confessional

/kənˈfeʃn̩əl//kənˈfeʃn̩əl/

معنی: محل مخصوص اعتراف بگناه، اعترافی، اقراری
معانی دیگر: اعترافگاه، خستوگاه (درکلیسای کاتولیک: اتاقک کوچکی که در آن فرد به طور خصوصی گناهان خود را با کشیش در میان می گذارد)، (کلیسا) اعتراف (به کشیش یا در مراسم کلیسایی)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or similar to a confession.

- a confessional statement
[ترجمه گوگل] یک بیانیه اعتراف
[ترجمه ترگمان] اقرار به اعتراف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a confessional tone in his voice
[ترجمه گوگل] لحنی اعتراف آمیز در صدایش
[ترجمه ترگمان] صدای اعتراف به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: confessionally (adv.)
• : تعریف: an enclosed area within a church where penitents confess their sins before a priest.

جمله های نمونه

1. The convictions rest solely on disputed witness and confessional statements.
[ترجمه گوگل]محکومیت ها صرفاً مبتنی بر اظهارات شاهد مورد اختلاف و اعترافات است
[ترجمه ترگمان]این محکومیت ها صرفا بر روی شهادت و اعترافات مورد مناقشه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And no penitent in a confessional could have unburdened herself more pathetically than did my Maman that afternoon.
[ترجمه گوگل]و هیچ توبه‌کننده‌ای در اعتراف نمی‌توانست به اندازه‌ی مامان من در آن بعدازظهر، بار خود را رقت‌انگیزانه رها کند
[ترجمه ترگمان]و هیچ توبه کار هم نمی توانست بیش از آن روز بعد از ظهر مامان من را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Confessional status had become the basis for an exclusive descent group.
[ترجمه گوگل]وضعیت اعتراف مبنایی برای یک گروه تبار انحصاری شده بود
[ترجمه ترگمان]وضعیت Confessional اساس یک گروه نژادی انحصاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The seal of the confessional is what I work under, at least when it comes to the ladies.
[ترجمه گوگل]مهر اعتراف کننده چیزی است که من حداقل در مورد خانم ها کار می کنم
[ترجمه ترگمان]مهر اعتراف به همان چیزی است که من در آن کار می کنم، حداقل موقعی که به خانم ها مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Just because I don't have a confessional nature doesn't mean that I forget things.
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که من طبیعت اعتراف ندارم به این معنی نیست که چیزها را فراموش می کنم
[ترجمه ترگمان]فقط به این خاطر که طبیعت اعتراف به این معنی نیست که من چیزها رو فراموش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It helps that Isabel is as confessional as she is loquacious.
[ترجمه گوگل]این کمک می کند که ایزابل به همان اندازه اعتراف کننده باشد که پرحرف است
[ترجمه ترگمان]به این کمک می کند که ایزابل به همان اندازه که پر زبانش است اعتراف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The confessional boxes stood to one side.
[ترجمه گوگل]جعبه های اعتراف در یک طرف ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]جایگاه اعتراف در کنار هم قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Confessional literature is widely read as revelation of authentic experience of life and as mimesis of external reality.
[ترجمه گوگل]ادبیات اعتراف به طور گسترده به عنوان مکاشفه تجربه اصیل زندگی و تقلید از واقعیت بیرونی خوانده می شود
[ترجمه ترگمان]ادبیات Confessional به صورت گسترده به عنوان مکاشفه تجربه حقیقی زندگی و به عنوان mimesis واقعیت خارجی خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike Lowell's, his poems are neither autobiographical nor confessional.
[ترجمه گوگل]برخلاف شعر لاول، اشعار او نه زندگی نامه ای هستند و نه اعترافی
[ترجمه ترگمان]برخلاف لوول، اشعارش نه زندگی شخصی و نه confessional هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Being the most talented Confessional Poet of America, Sylvia Plath takes poem as the way of releasing her emotion.
[ترجمه گوگل]سیلویا پلات که با استعدادترین شاعر اعتراف‌کننده آمریکاست، شعر را راهی برای رهاسازی احساسات خود می‌داند
[ترجمه ترگمان]سیلویا Plath که با استعداد ترین شاعر آمریکایی شناخته می شود، شعر را به عنوان روش رها کردن احساسات خود مورد استفاده قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When I opened my eyes, the confessional and all the chains were gone.
[ترجمه گوگل]وقتی چشمانم را باز کردم، اعتراف و زنجیر تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی چشمانم را باز کردم، اعتراف و تمام زنجیرها رها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Robert Lowell is the advocate of American confessional poetry. Confessional poets express their own privacy and life which others are reluctant to say.
[ترجمه گوگل]رابرت لاول مدافع شعر اعتراف آمريکايي است شاعران اعتراف کننده حریم و زندگی خود را بیان می کنند که دیگران از بیان آن اکراه دارند
[ترجمه ترگمان]رابرت لوول، مدافع شعر اعتراف آمریکا است شاعران Confessional حریم خصوصی خود و زندگی خود را بیان می کنند که دیگران تمایلی به گفتن آن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I just hate to lie with confessional.
[ترجمه گوگل]من فقط از دروغ گفتن با اعتراف متنفرم
[ترجمه ترگمان]فقط بدم میاد اعتراف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the confessional Father Sullivan recognized her and began asking her about her work.
[ترجمه گوگل]در اعتراف، پدر سالیوان او را شناخت و از او درباره کارش پرسید
[ترجمه ترگمان]در جایگاه اعتراف، پدر سون او را شناخت و شروع به سوال کردن درباره کارش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محل مخصوص اعتراف به گناه (اسم)
confessional

اعترافی (صفت)
confessional

اقراری (صفت)
confessional

انگلیسی به انگلیسی

• place where a priest hears confessions
of an admission or disclosure; pertaining to the confessing of sins in order to obtain forgiveness
a confessional is the small room or area in a church where christians, especially roman catholics, go to confess their sins.
a confessional speech or letter is one in which you confess something.

پیشنهاد کاربران

بپرس