complicacy

/ˈkɑːmpləkəsiː//ˈkɒmplɪkəsɪ/

معنی: پیچیدگی، بغرنجی، کار پیچیده
معانی دیگر: گوریدگی، گره ناکی

جمله های نمونه

1. The method not only reduces the complicacy of the carton design, but can deal with every face of the carton, and it creates advantageous conditions in carton upholster for the next step.
[ترجمه گوگل]این روش نه تنها پیچیدگی طراحی کارتن را کاهش می دهد، بلکه می تواند با هر چهره کارتن مقابله کند و شرایط مطلوبی را در روکش کارتن برای مرحله بعدی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این روش نه تنها میزان تولید کارتن را کاهش می دهد، بلکه می تواند با هر چهره کارتن دست و پنجه نرم کند و شرایط مساعدی را در کارتن کارتن (upholster)برای مرحله بعدی ایجاد نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Complicacy performance provided the variety angle of view, manis on the sides for our research.
[ترجمه گوگل]عملکرد پیچیدگی، زاویه دید متنوعی را فراهم می‌کند که در کناره‌ها برای تحقیق ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عملکرد Complicacy زاویه دید متفاوتی را ارایه می دهد که در هر دو طرف برای تحقیق ما صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cutting object is complicacy geometry entity, which is complicacy polygon with arc, arc boundary and hole, the cutting window can be cave or convex polygon.
[ترجمه گوگل]شی برش موجودیت هندسه پیچیدگی است، که چند ضلعی پیچیدگی با قوس، مرز قوس و سوراخ است، پنجره برش می تواند غار یا چند ضلعی محدب باشد
[ترجمه ترگمان]شی برش یک ماهیت هندسی است که چند ضلعی با کمان، مرز قوسی و سوراخ ایجاد می کند و پنجره برش می تواند چند ضلعی محدب یا محدب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The antiaircraft missile weapon system is the complicacy of constitutes. The combat resilience measurement is difficulty.
[ترجمه گوگل]سیستم تسلیحات موشکی ضدهوایی پیچیدگی تشکیل دهنده است اندازه گیری تاب آوری رزمی دشوار است
[ترجمه ترگمان]The موشکی ضد موشک بالستیک است که به منزله complicacy است سنجش انعطاف پذیری رزمی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Which is contrary, around the unclad complicacy of cell there are peculiar and embarrassing silence. Why doesn't anybody embrace the surprising discovery vexedly in the science field?
[ترجمه گوگل]که برعکس، در اطراف پیچیدگی بدون پوشش سلول سکوتی عجیب و شرم آور وجود دارد چرا هیچ‌کس این کشف شگفت‌انگیز را در حوزه علم با آزار و اذیت نمی‌پذیرد؟
[ترجمه ترگمان]بر عکس در دور بدن برهنه و برهنه سلول سکوت آمیخته به شرم و شرم وجود دارد چرا هیچ کس این کشف شگفت انگیز را در زمینه علمی در آغوش نخواهد گرفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Risks of assembly occupancies have source complicacy, intrinsical dualism, effect ponderance, limited calculability and spatiotemporal characteristics.
[ترجمه گوگل]خطرات اشغال مجموعه دارای پیچیدگی منبع، دوگانگی ذاتی، تأمل در اثر، قابلیت محاسبه محدود و ویژگی‌های مکانی-زمانی است
[ترجمه ترگمان]ریسک of های مونتاژ دارای منبع complicacy، dualism intrinsical، ponderance effect، calculability محدود و ویژگی های spatiotemporal هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Due to complicacy of DTD, it is difficult to study the logical implication of XFD.
[ترجمه گوگل]به دلیل پیچیدگی DTD، مطالعه مفهوم منطقی XFD دشوار است
[ترجمه ترگمان]با توجه به complicacy of، مطالعه مفهوم منطقی of دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All common digital phasic transformers are taken by hardware circuit to connect This form has high complicacy and high trouble rate.
[ترجمه گوگل]تمامی ترانسفورماتورهای فازیک دیجیتال رایج برای اتصال توسط مدار سخت افزاری گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]تمامی ترانسفورماتورهای متداول دیجیتالی به وسیله مدار سخت افزاری برای اتصال این فرم استفاده می شوند که دارای نرخ بالای بالا و نرخ بالای دردسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The images of all labouring women in Zhang Xianliang's works have striking, particular personalities and much plentifulness, complicacy and deep implications.
[ترجمه گوگل]تصاویر تمام زنان کارگر در آثار ژانگ ژیان لیانگ دارای شخصیت های چشمگیر و خاص و فراوانی، پیچیدگی و مفاهیم عمیق است
[ترجمه ترگمان]تصاویر همه زنان شاغل در آثار ژانگ Xianliang شخصیت های برجسته و plentifulness، complicacy و معانی عمیق بسیاری را به خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Compare - with developing single - alone program, parallel program has its speciality and complicacy.
[ترجمه گوگل]مقایسه - با توسعه برنامه تک - به تنهایی، برنامه موازی تخصص و پیچیدگی خود را دارد
[ترجمه ترگمان]مقایسه - با توسعه برنامه تنها انفرادی، برنامه موازی تخصص و تخصص خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To adopt GFP protocol, EOS eliminates complicated protocol transition, and makes Ethernet expand to MAN/WAN, by which net function cost and complicacy have been greatly reduced.
[ترجمه گوگل]برای اتخاذ پروتکل GFP، EOS انتقال پروتکل پیچیده را حذف می‌کند و باعث می‌شود اترنت به MAN/WAN گسترش یابد، که توسط آن هزینه و پیچیدگی خالص عملکرد تا حد زیادی کاهش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]برای اتخاذ یک پروتکل GFP، EOS انتقال پروتکل پیچیده را حذف می کند و باعث می شود که اترنت به MAN \/ WAN گسترش یابد، که در آن هزینه تابع خالص و complicacy به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The petroleum chemical engineering process become more and more huge and complicacy.
[ترجمه گوگل]فرآیند مهندسی شیمی نفت بیش از پیش بزرگتر و پیچیده تر می شود
[ترجمه ترگمان]فرآیند مهندسی شیمی به and و complicacy تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the prossess, the synthetic reaction of bromomtromethane is complicacy and much influence factor.
[ترجمه گوگل]در پروسس، واکنش مصنوعی برومترومتان پیچیدگی و فاکتور تأثیر زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]در the، واکنش ترکیبی of complicacy و فاکتور تاثیر زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The research indicates that the fractal dimension can be a parameter of the quantitative analysis, and quantificationally estimate the complicacy of dilapidation .
[ترجمه گوگل]این تحقیق نشان می‌دهد که بعد فراکتال می‌تواند پارامتری از تحلیل کمی باشد و پیچیدگی فرسودگی را به صورت کمی تخمین بزند
[ترجمه ترگمان]این تحقیق نشان می دهد که ابعاد مقطعی می تواند پارامتری از تحلیل کمی باشد و quantificationally از خرابی و خرابی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

بغرنجی (اسم)
puzzlement, complexity, complication, intricacy, snarl, complicacy

کار پیچیده (اسم)
complicacy

انگلیسی به انگلیسی

• complication; state of being complicated or intricate

پیشنهاد کاربران

بپرس