معنی: محاسب، حسابگر، حساب کنندهمعانی دیگر: ماشین حساب، شمارگر، آدم حسابگر، کسی که محاسبه می کند، محاسبه گر، (کتاب حاوی جدول هایی که محاسبات را تسهیل می کند) جدول محاسباتی
• (1)تعریف: a machine used in calculating or computing numbers.
- A calculator makes it so easy to multiply large numbers.
[ترجمه الناز] یک ماشین حساب باعث میشود راحت تر چند عدد را ضرب کنیم
|
[ترجمه H] ماشین حساب کمک میکند تا ضریب اعداد بزرگ راحت تر شود
|
[ترجمه زهرا] یک ماشین حساب به راحتی ضرب چند عدد بزگ را انجام می دهد
|
[ترجمه sani] یک ماشین حساب ضرب کردن اعداد بزرگ را بسیار راحت میکند/خیلی اسان میکند
|
[ترجمه Mobi] یک ماشین حساب باعث این می شود که ضرب اعداد بزرگ راحت تر شود
|
[ترجمه روژان] ماشین حساب بتعث میشود ضرب کردن اعداد بزرگ در هم اسوده تر بشود .
|
[ترجمه روشنک نیکویان] یه ماشین حساب ، ضرب اعداد بزرگ رو آسون میکنه.
|
[ترجمه گوگل] یک ماشین حساب ضرب اعداد بزرگ را بسیار آسان می کند [ترجمه ترگمان] ماشین حساب استفاده از اعداد بزرگ را آسان می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a person using such a machine.
جمله های نمونه
1. a pocket calculator
ماشین حساب جیبی،حسابگر کوچک
2. This pocket calculator needs two batteries.
[ترجمه یاسمن] این ماشین حساب جیبی به دو باتری نیاز دارد
|
[ترجمه arefeh at] این ماشین حساب جیبی نیازمند دو باتری است.
|
[ترجمه ...] این ماشین حساب کوچک به 2 باتری نیاز دارد.
|
[ترجمه گوگل]این ماشین حساب جیبی به دو باتری نیاز دارد [ترجمه ترگمان]ماشین حساب جیبی به دو باتری نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A pocket calculator only works to eight decimal places.
[ترجمه .] ماشین حساب جیبی فقط به هشت رقم اعشار کار می کند
|
[ترجمه مستر ترجمه] یک ماشین حساب جیبی فقط به هشت رقم اعشار محاسبه می کند.
|
[ترجمه گوگل]یک ماشین حساب جیبی فقط تا هشت رقم اعشار کار می کند [ترجمه ترگمان]ماشین حساب جیبی فقط به هشت رقم اعشار کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I needed to use a calculator to add up the bill.
[ترجمه سلطان نوید] من نیاز به استفاد از یک ماشین حساب برای اضافه کردن یک لایحه و. . . . . .
|
[ترجمه روشنک نیکویان] واسه حساب کردن صورتحساب به یه ماشین حساب نیاز داشتم. ( add up یعنی کل چند عدد رو حساب کردن و bill اینجا معنی صورتحساب میده نه لایحه و اسکناس )
|
[ترجمه گوگل]من باید از ماشین حساب برای جمع کردن صورتحساب استفاده کنم [ترجمه ترگمان]من احتیاج داشتم یک ماشین حساب استفاده کنم تا این لایحه را اضافه کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Cross - check your answer by using a calculator.
[ترجمه گوگل]متقاطع - پاسخ خود را با استفاده از ماشین حساب بررسی کنید [ترجمه ترگمان]پاسخ خود را با استفاده از ماشین حساب بررسی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Candidates are not allowed to use a calculator in this exam.
[ترجمه گوگل]داوطلبان مجاز به استفاده از ماشین حساب در این آزمون نیستند [ترجمه ترگمان]داوطلبان مجاز به استفاده از ماشین حساب در این آزمون نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Do you got a calculator?
[ترجمه گوگل]آیا ماشین حساب دارید؟ [ترجمه ترگمان]ماشین حساب داری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Cross-check your answers with a calculator.
[ترجمه گوگل]پاسخ های خود را با ماشین حساب بررسی کنید [ترجمه ترگمان]پاسخ خود را با ماشین حساب چک کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The calculator was damaged accidentally, and we needed to buy a new one.
