call girl

/ˈkɒlˈɡɜːrl//kɔːlɡɜːl/

ایجاد کردن، به وجود آوردن، به کار انداختن، فاحشه ی تلفنی، فاحشه تلفونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a female prostitute who may be hired by telephone.

جمله های نمونه

1. Teachers called girls by their surnames in this school.
[ترجمه گوگل]معلمان در این مدرسه دختران را با نام خانوادگی صدا می کردند
[ترجمه ترگمان]معلمان، دختران را با نام خانوادگی خود در این مدرسه خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't smell mother call girl, but the smell of Yellow River water splash splashing bell.
[ترجمه گوگل]بوی دختر صدا نکن مادر، بلکه بوی ناقوس پاشیدن آب رودخانه زرد
[ترجمه ترگمان]بوی مادر را استشمام نمی کنم، اما بوی آب رودخانه زرد به صدا در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Daughter Hyemi despises the call girl . despite Jina's attempts at friendship.
[ترجمه گوگل]دختر هیمی دختر تماس را تحقیر می کند با وجود تلاش های جینا برای دوستی
[ترجمه ترگمان]دختر جوان از این دختر خوشش نمی آید علی رغم تلاش jina در دوستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So how is it that a call girl makes the grade?
[ترجمه گوگل]پس چگونه است که یک دختر تلفنی نمره می دهد؟
[ترجمه ترگمان]خب، چطور یه دختر زنگ می زنه کلاس؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sung - ha bumps into a call girl named Phoebe and has sex with her.
[ترجمه گوگل]سانگ - هه با دختری به نام فیبی برخورد می کند و با او رابطه جنسی برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]سونگ یانگ به دختری بنام فیبی اصابت کرد و با اون سکس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dad said he was propositioned by a call girl at the ritzy hotel.
[ترجمه گوگل]پدر گفت که توسط یک دختر تلفنی در هتل ritzy به او پیشنهاد ازدواج داده است
[ترجمه ترگمان]بابا گفت که از یه دختر تلفنی تو هتل بهش پیشنهاد دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once a call girl tells on a client, her career is over.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک دختر تلفنی به مشتری می گوید، کار او به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک دختر به یک مشتری می گوید، شغلش تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He became infected after having sex with a call girl.
[ترجمه گوگل]او پس از برقراری رابطه جنسی با یک دختر تلفنی آلوده شد
[ترجمه ترگمان]بعد از سکس با یه دختر دیگه آلوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now, feeling broken hearted and lonely Blue succumbs to the life of call girl.
[ترجمه گوگل]حالا، احساس دل شکسته و تنهایی، بلو تسلیم زندگی دختر کالو می شود
[ترجمه ترگمان]حالا، احساس قلب شکسته و تنها به زندگی دختر زنگ می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• prostitute, whore
a call girl is a prostitute who makes appointments by telephone.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I hired a call girl for the evening.
In a discussion about the sex industry, someone might mention, “Call girls often charge higher rates for their services. ”
A news article might report, “The police arrested several individuals involved in a call girl ring. ”
کارگر جنسی تلفنی ( که قرارهاشو با تلفن ست میکنه )
روسپی که ممکن است از طریق تلفن با او قرار ملاقات گذاشته شود

بپرس