cabin

/ˈkæbən//ˈkæbɪn/

معنی: خوابگاه، کابین، کلبه، اطاق کوچک
معانی دیگر: (خانه ی کوچک و یک طبقه که معمولا از چوب ساخته می شود) آلانک، کومه، آلونک، (کشتی) اتاق، اتاقک، جایگاه یا سالن مسافران، (هواپیما) هریک از اتاقک های مجزای هواپیما، خوابگاه کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small dwelling, usu. rough and simple in style and construction.
مترادف: bungalow, chalet, cottage, lodge
مشابه: blockhouse, cot, home, hut, hutch, shack, shanty

(2) تعریف: a small room or compartment in a ship or airplane.
مترادف: compartment, room, stateroom
مشابه: booth, cell, chamber, close quarters, cuddy, house, nook, saloon, stall
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cabins, cabining, cabined
• : تعریف: to dwell in a cabin or small space.
مشابه: dwell, live, lodge, reside, stay

- They cabin in the north.
[ترجمه پویا] آن ها در شمال سکنا می گزینند
|
[ترجمه گوگل] آنها در شمال کابین می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها در شمال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to enclose or confine.
مترادف: confine, enclose, shut in
مشابه: contain, imprison, limit, restrict

جمله های نمونه

1. a cabin on the edge of a forest
کلبه ای در کنار جنگل

2. a cabin tucked in the hills
کلبه ای غنوده در میان تپه ها

3. pilots' cabin
اتاقک خلبانان

4. a forlorn cabin by the sea
کلبه ی متروکه ای در کنار دریا

5. a lone cabin in the middle of a forest
کلبه ی متروکه ای در وسط یک جنگل

6. a retired cabin by a spring
یک کلبه ی دنج در کنار چشمه

7. a rough-and-ready cabin
اتاقک موقت

8. a ruined cabin containing a cache of food and water
کلبه ای مخروبه حاوی آبشتگهی از خوراک و آب

9. a staunch cabin
یک کلبه ی مستحکم

10. the foremost cabin of the ship
جلوترین کابین کشتی

11. an airplane's cargo cabin
بارخانه ی هواپیما،کابین بار در هواپیما

12. first class (passengers') cabin
جایگاه مسافران درجه یک

13. to chink a log cabin
کلبه ی چوبی را زاموسقه کاری و درزبندی کردن

14. the soldiers rigged up a temporary cabin
سربازان یک آلونک موقتی سرهم بندی کردند.

15. twenty meters aft of the captain's cabin
بیست متر در سمت عقب کابین ناخدا

16. the tree had stretched its branches over the cabin
درخت شاخه های خود را برفراز کلبه گسترده بود.

17. for two years he holed up in his father's farm cabin
او دو سال در کلبه ی روستایی پدرش منزوی شد.

18. The young pioneers lived in a little log cabin in the mountains during the summer camping.
[ترجمه زینب سرآمد] پیشاهنگان جوان تمام تابستان را در یک کلبه ی کوچک چوبی در کوهستانها زندگی کردند.
|
[ترجمه گوگل]پیشگامان جوان در طول کمپینگ تابستانی در یک کلبه چوبی کوچک در کوهستان زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]The جوان در کلبه ای کوچک در کوهستان زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Tom lives in a log cabin.
[ترجمه گوگل]تام در کلبه چوبی زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]تام توی یه کلبه چوبی زندگی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The cabin was built of logs.
[ترجمه گوگل]کابین از کنده های چوبی ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]کلبه چوبی ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A member of the cabin crew demonstrated the safety procedures.
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای خدمه کابین مراحل ایمنی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]یکی از خدمه کابین دستورالعمل های ایمنی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Looking through the cabin window I saw the flicker of flames.
[ترجمه گوگل]از پنجره کابین که نگاه می کردم، سوسو زدن شعله های آتش را دیدم
[ترجمه ترگمان]از پنجره کلبه به بیرون نگاه کردم و شعله های آتش را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The main cabin is situated forward of the mast.
[ترجمه گوگل]کابین اصلی در جلوی دکل قرار دارد
[ترجمه ترگمان]کابین اصلی در جلو دکل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. His cabin is uninhabitable in summer, let alone in winter.
[ترجمه پویا] کلبه اش حتی در تابستان قابل سکونت نیست، چه برسد به زمستان.
|
[ترجمه گوگل]کابین او در تابستان غیرقابل سکونت است چه برسد به زمستان
[ترجمه ترگمان]کلبه او سراسر تابستان غیرقابل سکونت شده بود و در زمستان تنها می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. We rented the cabin to a young couple.
[ترجمه گوگل]کابین را به یک زوج جوان اجاره کردیم
[ترجمه ترگمان] کلبه رو به یه زوج جوان اجاره کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوابگاه (اسم)
chamber, bed, doss, dormitory, dorm, bedroom, bedchamber, cubicle, bunk, cabin

کابین (اسم)
dowry, cabana, cabin

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

اطاق کوچک (اسم)
cabin, camarilla

انگلیسی به انگلیسی

• cottage, lodge; compartment, cubicle
a cabin is a small room in a boat or plane.
a cabin is also a small wooden house.

پیشنهاد کاربران

1. کابین. جایگاه 2. کلبه. خانه محقر
مثال:
a tiny cabin
یک کلبه بسیار کوچک
کابین
مثال: They stayed in a cozy cabin in the mountains.
آن ها در یک کابین دلپذیر در کوهستان ها اقامت کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
کوپه
cabin ( n ) ( k�bən ) =a small house or shelter, usually made of wood
cabin
خانه ی نقلی
۱. [کشتی، هواپیما] کابین
۲. کلبه ( چوبی ) ؛ ( در راه آهن ) اتاقکِ سوزنبان، سوزنبانی
کابین یا کلبه
بیشتر برای کلبه استفاده میشه
cabin ( عمومی )
واژه مصوب: اتاقک
تعریف: 1. اتاقکی که از مصالح سبک ساخته شده باشد|||2. هریک از اتاق های داخل کشتی و جایگاه مخصوص خلبان در هواپیما
خانه چوبی کوچک
Cabins are small, simple houses, usually built with
natural materials, and located in rural areas such as in forests or on the beach. There
are no cabins in the city
محصور کردن - در کادر قرار دادن - در چهار دیواری ( محصور ) محدود کردن - منحصر کردن به
کلبه
( کلبه عمو تم uncle toms cabin )
آلاچیق
A small room on a ship where you sleep
فشارمطلق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس