• : تعریف: a female prostitute who may be hired by telephone.
جمله های نمونه
1. Teachers called girls by their surnames in this school.
[ترجمه گوگل]معلمان در این مدرسه دختران را با نام خانوادگی صدا می کردند [ترجمه ترگمان]معلمان، دختران را با نام خانوادگی خود در این مدرسه خواندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Don't smell mother call girl, but the smell of Yellow River water splash splashing bell.
[ترجمه گوگل]بوی دختر صدا نکن مادر، بلکه بوی ناقوس پاشیدن آب رودخانه زرد [ترجمه ترگمان]بوی مادر را استشمام نمی کنم، اما بوی آب رودخانه زرد به صدا در می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Daughter Hyemi despises the call girl . despite Jina's attempts at friendship.
[ترجمه حسین کتابدار] دختر به نام هی می به این دختر خیابانی ( call girl ) از روی نفرت نگاه می کند، با وجود تلاش های جینا برای دوستی با او.
|
[ترجمه گوگل]دختر هیمی دختر تماس را تحقیر می کند با وجود تلاش های جینا برای دوستی [ترجمه ترگمان]دختر جوان از این دختر خوشش نمی آید علی رغم تلاش jina در دوستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. So how is it that a call girl makes the grade?
[ترجمه حسین کتابدار] پس چطور ممکن است یک دختر خیابانی ( call girl ) موفق شود؟ یا پس چگونه یک دختر خیابانی به استاندارد لازم می رسد؟
|
[ترجمه گوگل]پس چگونه است که یک دختر تلفنی نمره می دهد؟ [ترجمه ترگمان]خب، چطور یه دختر زنگ می زنه کلاس؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sung - ha bumps into a call girl named Phoebe and has sex with her.
[ترجمه گوگل]سانگ - هه با دختری به نام فیبی برخورد می کند و با او رابطه جنسی برقرار می کند [ترجمه ترگمان]سونگ یانگ به دختری بنام فیبی اصابت کرد و با اون سکس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dad said he was propositioned by a call girl at the ritzy hotel.
[ترجمه گوگل]پدر گفت که توسط یک دختر تلفنی در هتل ritzy به او پیشنهاد ازدواج داده است [ترجمه ترگمان]بابا گفت که از یه دختر تلفنی تو هتل بهش پیشنهاد دادن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Once a call girl tells on a client, her career is over.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک دختر تلفنی به مشتری می گوید، کار او به پایان رسیده است [ترجمه ترگمان]زمانی که یک دختر به یک مشتری می گوید، شغلش تمام شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He became infected after having sex with a call girl.
[ترجمه گوگل]او پس از برقراری رابطه جنسی با یک دختر تلفنی آلوده شد [ترجمه ترگمان]بعد از سکس با یه دختر دیگه آلوده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Now, feeling broken hearted and lonely Blue succumbs to the life of call girl.
[ترجمه گوگل]حالا، احساس دل شکسته و تنهایی، بلو تسلیم زندگی دختر کالو می شود [ترجمه ترگمان]حالا، احساس قلب شکسته و تنها به زندگی دختر زنگ می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• prostitute, whore a call girl is a prostitute who makes appointments by telephone.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ I hired a call girl for the evening. In a discussion about the sex industry, someone might mention, “Call girls often charge higher rates for their services. ” A news article might report, “The police arrested several individuals involved in a call girl ring. ”
کارگر جنسی تلفنی ( که قرارهاشو با تلفن ست میکنه )
روسپی که ممکن است از طریق تلفن با او قرار ملاقات گذاشته شود