cancelled

/ˈkænsəld//ˈkænsəld/

معنی: ملغی
معانی دیگر: منفسخ قانون ـ فقه : قلم خورده

جمله های نمونه

1. he cancelled his trip
او سفر خود را لغو کرد.

2. some of those regulations have been cancelled
برخی از آن مقررات ملغی شده اند.

3. thanks to the rain, the game was cancelled
به واسطه ی باران،مسابقه تعطیل شد.

4. All flights have been cancelled because of fog.
[ترجمه اروین] همه پروازها ب دلیل مه لغو گردیده است
|
[ترجمه گوگل]همه پروازها به دلیل مه لغو شده است
[ترجمه ترگمان]همه پروازها به دلیل مه لغو شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our projected visit had to be cancelled.
[ترجمه اردلان] برنامه دیدارما باید لغو بشه
|
[ترجمه گوگل]بازدید پیش بینی شده ما باید لغو می شد
[ترجمه ترگمان]دیدار برنامه ریزی شده ما باید لغو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She cancelled her order for a pizza.
[ترجمه گوگل]او سفارش خود را برای یک پیتزا لغو کرد
[ترجمه ترگمان]سفارش پیتزا رو برای پیتزا کنسل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flight has been cancelled due to mechanical failure .
[ترجمه گوگل]پرواز به دلیل نقص مکانیکی لغو شده است
[ترجمه ترگمان]این پرواز به دلیل شکست مکانیکی لغو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She cancelled her trip to Paris.
[ترجمه گوگل]او سفر خود به پاریس را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]او سفر خود به پاریس را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wedding was cancelled at the last minute.
[ترجمه گوگل]عروسی در آخرین لحظه لغو شد
[ترجمه ترگمان]مراسم عروسی در آخرین لحظه لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The original orders were cancelled and I was given fresh instructions.
[ترجمه گوگل]سفارشات اولیه لغو شد و دستورالعمل های جدیدی به من داده شد
[ترجمه ترگمان]دستورها اصلی لغو شده و من دستور تازه داده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The match had to be cancelled because of bad weather.
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل بدی آب و هوا لغو شد
[ترجمه ترگمان]این مسابقه به دلیل شرایط بد هوا لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The heavy expenses involved in his marriage celebration cancelled out the possible pleasure he'd have.
[ترجمه گوگل]هزینه های سنگین مربوط به جشن ازدواج او، لذت احتمالی او را از بین برد
[ترجمه ترگمان]هزینه های سنگینی که در جشن ازدواج او دخالت داشت، لذت احتمالی او را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The concert was cancelled at a very late stage.
[ترجمه گوگل]کنسرت در مرحله بسیار دیرهنگام لغو شد
[ترجمه ترگمان]کنسرت در یک مرحله بسیار دیر لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He cancelled many unnecessary words in his manuscript.
[ترجمه گوگل]او بسیاری از کلمات غیر ضروری را در دست نوشته خود لغو کرد
[ترجمه ترگمان]او بسیاری از کلمات غیرضروری را در دست نوشته خود لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our holiday was cancelled when the travel operator went bankrupt.
[ترجمه گوگل]تعطیلات ما با ورشکستگی اپراتور مسافرتی لغو شد
[ترجمه ترگمان]تعطیلات ما زمانی لغو شد که اپراتور مسافرتی ورشکست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملغی (صفت)
abrogated, canceled, annulled, disannulled, cancelled

انگلیسی به انگلیسی

• repealed, called off, revoked

پیشنهاد کاربران

بپرس