjoy a Somerset setting.
[ترجمه گوگل]زمان یک کانتر: سواران مزرعه North Wheddon از یک محیط سامرست لذت می برند
[ترجمه ترگمان]زمان برای اسب سواری: سواران از مزرعه Wheddon شمالی از یک مجموعه دیوک آو سامرست لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A canter is a cure for every evil. Benjamin Disraeli
[ترجمه گوگل]کانتر شفای هر بدی است بنیامین دیزرائیلی
[ترجمه ترگمان]یک اسب برای هر شیطانی یک علاج است \" بنجامین Disraeli \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Katharine's first canter pirouette, pretty impressive!
[ترجمه گوگل]اولین پیروت کانتر کاترین، بسیار چشمگیر!
[ترجمه ترگمان]اولین اسبی که دور می زد، روی پاشنه پا چرخید، خیلی عالی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A group of five boys canter up, led by one wearing a stetson.
[ترجمه گوگل]یک گروه پنج نفره از پسرها به سر می برند که یکی از آنها یک استتسون به تن دارد
[ترجمه ترگمان]یک گروه متشکل از پنج پسر با لباس a به راه خود ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To be able to get the feel of canter half-pass, pirouettes and flying changes was absolutely amazing!
[ترجمه گوگل]برای اینکه بتوانیم حس نیم گذر کانتر، پیروت و تغییرات پرواز را به دست بیاوریم، کاملا شگفت انگیز بود!
[ترجمه ترگمان]قادر بودن برای رسیدن به احساس چهار پیاده روی، تغییر pirouettes و پرواز کاملا شگفت انگیز بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tracks show a gentle canter, no wild chase after red deer.
[ترجمه گوگل]آهنگ‌ها نشان می‌دهند که کانتر ملایم، بدون تعقیب و گریز وحشیانه پس از گوزن قرمز
[ترجمه ترگمان]رد پاها بعد از شکار گوزن شمالی، چهار نعل اسب را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spurred the horse into a canter.
[ترجمه گوگل]او اسب را به داخل کانتر برد
[ترجمه ترگمان]اسب را با مهمیز مهمیز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

چهار نعل (اسم)
gallop, brattle, canter, scamper, gallopade, tantivy

گامی شبیه چهارنعل (اسم)
canter

مزور (اسم)
canter, hypocrite

سلانه سلانه راه رفتن (فعل)
canter, lumber

سواری کردن (فعل)
ride, canter, horse

سوار شدن (فعل)
back, mount, ride, board, straddle, canter

انگلیسی به انگلیسی

• easy gallop
ride a horse at an easy gallop
when a horse canters, it moves at a speed between a gallop and a trot. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. it broke into an easy canter.

پیشنهاد کاربران

✔️چهار نعل آهسته ( گام آهسته تر از چهار نعل و تندتر از یورتمه ) با اسب رفتن
✔️تاختن با اسب
. e. g
They take you down to the beach, and you can canter along the sand and through the waves
تَک
به تَک رفتن ( حرکت پر سرعت )
کاربر حرفه ای

بپرس