99 1572 100 1 creepy /ˈkriːpi/ /ˈkriːpi/معنی: وحشت زده، خزندهمعانی دیگر: چندش آمیز، چندش آور (چنان که گویی حشرات دارند از بدن انسان بالا می روند)، آهسته رو، مور مور کننده، غیر عادی بررسی کلمه creepy صفت ( adjective )حالات: creepier, creepiestمشتقات: creepiness (n.)• (1) تعریف: of or causing a feeling of anxiety, fear, or revulsion similar to that which might be produced by something creeping on one's skin.- I had a creepy feeling that someone was watching me. [ترجمه بهاره] وقتی یکی داشت نگاهم می کرد، وحشت کرده بودم.7|10 [ترجمه هواسی] وقتی داشت نگام میکرد،یه حس دلهره ای توم بود3|11 [ترجمه ملیکا محب علی] احساس وحشت میکردم که کسی مرا نگاه می کند2|8 [ترجمه سعید الیاس] یه حس ترسناکی داشتم از اینکه یکی داره منو نگاه میکنه10 ... واژه creepy در جمله های نمونه 1. a creepy feelingاحساس چندش2. There's something creepy about the way he looks at me. [ترجمه ترگمان]به من نگاه میکند و میگوید: یه چیز وحشتناک در مورد اون طوری که به من نگاه میکنه وجود داره [ترجمه گوگل]چیزی است که او به نظر من نگاه می کند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. It feels a bit creepy in here. [ترجمه ترگمان] اینجا یکم احساس چندش آوره [ترجمه گوگل]در اینجا احساس می کنید کمی وحشت زده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. I think it's sort of creepy how people lurk in chat rooms. [ترجمه ترگمان]به نظر من عجیبه که چطور مردم در سالن با هم پنهان میشن [ترجمه گوگل]من فکر می کنم این نوع از وحشت زده چگونه مردم در اتاق های گفت و گو چسبیده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. It's kind of creepy down in the cellar! [ترجمه ترگمان]توی سرداب یه جورایی مور مور کننده است! [ترجمه گوگل]این نوع در انبار خزنده است! [ترجمه شما ... مترادف creepy وحشت زده (صفت)aghast , creepy , awestruck , awestricken , planet-stricken , planet-struckخزنده (صفت)creepy , wormy , crawling , creeping , reptilian معنی عبارات مرتبط با creepy به فارسی creepy crawly(خودمانی) وحشت انگیز، چندش آور (چیزی مثل عنکبوت یا حشره ی موذی)، مشمئز کننده | creepy crawly | creese | creesh | cremains | cremate | معنی کلمه creepy به انگلیسی creepy• frightening, eerie, causing one's skin to crawl (slang); crawly, that creeps• something that is creepy gives you a strange, unpleasant feeling of fear; an informal word. creepy crawly• any crawling creature (especially of insects)• a creepy-crawly is a small insect which gives you a feeling of fear or disgust; an informal word. creepy را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران حامد نیازی چندش اور( بطوریکه مور مور میکنه بدن انسانو) حسن امامی عجیب وترسناکمثال a creepy old house یک خانه قدیمی عجیب و ترسناک علیرضا در فیلم های آمریکایی موقع مشاجره شدید بهم میگنمعنی چندش،حال بهم زن میده حاجی ناخوشایند مظاهر بابائی سیاهکلرودی مور مور کننده، عصبی کننده سبحان مرادی Make feel nervous توبا به نظرم چندش نمیتونه خیلی جاها معنیش باشه چون دفنیشنش تو دیکشنری making you feel nervous and slightly frightened:هست ، شاید بشه گفت عوضی ، لعنتی ،کوفتی......یا حس بد ، یکم ترسناک ، فاطیما عجیب و غریب پارسا حیدری وحشت زده معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها سعید > hire worker مروه > مبذول پارسا > خودکفا سید مهدی م برقی > triangular distribution Sana > رب جلیل mojikh > transmission case Fateme > uncared کامیلا > تر زدن نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodعلی حیدرFigureامین آریامحمدرضا ایوبی صانعمحمد حاتمی نژادSeyyedalith فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته حی داور بنده پروری بگسست نام کره ای رهگذران رب جلیل نگون اقبال غلتید