1. to consult a map
به نقشه(ی راهها یا جغرافی) مراجعه کردن
2. to consult various sources
به پسگشتنامههای مختلف مراجعه کردن
3. you must consult your own wishes in this matter
در این مورد باید از خواستههای خود پیروی کنید.
4. i have to consult my father first
اول باید با پدرم مشورت بکنم.
5. If you wish good advice, consult an old man.
[ترجمه ترگمان]اگر نصیحت خوبی بخواهی، با یک پیرمرد مشورت کن
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید توصیه خوبی داشته باشید، با یک پیرمرد مشورت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I have to consult the manager about the matter.
[ترجمه ترگمان]من باید در مورد این موضوع با مدیر مشورت کنم
[ترجمه گوگل]من باید با مدیر در مورد این موضوع مشورت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I decided to consult a medical dictionary.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم با یک فرهنگ لغت پزشکی مشورت کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم با یک فرهنگ لغت پزشکی مشورت کنم
[ترجمه شم ...