computation

/ˌkɑːmpjəˈteɪʃn̩//ˌkɒmpjʊˈteɪʃn̩/

معنی: محاسبه، محاسبات، شمارش، نتیجه شمارش
معانی دیگر: محاسبه (به ویژه با ماشین)، آمارش، شمارگری، رایانگری، روش محاسبه یا آمارش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: computational (adj.), computationally (adv.)
(1) تعریف: the act of computing.
مشابه: calculation

- A computer performs in seconds computations that would take a human being weeks to finish.
[ترجمه گوگل] یک کامپیوتر محاسباتی را در چند ثانیه انجام می دهد که برای انسان هفته ها طول می کشد
[ترجمه ترگمان] یک کامپیوتر در چند ثانیه انجام می دهد که طول می کشد تا یک انسان چند هفته طول بکشد تا تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a method or system of computing or calculating.
مشابه: calculation

(3) تعریف: the amount computed or calculated.
مشابه: calculation, count

جمله های نمونه

1. the result of his computation
نتیجه ی محاسبات (آمارش های) او

2. A quick computation revealed that we would not make a profit.
[ترجمه گوگل]یک محاسبه سریع نشان داد که ما سودی نخواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]یک محاسبه سریع نشان داد که ما هیچ سودی نخواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The discrepancies resulted from different methods of computation.
[ترجمه گوگل]اختلافات ناشی از روش های مختلف محاسبه است
[ترجمه ترگمان]اختلافات ناشی از روش های مختلف محاسبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Division is a form of computation.
[ترجمه گوگل]تقسیم نوعی محاسبه است
[ترجمه ترگمان]تقسیم یک نوع محاسبات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It will cost 5000 at the lowest computation.
[ترجمه گوگل]با کمترین محاسبه 5000 هزینه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این کار به قیمت ۵۰۰۰ در پایین ترین سطح محاسبه هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Addition and division are forms of computation.
[ترجمه گوگل]جمع و تقسیم اشکال محاسباتی هستند
[ترجمه ترگمان]اضافه شدن و تقسیم اشکال محاسبات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's merely guesswork and an abstract computation, not very satisfying.
[ترجمه گوگل]این صرفا یک حدس و گمان و یک محاسبه انتزاعی است، نه چندان رضایت بخش
[ترجمه ترگمان]این صرفا حدس و گمان است و یک محاسبه انتزاعی، و نه چندان رضایت بخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The program does not teach computation, but it does cover concepts such as shape and size.
[ترجمه گوگل]این برنامه محاسبات را آموزش نمی دهد، اما مفاهیمی مانند شکل و اندازه را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه محاسبات را آموزش نمی دهد، اما مفاهیمی مانند شکل و اندازه را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A student with an incorrect computation may receive some credit for the process used in arriving at it, Pugmire said.
[ترجمه گوگل]Pugmire گفت، دانش آموزی با محاسبات نادرست ممکن است برای فرآیندی که برای رسیدن به آن استفاده می شود، اعتبار دریافت کند
[ترجمه ترگمان]Pugmire گفت که یک دانشجو با محاسبات نادرست ممکن است مقداری اعتبار برای فرآیند مورد استفاده در رسیدن به آن دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is a humongous computation that was not possible; with computers, it becomes more feasible.
[ترجمه گوگل]این یک محاسبه عظیم است که امکان پذیر نبود با کامپیوتر، امکان پذیرتر می شود
[ترجمه ترگمان]این یک محاسبه humongous است که امکان پذیر نیست؛ با کامپیوترها، امکان پذیر تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dan had some success in completing math computation exercises.
[ترجمه گوگل]دن در تکمیل تمرینات محاسباتی ریاضی تا حدی موفقیت داشت
[ترجمه ترگمان]دن در کامل کردن تمرینات محاسبات ریاضی موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He may additionally, by dream mechanisms and current computation, try to fashion in a whole technicolor picture of the scenery.
[ترجمه گوگل]او ممکن است علاوه بر این، با مکانیسم‌های رویایی و محاسبات کنونی، سعی کند یک تصویر تکنیکی کامل از مناظر را طراحی کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او ممکن است با مکانیسم های خواب و محاسبات فعلی، در یک تصویر کامل از مناظر، مد نظر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The speed of the computation affects the sampling size and speed of updates.
[ترجمه گوگل]سرعت محاسبات بر حجم نمونه‌گیری و سرعت به‌روزرسانی‌ها تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]سرعت محاسبات بر اندازه نمونه گیری و سرعت به روزرسانی ها تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Relative weaknesses existed in spelling and math computation that were average for his age.
[ترجمه گوگل]ضعف های نسبی در املا و محاسبات ریاضی وجود داشت که برای سن او متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان]ضعف های نسبی در محاسبات املایی و ریاضی وجود داشت که به طور متوسط برای سن او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The computation of probabilities took Jezrael only seconds.
[ترجمه گوگل]محاسبه احتمالات جزرائیل تنها چند ثانیه طول کشید
[ترجمه ترگمان]محاسبه احتمالات فقط چند ثانیه طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاسبه (اسم)
calculation, computing, computation

محاسبات (اسم)
calculation, computation

شمارش (اسم)
tally, tab, computation, enumeration, numeration

نتیجه شمارش (اسم)
computation

تخصصی

[عمران و معماری] محاسبه
[کامپیوتر] محاسبه ؛ نتیجه محاسبه
[مهندسی گاز] محاسبه، شمارش
[نساجی] محاسبات
[ریاضیات] محاسبه، حساب، شمارش
[آمار] محاسبه

انگلیسی به انگلیسی

• calculation, reckoning, estimation
computation is mathematical calculation, especially using a computer.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : compute / computerize
✅️ اسم ( noun ) : computer / computerization / computing / computation
✅️ صفت ( adjective ) : computerate / computable / computational
✅️ قید ( adverb ) : computationally
محاسبه
زبان انگلیسی/زبان پارسی ( سره ) /زبانِ کوچه خیابانی
computation/رایانش/محاسبه
calculation/آمارِش/محاسبه
نتیجه نهایی

بپرس