[ترجمه گوگل]ماشین حساب به طور تصادفی خراب شد و ما باید یک ماشین حساب جدید بخریم [ترجمه ترگمان]ماشین حساب به طور تصادفی آسیب دید و ما نیاز به خرید یک ماشین حساب جدید داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You wouldn't, by any chance, have a calculator on you, would you?
[ترجمه گوگل]شما به هیچ وجه یک ماشین حساب روی خود ندارید، درست است؟ [ترجمه ترگمان]تو که هیچ شانسی نداری، مگه نه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It'll be quicker if I use a calculator for these sums.
[ترجمه گوگل]اگر برای این مبالغ از ماشین حساب استفاده کنم سریعتر می شود [ترجمه ترگمان]اگر از ماشین حساب استفاده کنم، سریع تر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. First we thought the PC was a calculator. Then we found out how to turn numbers into letters with ASCII - and we thought it was a typewriter. Then we discovered graphics, and we thought it was a television. With the World Wide Web, we've realized it's a brochure. Douglas Adams
[ترجمه گوگل]اول فکر کردیم کامپیوتر یک ماشین حساب است سپس متوجه شدیم که چگونه اعداد را با ASCII به حروف تبدیل کنیم - و فکر کردیم که این یک ماشین تحریر است بعد گرافیک را کشف کردیم و فکر کردیم تلویزیون است با شبکه جهانی وب، متوجه شدیم که این یک بروشور است داگلاس آدامز [ترجمه ترگمان]اول فکر کردیم که کامپیوتر یک ماشین حساب است سپس ما فهمیدیم که چگونه اعداد را به حروف با اسکی تبدیل کنیم - و ما فکر می کردیم که این یک ماشین تحریر است سپس ما گرافیک را کشف کردیم و ما فکر کردیم که این یک تلویزیون است با وب گسترده جهانی، ما متوجه شدیم که بروشور است داگلاس آدامز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Rescalc 0 resistor calculator has been much improved since its original release.
[ترجمه گوگل]ماشین حساب مقاومت Rescalc 0 از زمان انتشار اولیه خود بسیار بهبود یافته است [ترجمه ترگمان]ماشین حساب ۰ مقاومت Rescalc ۰ از زمان انتشار اولیه بسیار بهبود یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Out comes my pocket calculator to work out if I have an exact number of repeats.
[ترجمه گوگل]ماشینحساب جیبی من بیرون میآید تا بفهمد آیا تعداد دقیق تکرار دارم یا خیر [ترجمه ترگمان]ماشین حساب جیبی من برای کار کردن در صورتی که تعداد زیادی تکرار شود، از ماشین حساب بیرون می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Instead they have calculated benefits using a calculator and storing files in manila folders.
[ترجمه گوگل]در عوض آنها با استفاده از ماشین حساب و ذخیره فایلها در پوشههای Manila، مزایا را محاسبه کردهاند [ترجمه ترگمان]در عوض، مزایا را با استفاده از ماشین حساب و ذخیره کردن پرونده ها در پوشه های مانیل به دست آورده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
محاسب (اسم)
accountant, calculator
حسابگر (اسم)
arithmetic, calculator
حساب کننده (اسم)
calculator
تخصصی
[کامپیوتر] محاسب، حسابگر، ماشین حساب . - ماشین حساب - هر وسیله الکترونیکی یا مکانیکی که برای محاسبات به کار می رود بر خلاف کامپیوترها . ماشین حسابها تا حدودی نیاز به دخالت انسان دادند . [برق و الکترونیک] ماشین حساب [ریاضیات] حسابگر، ماشین حساب، حساب کننده، محاسب
انگلیسی به انگلیسی
• small machine that makes computations; calculating machine a calculator is a small electronic device used for doing mathematical calculations.
پیشنهاد کاربران
در مقطع reach3 کانون زبان ایران ، calculator پاسخ شماره 2 است
calculate: محاسبه کردن calculator: ماشین حساب
calculator ( n ) ( k�lkyəˌleɪt̮ər ) =a small electronic device for calculating with numbers, e. g. a pocket calculator.