convergent

/kənˈvɜːrdʒənt//kənˈvɜːdʒənt/

معنی: همگرا
معانی دیگر: هن، خطوط متقارب ومتلاقی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: tending to move toward a common point or intersection.

- Three convergent roads meet at a traffic circle.
[ترجمه پویا] سه مسیر همگرا در یک فلکه به همدیگر ملحق می شوند.
|
[ترجمه گوگل] سه جاده همگرا در یک دایره ترافیکی به هم می رسند
[ترجمه ترگمان] سه مسیر همگرا در یک چرخه ترافیک قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The member states should start to have more convergent policies.
[ترجمه گوگل]کشورهای عضو باید سیاست های همگراتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]کشورهای عضو باید سیاست های convergent تری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Finally any head string which uses the convergent node number must be removed as it is no longer available.
[ترجمه گوگل]در نهایت هر رشته سر که از شماره گره همگرا استفاده می کند باید حذف شود زیرا دیگر در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]در نهایت هر رشته سری که از شماره گره همگرا استفاده می کند باید حذف شود چون دیگر موجود نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Where a convergent or divergent margin has a significant transform component it is appropriate to refer to it as an oblique-slip margin.
[ترجمه گوگل]جایی که یک حاشیه همگرا یا واگرا دارای یک جزء تبدیل قابل توجه است، مناسب است که به آن به عنوان حاشیه لغزش اریب اشاره شود
[ترجمه ترگمان]جایی که یک حاشیه همگرا یا واگرا یک مولفه تبدیل مهم دارد که برای اشاره به آن به عنوان حاشیه لغزش مورب مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Convergent boundaries between oceanic lithosphere are marked by an oceanic trench, a volcanic island arc and a Wadati-Benioff zone.
[ترجمه گوگل]مرزهای همگرا بین لیتوسفر اقیانوسی با یک ترانشه اقیانوسی، یک قوس جزیره آتشفشانی و یک منطقه Wadati-Benioff مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]مرزه ای همگرا بین lithosphere اقیانوسی با یک گودال اقیانوسی، یک قوس island جزیره ای و یک منطقه Wadati - بنیوف مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The main types of convergent plate margin and their possible modes of development are summarized in Table
[ترجمه گوگل]انواع اصلی حاشیه صفحه همگرا و حالت های احتمالی توسعه آنها در جدول خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]انواع اصلی حاشیه صفحه همگرا و حالت های ممکن توسعه آن ها در جدول خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One might expect this because convergent evolution would lead to similar mechanisms to carry out similar functions.
[ترجمه گوگل]می توان انتظار این را داشت زیرا تکامل همگرا به مکانیسم های مشابهی برای انجام عملکردهای مشابه منجر می شود
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است انتظار این را داشته باشد چون تکامل همگرا منجر به مکانیسم های مشابهی برای انجام وظایف مشابه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pedigree method, backcross method and convergent cross selection are used widely in dwarf maize breeding.
[ترجمه گوگل]روش شجره نامه، روش بک کراس و انتخاب متقابل همگرا به طور گسترده در پرورش ذرت کوتوله استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]روش Pedigree، روش backcross و انتخاب متقابل همگرا به طور گسترده در پرورش ذرت مجزا مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A certain degree of training for convergent thinking need some methods and techniques.
[ترجمه گوگل]درجه معینی از آموزش برای تفکر همگرا به روشها و تکنیکهایی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]درجه خاصی از آموزش برای تفکر همگرا نیاز به روش ها و تکنیک ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A curved-inwards wall has a convergent effect on wall spray.
[ترجمه گوگل]یک دیوار منحنی به سمت داخل اثر همگرا بر روی اسپری دیوار دارد
[ترجمه ترگمان]دیوار خمیده به داخل یک اثر همگرا بر روی اسپری دیوار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The convergent property and convergent rate of parameter estimation error are analyzed . Some sufficient conditions are given to guarantee the asymptotic normality of parameter estimation error.
[ترجمه گوگل]ویژگی همگرا و نرخ همگرای خطای تخمین پارامتر مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد برخی شرایط کافی برای تضمین نرمال بودن مجانبی خطای تخمین پارامتر ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]ویژگی همگرا و نرخ همگرا خطای تخمین پارامتر مورد تحلیل قرار می گیرد برخی شرایط کافی برای تضمین نرمال مجانبی خطای تخمین پارامتر داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new algorithm is shown to be globally convergent and numerical experiments indicate that it is very effective for large scale unconstrained minimization problems.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که الگوریتم جدید در سطح جهانی همگرا است و آزمایش های عددی نشان می دهد که برای مسائل کمینه سازی بدون محدودیت در مقیاس بزرگ بسیار موثر است
[ترجمه ترگمان]الگوریتم جدید در سطح جهانی همگرا و تجربی نشان داده شده است و آزمایش ها عددی نشان می دهد که برای مشکلات به حداقل رساندن مقیاس بزرگ بسیار موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, the establishment of the convergent philosophical system of subjective materialism will bring about a revolution in the 21st-century philosophy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، استقرار نظام فلسفی همگرا ماتریالیسم ذهنی، انقلابی را در فلسفه قرن بیست و یکم به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تاسیس سیستم فلسفی همگرا of ذهنی، انقلابی را در فلسفه قرن بیست و یکم به ارمغان خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good convergent order connecting some regularised parameter can be got by using this method.
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش می توان ترتیب همگرای خوبی را که برخی از پارامترهای منظم را به هم متصل می کند، بدست آورد
[ترجمه ترگمان]ترتیب همگرا خوب اتصال برخی پارامتر regularised را می توان با استفاده از این روش بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, three kinds of globally convergent iteration methods for finding real zeros of entire function are given.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سه نوع روش تکرار همگرای سراسری برای یافتن صفرهای واقعی کل تابع ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، سه نوع روش تکرار همگرا در سطح جهانی برای یافتن صفر واقعی کل تابع ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همگرا (صفت)
convergent

تخصصی

[ریاضیات] همگرا
[آمار] همگرا

انگلیسی به انگلیسی

• tending to move toward each other (mathematics)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : converge
✅️ اسم ( noun ) : convergence
✅️ صفت ( adjective ) : convergent
✅️ قید ( adverb ) : _
همگرا به معنای نزدیک شونده. مثال: خطوط همگرا
convergent ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: همگرا
تعریف: دارای همگرایی
یکدست
covergent evidence شواهد یکدست

تلاقی

بپرس