1. my uncle was calculating on the project as completed
عمویم پیش خودش حساب می کرد که آن پروژه تکمیل شده است.
2. the accuracy of this calculating machine
دقت این ماشین حساب
3. the inclusion of taxes in calculating the expenses
به حساب آوردن مالیات ها در محاسبه هزینه ها
4. Charles Babbage's mechanical calculating engines were the antecedents of the modern computer.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] موتور محاسبه گر مکانیکی چارلز بابیج، جلوه ای از رایانه های مدرن امروزی است. [موتور محاسبه گر مکانیکی بابیج را موتور جستجوگر هم می گویند. زیرا بابیج با جستجوی عددها درصدد به دست آوردن عددی برای محاسبات پیچیده بود. به طور مثال زاویه 30 درجه برابر با 0. 5 است. اگر 30 را به 6 قسمت تقسیم کنیم به ازای هر 5 درجه 0. 08 خواهد شد که برای درجه های بالاتر از 15 درجه می بایست آن را 0. 085 در نظر گرفت تا به جواب نزدیکتر شود. ]
|
[ترجمه گوگل]موتورهای محاسبات مکانیکی چارلز بابیج، پیشینیان کامپیوتر مدرن بودند [ترجمه ترگمان]موتورهای محاسبه مکانیکی چارلز Babbage سوابق کامپیوتر مدرن بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Historically, royal marriages have been cold, calculating affairs.
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی، ازدواج های سلطنتی سرد و محاسباتی بوده است [ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی، ازدواج های سلطنتی سرد و حسابگر بوده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His mechanical calculating engines were the antecedents of the modern computer.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] موتور محاسبه گر مکانیکی جلوه ای از رایانه های مدرن امروزی است.
|
[ترجمه گوگل]موتورهای محاسبات مکانیکی او پیشینیان کامپیوتر مدرن بودند [ترجمه ترگمان]موتورهای محاسبه مکانیکی او سوابق کامپیوتر مدرن بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The calculating look in his eyes told of Norman blood.
[ترجمه گوگل]نگاه حسابگر در چشمان او از خون نورمن خبر می داد [ترجمه ترگمان]نگاه حسابگر به چشم های او از خون نورمن گفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She caught a coolly calculating glint in the other woman's eye.
[ترجمه گوگل]او یک برق محاسباتی خونسرد در چشم زن دیگر گرفت [ترجمه ترگمان]او نگاه سردی به چشمان زن دیگر انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Northbridge is a cool, calculating and clever criminal who could strike again.
[ترجمه گوگل]نورث بریج یک جنایتکار باهوش، حسابگر و باهوش است که می تواند دوباره ضربه بزند [ترجمه ترگمان]northbridge یک مجرم مشهور و حسابگر است که می تواند دوباره حمله کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was not calculating and evidenced no specific interest in money.
[ترجمه گوگل]او محاسبه نمی کرد و علاقه خاصی به پول نداشت [ترجمه ترگمان]او محاسبه نمی کرد و هیچ علاقه ای به پول نشان نمی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He described Mr Long as cold, calculating and manipulative.
[ترجمه گوگل]او آقای لانگ را فردی سرد، حسابگر و دستکاری توصیف کرد [ترجمه ترگمان]او آقای دراز را خونسرد، حسابگر و فریبکار توصیف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The President is calculating that this will somehow relieve the international pressure on him.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در حال محاسبه است که این امر به نوعی فشار بین المللی بر او را کاهش می دهد [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در حال محاسبه این مساله است که این کار به گونه ای فشار بین المللی را بر وی برطرف خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I never realized you could be so calculating.
[ترجمه گوگل]من هرگز متوجه نشدم که شما می توانید اینقدر حسابگر باشید [ترجمه ترگمان]هیچوقت نفهمیدم که اینقدر حساب می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He has a cold and calculating mind.
[ترجمه گوگل]او ذهنی سرد و حسابگر دارد [ترجمه ترگمان]او ذهن سرد و حسابگر دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The work of calculating wages can be done by a computer.
[ترجمه گوگل]کار محاسبه دستمزد توسط کامپیوتر قابل انجام است [ترجمه ترگمان]کار محاسبه دستمزدها را می توان با یک کامپیوتر انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین . [برق و الکترونیک] محاسبه
انگلیسی به انگلیسی
• careful, shrewd a calculating person arranges situations and controls people in order to get what he or she wants; used showing disapproval.