come apart

جمله های نمونه

1. My whole life had come apart at the seams.
[ترجمه گوگل]تمام زندگی من از هم جدا شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام زندگی من در درزه ای درز و پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After the first act, the play begins to come apart at the seams .
[ترجمه گوگل]پس از اولین عمل، نمایشنامه شروع به جدا شدن از درزها می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از پرده اول، نمایش از هم جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The leisurewear industry would come apart at the seams, literally, without this indispensable fastening.
[ترجمه گوگل]صنعت پوشاک اوقات فراغت بدون این بست ضروری به معنای واقعی کلمه از هم جدا می شود
[ترجمه ترگمان]صنعت leisurewear بدون این چفت شدگی ناگزیر از هم جدا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, the plastic or cloth covering can come apart, exposing the foam padding.
[ترجمه گوگل]در واقع، پوشش پلاستیکی یا پارچه ای می تواند از هم جدا شود و لایه فوم را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت پوشش پلاستیکی یا پارچه ای می تواند از هم جدا شود و the فوم را در معرض دید قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Airplanes may come apart in flight.
[ترجمه گوگل]هواپیماها ممکن است در حین پرواز از هم جدا شوند
[ترجمه ترگمان]Airplanes ممکن است در پرواز از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you sit on that chair it will come apart!
[ترجمه گوگل]اگر روی آن صندلی بنشینی از هم می پاشد!
[ترجمه ترگمان]اگر روی این صندلی بنشینید از هم جدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alan Parrish: Stop giving me things that come apart.
[ترجمه گوگل]آلن پریش: چیزهایی که از هم جدا می شوند را به من نده
[ترجمه ترگمان] به من چیزای دیگه ای نگو که از هم جدا بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To open and suddenly come apart from internal pressure.
[ترجمه گوگل]باز شود و ناگهان از فشار داخلی جدا شود
[ترجمه ترگمان]که باز و ناگهان از فشار داخلی جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wheel has come apart again.
[ترجمه گوگل]چرخ دوباره از هم جدا شد
[ترجمه ترگمان]چرخ ها دوباره از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two corners of the large tray can come apart.
[ترجمه گوگل]دو گوشه سینی بزرگ می توانند از هم جدا شوند
[ترجمه ترگمان]دو گوشه آن سینی بزرگ می تواند از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All his nerves seemed to have come apart.
[ترجمه گوگل]انگار تمام اعصابش به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تمام اعصاب او از هم جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pilot reported engine problems, and survivors said they could see the left engine begin to come apart.
[ترجمه گوگل]خلبان مشکلات موتور را گزارش کرد و بازماندگان گفتند که می‌توانستند موتور سمت چپ شروع به از هم پاشیدگی کند
[ترجمه ترگمان]خلبان در مورد مشکلات موتور گزارش داد و بازماندگان گفتند که آن ها می توانند ببینند که موتور سمت چپ از هم جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lack of ascorbic acid leads to a failure to maintain collagen, and the body can actually come apart.
[ترجمه گوگل]کمبود اسید اسکوربیک منجر به شکست در حفظ کلاژن می شود و بدن در واقع می تواند از هم جدا شود
[ترجمه ترگمان]فقدان اسید ascorbic منجر به شکست در حفظ کلاژن می شود و بدن واقعا می تواند از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She says without telomeres, the chromosome and the gene that genes it holds would come apart.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید بدون تلومرها، کروموزوم و ژنی که ژن‌های آن را در خود نگه می‌دارد از هم جدا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]او می گوید بدون telomeres، کروموزوم و ژن ها که آن را نگه می دارد از هم جدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• collapse, fall down, break down

پیشنهاد کاربران

come apart =to separate into several pieces, e. g. This bag is so old that it's starting to come apart at the seams.
come apart
خرد شدن . تکه تکه شدن
come apart at the seams
: to break into parts or pieces : fail or be in very bad condition
◀️This table is coming apart.
◀️an old house that is coming apart at the seams
—often used figuratively
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a coalition that is coming apart
◀️Their marriage is coming apart at the seams
◀️ unravel means to cause the separate threads of something to come apart

come apart = break
از هم باز شدن , از هم جدا شدن
# The book just came apart in my hands
# The antique picture frame just came apart in her hands
خرد شدن، تخریب، پاشیدن، به هم خوردن، جدا شدن اجزاء
separate into pieces
معنی دیگرش :برنامه ای که منتهی به شکست شده

بپرس